eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
23.9هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
897 ویدیو
29 فایل
تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 سفارش تحقیقات و مصاحبه از خواستگار https://eitaa.com/mohammadi2i/18921 کانال تلگرام ما t.me/mohammadi2i
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای محمدی ولی من دومورد تو دوستام دیدم که توسل کردند و واقعا هم ازدواجای خوبی داشتند خواهر دوستم یکبار میره مشهد و همسر خوب از خدا میخواد،همونجا تو حرم یه خانومی پیدا میشه و صحبت میکنن و شماره و میگیره و .....بله! جالب اینجاست که پسر اون خانم هم اومده بوده همسر خوب از امام رضا بخواد الان هم خیلی خوشبخته خداروشکر و من واقعا زندگیشو تحسین میکنم یکی دیگه از دوستامم شبای قدر تو کربلا به امام حسین گفته آقا خودت معرفم باش و تا ۴۰ روز دیگه یه مورد خوب برام بفرست وقتی برمیگردن یه پسری میبینتش و خوشش میاد و واسطه میفرسته که به پدر دوستم بگه و پدر دوستم جواب منفی میده به خطر خونه نداشتن پسر.....گذشت و بعد از مدتی دوباره اومدن خاستگاری و ازدواجشون سر گرفت و اوناام الان خوشبختن.... الان ما چیکار کنیم؟امید به ائمه ببندیم یا نبندیم؟🥲
پارسال رفته بودیم مشهد من تو رواق نجمه خاتون نشسته بودم و مادرم رفته بود پیش ضریح. تو حال خودم بودم که مادرم اومدند بهم گفتن که وقتی رو به روی ضریح بودم خانم فلانی (همسر دوست و همکار پدرم ) تماس گرفته برای پسرش . این موضوع همزمان شده بود با تموم شدن چله مامانم ، فصل پاییز، شب خواستگاریم قرص ماه کامل بود (عاشق پاییز و شب های مهتابیم)، تولد فرزند معنویم که اتفاقا اون هم مشهدیه، اسم خواستگارم که از کودکیم دوست داشتم اسم همسرم باشه و همه این ها باعث شده بود منِ احساساتی ، احساساتی تر بشم و نتونم منطقی تصمیم بگیرم. ایشون برای شهر دیگری بودن و خانواده شون برای شهر دیگری در واقع سه شهره می شدیم و من می باید محل خدمتم رو تغییر می دادم و از خانواده ام دور می شدم به علاوه یک سری مسائل دیگه ولی این فانتزی ها باعث می شد من چشمم به همه ی این مسائل ببندم و در آخر هم پدرم جواب منفی دادن که واقعا ازشون ممنونم .
آقای محمدی این بحثی که داخل کانال راه افتاده( توسل ) ممکنه کسایی مثل من و به اشتباه بندازه که توسل کارساز نیست اصلا چرا باید توسل کنیم وقتی آخرش قرار نیست چیزی که به صلاحمونه اتفاق بیفته بنظرم ما معنی توسل رو اشتباه فهمیدیم توسل برای رسیدن به خواسته هامون خوبه ولی نباید درش جهت گیری وجود داشته باشه اینکه حتما بگیم فلان شخص با فلان اسم و مشخصات بیاد و وقتی نرسیدیم بهش و اتفاقا همه چی هم برعکس شد ما اعتقادمون رو نسبت به توسل به ائمه از دست بدیم. توسل به ائمه به جهت خیر و صلاح و مصلحت بدون جهت گیری اتفاقا خیلی هم کارساز و کمک کنندس ولی هیچ وقت نباید این دو مسئله رو باهم قاطی کرد و آخرش به این نتیجه رسید پس چرا توسل کنیم وقتی قراره آخرش اینطوری تموم بشه! نکته مهم اینکه همه چی رو واگذار نکنیم به توسل که اگر اینطور می‌شد و با توسل همه چی حل میشد اینجا این بحث هم پیش میاد که پس اون عقل و منطقی که خدا در وجود ما قراره داده به چه کار ما میاد وقتی راحت با توسل به همه چی می توانستیم به بهترین شکل ممکن برسیم؟ باید در کنار توسل به جهت اتفاق افتادن مصلحت و خیر عقل و منطقم به کار ببریم که آخرش همه کاسه کوسه ها رو سر ائمه علیهم‌السلام نشکنه!
