خاکی که روی چادره
نفس مارو میبُره
* یکی از این روضه خوان های قدیم میگفت: تا نامرد تو کوچه دست رو بالا برد، یهویی مادر ما صدا زد: "وا حمزتا!" عموش حمزه رو صدا زد...
بابا انگار توی این خانواده رسمه وقتی یکی چپ بهشون نگاه کنه به عموشون پناه میبرن، امشب از بی بی رقیه هم بگم، تا توی بیابونا زمین خورد دستاش رو روی سرش گذاشت، صدا زد: "عمي العباس"
شنیدی توی کوچه امام حسن هرچی سر پنجۀ پا بلند شد دست اون نامرد به مادرش نرسه نشد، منم یه سه ساله دختر سراغ دارم یهو دید صدای سر و صدا میاد، سر پنجۀ پا بلند شد ببینه چه خبره، عمه هی چادر رو باز میکرد جلوی چشمش میگرفت، مبادا رقیه ببینه، تا چوب و برد بالا.. هل شدم
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه