۱
ما جوانان انقلابی؛ و تاثیر بر «نظم جهان جدید»!
در مورد «بچههای انقلابی» یعنی جوانانی که با ارزشهای اصیل انقلاب اسلامی پرورش یافتهاند و از عدالتخواهی حقیقی(و نه صوری)، مقاومت در برابر استکبار و استقلال سیاسی دفاع میکنند، باید گفت که «انگیزه، ایمان و اخلاص» یکی از بزرگترین داراییهای شان است.
اما همانطور که هر نیروی انسانی، در هر محیطی، ممکن است با چالشهای ساختاری یا فرهنگی مواجه شود، درباره منابع انسانی جوان انقلابی، برخی نقاط ضعف قابل شناسایی وجود دارد که اگر به درستی مدیریت شود، میتواند به نقطه قوت تبدیل شود.
در عرصه «سیاست بینالملل»، که پیچیده، ظریف و مبتنی بر دیپلماسی، تحلیل استراتژیک و زبان قدرت است، چند «نقطه ضعف رایج» در میان اغلب ما بچههای انقلابی قابل مشاهده است:
۱. کمبود تخصص و تحلیل فنی؛
بسیاری از ما جوانان انقلابی با ایمان و انگیزه بالا هستیم، اما گاهی «کمبود دانش تخصصی» در حوزههایی مانند روابط بینالملل، اقتصاد جهانی، حقوق بینالملل، یا زبانهای بینالمللی (بهویژه انگلیسی بعنوان زبان تخصصی علم سیاست؛ و فرانسوی بعنوان زبان تخصصی حقوق) نقص داریم.
این محدودیت باعث میشود که در فضای بینالمللی نتوانیم بهخوبی پیام خود را منتقل کنیم یا تحلیلهای عمیقی ارائه دهیم.
راه تبدیل به نقطه قوت: تقویت آموزش تخصصی، تشویق به تحصیل در رشتههای مرتبط، دسترسی به منابع معتبر بینالمللی، و ایجاد پلتفرمهایی برای تبادل دانش با نخبگان جهانی.
۲. ساده انگاری رویکرد مقابلهی «ما و استکبار»؛
برخی از ما بچههای انقلابی، تحت تأثیر تحلیلهای سادهانگارانه، به «همهی دنیا» با نگاه "ما مقابل استکبار" نگاه میکنیم، بدون در نظر گرفتن «چندقطبیت، بازیهای ژئوپلیتیکی پیچیده و مصالح متقابل».
راه تبدیل به نقطه قوت: آموزش «تفکر استراتژیک» و «تحلیل واقعگرایانه». درک اینکه مقاومت به معنای بیتفاوتی به منافع ملی یا رد هرگونه تعامل نیست، بلکه میتواند با هوشمندی و برنامهریزی همراه باشد.
۳. کمبود تجربه عملی و دیپلماسی غیررسمی؛
بسیاری از ما بچههای انقلابی در فضای ایدئولوژیک فعال هستیم، اما کمتر در «فضاهای دیپلماسی غیررسمی، شبکهسازی بینالمللی، یا مذاکره با طرفهای متفاوت» تجربه داریم.
راه تبدیل به نقطه قوت: ایجاد فرصتهایی برای مشارکت در کنفرانسهای بینالمللی، دیپلماسی مردمی، شبکهسازی با جوانان دیگر کشورها، و تشویق به زبانآموزی و مطالعه فرهنگهای دیگر.
۴. احساس تنهایی و بیاعتمادی به ساختارهای رسمی؛
برخی از ما بچههای انقلابی احساس میکنیم که ساختارهای رسمی (وزارت امور خارجه، سیاستگذاری) از ارزشهای اصیل فاصله گرفتهاند، و این باعث «نارضایتی و کنشگری غیرسازنده ما» میشود.
راه تبدیل به نقطه قوت: ایجاد پل بین جوانان انقلابی و نهادهای سیاست خارجی. شنیدن صدای آنها، گنجاندن ایدههایشان در سیاستگذاری، و ایجاد کانالهای رسمی برای مشارکت بین جوانان انقلابی با نهادهای رسمی.
