🔹چه کربلاست؟
🔸در کتاب حزن المؤمنین منقول است که مقبل درعهد شباب جوانی بود ظریف، و در ظرافت به غایت لطیف. اتفاقا ایام محرم، به جمعی رسید که سینه زنان در عزای شاه شهیدان مشغول بودند. به طریق استهزاء چیزی خواند که جمع عزاداران را متالّم و نالان نمود.
🔹پس از چندی به مرض جذام مبتلا گردید، به حدّی که مردم از وی تنفّر جسته، در گلخن حمام قرار گرفت.
🔸اتفاقا سال دیگر شد. روزی در زاویه خرابه ای با دل شکسته نشسته بود که ناگاه جمعی از شیعیان سینه زنان و یا حسین گویان می خواندند:
چه کربلاست امروز،
چه پربلاست امروز،
سر حسین مظلوم،
از تن جداست امروز.
🔹مقبل را آتش در نهاد افتاد، و به نظر حسرت در ایشان نگریست، و گریست و گفت:
روز عزاست امروز،
جان در بلاست امروز،
فغان و شور و محشر،
در کربلاست امروز
🔸در همان شب حضرت پیغمبر را در خواب دید. وی را نوازش فرمود و از تقصیرش گذشت.
🔹و گویند که مسمّی به محمد شیخا بود، و جناب ختم الرسل او را به مقبل ملقّب نمود.
🔸این بود که شروع نمود به ذکر واقعات و شرح حکایات سید الشهداء علیه السلام.
#روضه
#مقبل
#عاشورا
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
💠 توسّل به حضرت أباالفضل سلام الله علیه
✅👈 آیت الله شبیری زنجانی
🔷 مرحوم حاج میرزا فخرالدین جزایری نقل میکرد: يک وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امینالملک (زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصّص چشم و اوّلین چشمپزشک تهران بود و بعداً به دکتر مرزبان لقب پیدا کرد. دکتر امینالملک چشمم را عمل کرد.
🔷 حاج میرزا فخرالدین میگفت: من از حاج آقا جمال اصفهانی (برادر حاج آقا نورالله و آقا نجفی اصفهانی) شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسّل خیلی مؤثر است:
ای ماه بنیهاشم خورشیدْ لقا عبّاس
ای نور دل حیدر شمع شهدا عبّاس
از محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم
دست من مسکین گیر از بهر خدا عبّاس
🔷 در میان أهل دعا معروف است که این شعر تأثیر فوقالعادهای دارد، اگر چه از نظر شعری ارزش چندانی ندارد.
🔷 این شعر را خواندم و خوابیدم. در خواب به من گفتند که به حاج شیخ عبدالکریم حائری هم متوسّل شوید. از خواب بیدار شدم و فاتحهای برای آقای حاج شیخ خواندم و دوباره خوابیدم.
🔷 در خواب دیدم: در دریا افتادهام و در حال غرق شدن هستم. شخصی بیرون آب بود. به من فرمود: دستت را به من بده و اشاره کرد و مرا نجات داد. از او پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: عبّاس!
🔷 این واقعه همان شبی واقع شد که من چشمم را عمل کردم. فردا دکتر امینالملک چشمم را معاینه کرد و گفت: آقا سیّد، معجزه کردی؟ گفتم: چطور؟ گفت: آن چشمی که من دیده بودم و عمل کردم، چشم نبود.
🔷 چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: بله، معجزه شده است و ماجرای توسّلم به حضرت أباالفضل سلام الله علیه را برایش نقل کردم.
📚 جرعهای از دریا، ج ۱ ص ۵۷۵
#روضه
#داستان
#قمربنی_هاشم
#توسل
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
🟣👈 مباهات و افتخار علاّمه
🎤👈 حجة الاسلام والمسلمین تقیزاده
💠 تابستان منزل مرحوم آیت الله میلانی رحمةالله علیه در مشهد مقدس مجلسی برپا بود. در محضر نورانی علاّمه طباطبایی بودم.
💠 شخصی عرض کرد: آقا هر کس به توفیقی از توفیقات الهی که نصیبش شده دلگرم و امیدوار و به آن مباهات میکند؛ شما به کدام یک از این همه توفیقات که نصیبتان شده افتخار میکنید؟ تألیفات ارزشمند، شاگردان مبرز، معتقدات مبرهن و...
💠 دیدم ایشان تأمّلی کردند و فرمودند:«همه اینها خوب است، اما من به حضرت أباالفضل علیه السلام بسیار امیدوارم و به آن افتخار میکنم؛ اما نه به عقیده یک عارف و یک فیلسوف و یا یک فقیه، بلکه به عقیدهای از جنس عقیده و علاقهای که آذریهای بیسواد پشت کوه به حضرت عباس علیه السلام دارند». و آنگاه دستهایشان را به طرف صورت بردند و بشدت گریستند.