سلام درمورد توسل من قبل از شروع هر جلسه خواستگاری دورکعت نماز طلب خیر میخونم و واقعا اگه قسمت نباشه همون جلسه اول همه چی تموم میشه برای یکی از خواستگاری ها ی اخیرم هم قبل از هر جلسه صحبت کردن این نماز روخوندم وبه نظر من همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه شبی که باخانواده اومدن برای آشنایی بیشتر خونه ما یه سری رفتار ها باعث ناراحتی شد که من رو دو دل کرد همون شب نماز استغاثه به امام زمان خوندم و به طور عجیبی که الانم باورم نمیشه همه چی بهم خورد و تمام این توسل کردن به ائمه درجایی که نمیتونی تصمیم درست بگیری بهترین کمک رو میکنه حتی برای ازدواج هم اگه توسل میشه باید ازشون بخوایم اونی که خیره برامون در زمان درستش اتفاق بیوفته
بحث خیلی گرمه منم بگم حدود پنج سال پیش توسل کردم به جوادائمه برای ازدواجم و چله گرفتم براشون شب چله که مصادف میشد به شب اول محرم بعد نماز صبح خواب کسی و دیدم که برادر شهید محمدحسین بود و همسرم بود 😂 و صبحش قرآن باز کردم یه آیه اومد علامت زدم پنجمین محرم میگذره و هنوز داداش محمد حسین نیومده ، قربون امام جواد برم دیگه ازدواج قسمته خواست خداست به این چیزا نیست ولی خدایی هیچ وقت سعی نکردم بخاطرش خاستگاری و رد کنم همه با بررسی رد شد اما من هنوز گوشه دلم دنبال داداش محمدحسین که متاسفانه عقیده دارم خواب دلخوشکنکی بیش نبود و بس چند ماه پیش یکی اومد با اسم محمدحسین و آیه استخاره همون آیه ای بود که علامت زده بودم و من خوشحال که پیداش کردم بعد چهار جلسه صحبت که همه چی خوب و عالی و جذاب و بود مشخص شد مامان آقا پسر تو کار جادو جنبله و جادو بسته به ریش ما من نابود شدم تا یک ماه شبا عین بید میلرزیدم نمیتونستم بخوابم فانتزیم پودر شد
سلام راجع به توسل من بار اولی که رفتم کربلا زیر قبه امام حسین دعا کردم که خدا به واسطه امام حسین همسری به من بده که به کمک هم و رشد معنوی همراه هم، عاقبتمون ختم به شهادت بشه. ۶ ماه بعد یکی از دوستان قدیمی برای پسرشون منو خواستگاری کردن و گفتن پسرشون سوریه‌ست. تحقیق کردیم دیدیم بله، سوریه‌ست. اومدن و تو مراحل آشنایی کللللی از خاطراتشون از درگیری با داعش و ... گفتن، چهره‌شون هم از این مدل شهیدهای زیبای ... هیچی دیگه، با بی‌عقلی تمام بدون درنظر گرفتن زنگ خطرها، بدون حتی یه جلسه مشاوره، بدون رفت و آمد و آشنایی حساب شده و صرف جواب مثبت تحقیقات و تصوری که از حاجت گرفتن از امام حسین داشتم بله دادم و ازدواج کردیم. دیگه داشتم خودم رو برای خودسازی‌های قبل شهادت آماده می‌کردم 😅 که یکی یکی مشکلات رفتاری و شخصیتی‌شون رو شد تا جایی که فهمیدم سفر سوریه‌شون هم زیارتی بوده و به من و یه جماعت زیادی دروغ گفته. اساسا غیر از میدون تیر، جای دیگه‌ای اسلحه رو از نزدیک ندیده بود.😐 من نه تنها تو این ازدواج به خدا نزدیکتر نشدم که برعکس، گاهی غر زدم و شکایت و ناشکری کردم. البته الان دیگه فهمیدم ایراد از خودم و تصمیمم بوده و هیچ موجود و وجودی رو غیر خودم مقصر نمیبینم. در نهایت ، بعد از نزدیک ۷ سال تحمل روز و شب‌های غیر قابل توصیف، تصمیم به جدایی گرفتم. تو دو جلسه مشاوره مشخص شد ایشون از اختلال شخصیت خود‌شیفتگی و درصد قابل توجهی پارانوئید رنج می‌بره . و منو هم رنج میده🙂. و کلی مشکلات و اخلاق‌های بد دیگه. یعنی اگر من جای خوشبینی محض و بسنده کردن به دعا و توسل و جدی گرفتن نشونه‌ها، همون اول دو جلسه مشاوره میرفتم انقدرررر سختی نمی‌کشیدم. الان هم ترس از روزهای بعد از طلاق، داره خفه‌م میکنه و نمیدونم چی میشه و چیکار باید کنم. فلج شدم انگار و جرئت عملی کردن تصمیمم رو ندارم.