۵. اهمیت بیش از حد به رفتارهای نمادین به جای نتیجهگرایی؛
گاهی تمرکز بر «نمادهای مقاومت» (مانند شعار، تظاهرات، موضعگیری) به جای دستیابی به «نتایج عملی» در عرصه بینالمللی، باعث میشود که تأثیر واقعی محدود بماند.
راه تبدیل به نقطه قوت: آموزش «دیپلماسی نتیجهمحور»، تمرکز بر «چه کسب کردیم؟» نه فقط «چه گفتهایم؟». حاصل اینکه: مقاومت باید قاطع، اما هوشمندانه باشد.
ما بچههای انقلابی، با تمام عشق و ایمانمان، «سرمایه انسانی ارزشمندی» هستیم. اما برای موفقیت در عرصه بینالملل، باید:
الف. تخصص بیاوریم.
ب. واقعبین باشیم.
ج. زبان قدرت را یاد بگیریم. (نه فقط زبان کلامی، بلکه زبان دیپلماسی، اقتصاد و نرمافزارهای جهانی)
د. باید از راه «انگیزه» به سرای «استراتژی» برسیم و بدانیم؛ اگر این تبدیل و انتقال اتفاق بیفتد، نه تنها میتوانیم در برابر استکبار مقاومت کنیم، بلکه میتوانیم «جایگاهی راهبردی، احترامآمیز و تأثیرگذار» در «نظم جدید جهانی» داشته باشیم؛ جایگاهی که حتما مبتنی بر ارزشهاست، اما نه حاوی نوعی سادهانگاری!
در واقع؛ انقلاب ما انقلابعشق است، اما عشق هم باید با هوشمندی همراه باشد.
و اما اندکی در باب زبان رایج گفتگو
آیا زبان صرفا یک مهارت است، یا یک ابزار قدرت؟!
زبان در عرصه سیاست بینالملل، فقط یک مهارت نیست؛ بلکه یک ابزار قدرت است.
در دنیای امروز، زبان انگلیسی:
الف. زبان دیپلماسی است (حتی وقتی روسی یا چینی صحبت میکنند، اغلب به انگلیسی مذاکره میکنند)
ب. زبان رسانههای بینالمللی است (BBC, CNN, Al Jazeera انگلیسی و غیره)
ج. زبان آموزش عالی، تحقیقات و دیپلماسی علمی و فناوری است.
د. و مهمتر از همه: «زبان تأثیرگذاری روی افکار عمومی جهانی است.»
سوال مهم: چرا بچههای انقلابی اغلب در این زمینه ضعیف هستند؟
۲
پاسخ مهم:
الف. تمرکز بیش از حد بر زبان عربی(که حقیقتا ارزش ایدئولوژیک و راهبردی دارد، اما در سیاست بینالملل، کاربرد محدودتری دارد.)
ب. عدم دسترسی به محیطهای تمرین زبان (مثلاً جلسات مکالمه، مربیان باتجربه)
ج. گاهی هم «نگرش منفی نسبت به زبان انگلیسی» به عنوان «زبان غرب استکبار»؛ در حالی که زبان یک ابزار است؛ مثل تفنگ. بستگی دارد چه کسی و برای چه از آن استفاده کند.
اگر این نقطه ضعف جبران شود و به نقطه قوت تبدیل شود:
الف. یک دیپلمات ایرانی میتواند در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، با زبانی روان و قدرتمند، از عدالتخواهی واقعی اسلامی دفاع کند
ب. یک روزنامهنگار انقلابی میتواند در شبکههای بینالمللی، پیام مقاومت را به شکلی هوشمندانه و قانعکننده منتقل کند
ج. یک دانشجوی دکترای روابطبینالملل میتواند در مقالات علمی، دنیا را با ایدههای جمهوری اسلامی به چالش بکشد و جایگاه فکری ایران را تقویت کند.
بررسی یک نکته مهم: درصد تأثیر زبان انگلیسی چقدر است؟
اگر بخواهم عدد بگویم: شاید حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد از توانایی تأثیرگذاری در عرصه بینالملل، به تسلط بر زبان انگلیسی بستگی دارد. پس زبان همهچیز نیست، اما بدون آن، گاهی کمیتمان بدجور لنگ است.
