_غزل_شماره_۲۰_حافظ
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خُمخانه به جوش آمد و میباید خواست
توبهٔ زهدفروشانِ گران جان بگذشت
وقتِ رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورَد؟
این چه عیب است بدین بیخردی، وین چه خطاست؟
باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد
بهتر از زهدفروشی، که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالِم سِرّ است، بدین حال گواست
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست، نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟
باده از خون رَزان است، نه از خون شماست
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
ور بُوَد نیز چه شد؟ مردم بیعیب کجاست
♦️کلمات کلیدی:
#تفاوت_طرب_با_عیش،
#عقل_کلی،#عقل_جزئی،
#انرژی_منفی_غیبت،
#بزرگترین_گناه_در_شریعت_حافظ:
#آزار_خلق،
#خون_رزان:
#شرابخواری
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a