سلام آقای محمدی. دو سال پیش، موقع امتحانات ترم یکی از بچه های دانشگاه واسطه فرستاد برای خواستگاری. پدرم همون اول گفتن نه و این چیزا. منم گفتم نه ولی ته دلم این بود که کاش بشه حداقل بیان بررسی کنیم. چله زیارت عاشورا برای شهید نوید صفری گرفتم. چله ام حدود 6 ام محرم تموم میشد... که دقیقا صبح اش با صدای تلفن صحبت کردن پدرم بیدار شدم. فهمیدم که دوست همون آقا پسر هستن و زنگ زدن به پدرم. پدرم نرم تر شدن. باز یه چله دیگه برای شهید صفری گرفتم و بالاخره بعد دو ماه تونستیم حرف بزنیم... منم خوشحال که چله هام نتیجه داده و برخی موارد رو اهمیت ندادم... کم کم که گذشت بعد سه ماه به هم خورد و خدا رو شکر نامزد هم نکردیم. بعدش تازه با تحلیل رفتار ها متوجه شدم که برای هم مناسب نبودیم و واقعا خدا رو شکر که نشد...
سلام روزتون بخیر همه پیام های دوستان رو خوندم و به شدت باهاشون موافقم اما این نکته رو هم در نظر بگیریم که این ها به معنی این نیست که قراره ناامید بشیم و بگیم خب پس دعا نکنیم... دعا کنیم زیاد هم دعا کنیم امید داشته باشیم توسل کنیم بهترین ها و زیادترین ها رو هم از خدا و ائمه بخوایم اما کنار همه این ها درباره فلسفه دعا هم مطالعه کنیم. گاهی نتایج توسل و توکل رو زودتر می‌بینیم، گاهی دیرتر، و گاهی اصلا در این عالم نتایج رو نمیبینیم، گاهی هم نتایج رو عکس آنچه می‌خواهیم، میبینیم... و یه نکته دیگه اونی که نیازمنده ماییم اونی که رفته درِ خونه ائمه و درخواست کمک کرده ماییم پر رو نباشیم و براشون شرط نذاریم دقیقا مثل یه نیازمندی که واقعا مستأصله رفتار کنیم به قول حاج آقای پناهیان براشون دلبری کنیم، یه جوری حرف بزنیم که ما رو آن قبول کنن.
راجع بحث توسل من پارسال یه بنده خدایی رو خیلی میخواستم، اربعین برای اولین بار رفتم کربلا، زیر قبه دعا کردم یا امام حسین یه جوری مهر منو بنداز به دلش. بعد سه ماه طرف ازدواج کرد. گاهی جواب دعاهامون اون چیزی که صلاحه برای ما اتفاق میوفته، تو این ماجرا هم صلاح به نرسیدن بود، هرچند من به خواسته دلم نرسیدم.
سلام وقتتون به خیر برای منم یه بار همچین اتفاقی افتاد چله زیارت عاشورا شروع کرده بودم و دقیقا همون زمان یه مورد اومدن خواستگاری، از اینا که همه سر خودش و خانوادش قسم میخوردن و امام جمعه شهرمون هم حسابی تاییدش میکرد تو جلسه ی دوم آشنایی شروع کرد به اسم کوچیک صدا زدن و دائم قربون صدقه میرفتن و شعر میخوندن، من خیلی معذب میشدم و واقعا حس خوبی بهم نمیداد خانواده هم به شدت موافق این وصلت بودن و وقتی من میگفتم حس خوبی بهم نمیده میگفتن داری بهونه میگیری با کلی دعوا با خانواده این موردو رد کردم و شاید کمتر از ده روز بعد خبر عقدش رو شنیدیم و کمتر از یه ماه بعد خبر طلاقشو که شنیدیم اعلام ورشکستگی هم کرده که به اون دختر بنده خدا مهریه ندن بعد چند ماه هم رفتن ترکیه که پزشکی بخونن! یعنی یه موردی که همه چی تموم مذهبی بود ولی ثبات هیجان و ثبات فکر و یه برنامه برای زندگیش نداشت.
1.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فانتزی توسل یه خیر پ.ن: هر از گاهی کلیپو میبینم بابت توسل های صورتی به خودم همینو میگم
ادمین نوشت :: من خودم وقتی مجرد بودم، هر سال می رفتم مشهد و از امام رضا می خواستم که تا سال دیگه متاهل بشم. زوج ها رو هم که توی حرم می دیدم کلی غصه می خوردم🤣 اما سال بعدش هم مجرد می رفتم. تا 7 سال این جوری بود. پس براتون فانتزی ایجاد نشه که تا گفتید حاجت تون رو می دن. ی بار برای ی موردی به پیشنهاد دوستم استخاره کردم. سه بار استخاره کردم و خوب اومد و حتی اسم دختر خانم توی استخاره ام اومد. اما من بازم بررسی کردم و دیدم بدردم نمی خوره و جواب منفی دادم. الانم که یادم میاد خدا رو شکر می کنم که جواب منفی دادم. اصلااااا تناسب نداشتیم، فقط جوگیر بودم. چون دختر خانم کتابخون و بشدت محجبه بود. بارها گفتم: دعا و توسل و استخاره جایگاه خودش رو داره و کاملا قابل احترامه. اما شما از عقل و منطق تون هم باید استفاده کنید. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂ @mohammadi2i