آخرین سوال؛ ما انقلابیها، دیگر به چه مهارتهایی نیازمندیم؟
آخرین پاسخ؛ غیر از زبان، چند مهارت کلیدی دیگر که «در بین ما بچههای انقلابی» اغلب کمرنگ یا ناکافی هستند، اما تأثیرشان بسیار عمیق است، اینهاست:
۱. مهارت نوشتن آکادمیک و تحلیلی؛
بسیاری از ما بچههای انقلابی میتوانیم شعار بدهیم، سخنرانی کنیم، اما وقتی باید یک «تحلیل استراتژیک ۵ صفحهای» برای مقامات یا یک «مقاله علمی» برای مجله بینالمللی بنویسیم، ضعیف عمل میکنیم.
باید بپذیریم؛ تفاوت بین «گفتن» و «نوشتن متقن» بسیار زیاد و معنادار است. نوشتن، فکر را ساختار میدهد، ایده را قابل انتقال میکند، و هوش جمعی را میسازد.
راه تبدیل به قوت: آموزش نوشتن تحلیلی، تشویق به نوشتن مقاله، تأسیس مراکز تحقیقاتی جوانان انقلابی با استانداردهای بینالمللی.
۲. «مهارت گفتگو و دیالوگ»؛
بسیاری از ما بچههای انقلابی به جای «گفتگو»، فقط «سخنرانی» میکنیم.
یعنی بیشتر میخواهیم بگوییم تا بشنویم.
اما در دیپلماسی، «شنیدن، تحلیل کردن، و پاسخ هوشمندانه» خیلی مهمتر از «گفتن درست» است.
مثال: وقتی با یک دانشجوی آمریکایی صحبت میکنیم، اگر فقط شعار بدهیم، او ما را "رادیکال" میبیند. اما اگر بپرسیم: «شما چگونه به عدالت در جهان نگاه میکنید؟» و سپس با ارجاع به مثالهای قرآن و تاریخ، دیدگاه خود را بیان کنیم، تأثیر ما ۱۰ برابر میشود.
۳. مهارت مدیریت شبکههای اجتماعی بینالمللی؛
امروز، بسیاری از جنگهای نرم در توییتر، اینستاگرام، یوتیوب و حتی پادکست انجام میشود. اما متاسفانه، بسیاری از محتواهای انقلابی:
اولا. کیفیت پایین دارد
ثانیا. زبان ضعیفی دارد
ثالثا. فقط برای مخاطب داخلی ساخته شده است
راه تبدیل به قوت: آموزش تولید محتوای بینالمللی با کیفیت بالا، زیرنویس حرفهای، استفاده از داده و آمار و روایتگری جامع وموثر
۴. مهارت کار تیمی و شبکهسازی بینالمللی؛
بسیاری از ما بچههای انقلابی، ناخواسته و ناخودآگاه، فردگرا هستیم: «من ایمان دارم، من میجنگم، من مقاومت میکنم...»
اما در دنیای واقعی، «هیچ قدرتی بدون شبکه وجود ندارد». مثلا؛
- چین با شبکهسازی در آفریقا موفق شد
- ترکیه(بپذیریم یا نه!) با دیپلماسی اسلامی و اقتصادی جایگاه پیدا کرد
- حتی حزبالله با شبکههای اطلاعاتی و سیاسی تأثیرش را میگذارد
راه تبدیل به قوت: ایجاد «شبکههای جهانی» با جوانان مقاومت (فلسطین، یمن، عراق، آمریکای لاتین)، «تبادل دانش»، «همکاری در پروژههای مشترک».
جمعبندی: چه چیزی باید تغییر کند؟
ما بچههای انقلابی، حقیقتا «قلب تپنده ارزشهای اسلامی و مقاومت» هستیم. اما برای اینکه این قلب بتواند «در جهان امروز، تنفّس کند»، باید:
۱. مغزی هوشمند داشته باشد (تحلیل، تخصص)
۲. زبانی بیانمند داشته باشد (زبان رایج گفتگو و منطق معقول دیالوگ)
۳. دستانی مهارتمند داشته باشد (مهارتهای ارتباطی، دیجیتال، شبکهسازی).
پیام نهایی؛ انقلاب، دیگر فقط با شعار توسعه نمییابد؛ انقلاب با «تخصص، هوش و ارتباط» توسعه مییابد.
والسلام.