📚 آشنای آسمان، ص ۱۵۹
#داستان
#روضه
#قمربنی_هاشم
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
#اسارت
#مصائب_کوفه
🩸حضرت رباب سلاماللهعلیها در مجلس ابن زیاد لعین، سر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام را به دامن میگیرد…
در نقلی آمده است:
🥀 بار دیگر ابن زیاد لعین، اسرای آل الله را خواست تا وارد دارالاماره کوفه شوند. وقتی که داخل شدند، دیدند که سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام جلوی ابن زیاد ملعون گذاشته شده و نور الهی از آن به آسمان می رود؛
📋 فَلَم تَتَمالَكِ «الرُّبابُ» زَوجَةُ الْحُسينِ دونَ أن وَقَعَتْ عَلَيهِ تَقَبَّلَهُ، و قالَتْ
▪️حضرت رباب علیها السلام وقتی که این صحنه را مشاهده نمود ، دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و خودش را روی سر بریده انداخت و پیوسته آن را می بوسید و میفرمود:
📋 إنَّ الَّذي كانَ نوراً يَستَضاءُ به
بِكربلاءٍ قَتيلٍ غَيرِ مَدفونٍ
▪️آن امامی را که نور بود و می درخشيد، او لا در کربلا کشتند و دفن نکردند.
📋 سِبطُ النَّبيِّ جَزاكَ اللّهُ صالحة
عنّا و جنّبت خُسران الموازين
▪️ نوه رسول خدا صلی الله علیه و آله بودی که خدا از جانب ما خیر صالح به تو بدهد.
📋 قد كُنتَ لي جَبَلاً صعبا ألوذُ به
و كُنتَ تصحبنا بالرَّحمِ و الدّينِ
▪️تو برای من مانند کوهی استوار بودی که به تو پناه می بردم و تو نسبت به ما مهربان بودی.
📋 مَن لِليَتامىٰ و مَن لِلسّائلين و مَن
يعني و يأوى إليه كلّ مِسكينٍ
▪️ پس الان دیگر کیست که حامی یتیمان و سائلین و مساکین باشد؟!
📚مقتل الحسين عليه السّلام، مقرم،ص۴۲۵
#روضه
#رباب_سرسیدالشهداء علیه السلام
#کوفه
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
4_5965381039210631699.mp3
7.78M
رفتی و من ، از غم تو ، خون جگرم ، حسین جانم
از روی نی ، فکری بکن ، واسه حرم ، حسین جانم
حلالم کن ، اگه موندی روو خاک بیابون و صحرا
حلالم کن ، اگه رفته سرت روی نیزه ی اعدا
حلالم کن ، ای مظلومم
حسین جانم ، ای مظلومم
سایه ی تو ، کم شده از ، روی سرم ، حسین جانم
پاشو ببین ، حرمله شد ، همسفرم ، حسین جانم
چشت روشن ، روی ناقه ها می برنم به اسارت
چشت روشن ، واسه این همه درد و مصیبت و غارت
چشت روشن، ای مظلومم
حسین جانم ، ای مظلومم
یادمه که ، پیش چشام ، میزدنت ، حسین جانم
مرکباشون ، رد شدن از ، روی تنت ، حسین جانم
توی گودال ، نفساتو بریدن و هلهله کردن
توی گودال ، بدنت رو دریدن و هلهله کردن
توی گودال ، ای مظلومم
حسین جانم ، ای مظلومم
کُشتنتو ، بعد تو شد، غارت حرم ، حسین جانم
سوخته توو اون ، شعله و دود ، موی سرم ، حسین جانم
خبر داری ، به تموم زنای حرم شد اهانت
خبر داری ، اومدن توی خیمه برای غنیمت
خبر داری ، ای مظلومم
حسین جانم ، ای مظلومم
#روضه
#اسارت
#سیب_سرخی
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
#اسارت #حضرت_زینب_علیهاالسلام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸وقتیکه نازدانهٔ سیدالشهداء علیهالسلام از قافله جا میماند و صدیقه کبری سلاماللهعلیها، سر او را به دامن میگیرد...
در نقلها آمده است:
🥀 شبی از شبهایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلاماللهعلیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلاماللهعلیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد.
🥀 شتربان او وقتی که دید گریهاش تمامی ندارد، گفت:
📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ
▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریهات آزار میدهی!
🥀 اما آن نازدانه، گریهاش تمام نشد، بلکه چنان نالهای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر!
🥀 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم میخوانند!؟
📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها.
▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی مینشست و گاهی بلند میشد و گاهی پدر و گاهی عمهاش را صدا میزد. ساعتی از شب را همینگونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد.
🥀 در همين ساعت بود که ديدند نیزهای که سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند.
🥀 خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.
🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچهها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد.
🥀 خبر به زینب کبری سلاماللّهعلیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید.
📋 فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ!
▪️پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!! … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟!
📋 فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي
▪️آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او میرفت و آن حضرت ناله سر میداد و سکینه خاتون را صدا میزد.
🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه میکند.
🥀 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند:
📋 بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي!
▪️دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۶
✍ قافله رفته بود و من بیهوش
روی شن زارهای تفتیده
ماه با هر ستاره ای میگفت:
بی صدا باش ! تازه خوابیده
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدینه پیچیده
خواب دیدم پدر ز باغ فدك
سیب سرخی برای من چیده
قافله رفته بود و من بی جان
پشت یك بوته خار خشكیده
بر وجودم سیاهی صحرا
بذر ترس و هراس پاشیده
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب ، ناتوان ز فریادی
ماه گفت : ای رقیه چیزی نیست
خواب بودی ز ناقه افتادی
قافله رفته بود و دلتنگی
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه دیدم گفت :
طفلكی باز هم كه جامانده
قافله رفته بود و تاول ها
مانعی در دویدنم بودند
خستگی ، تشنگی ، تب بالا
سد راه رسیدنم بودند
قافله رفته بود و می دیدم
می رسد یك غریبه از آن دور
دیدمش –سایهای هلالی شكل–
چهره اش محو هاله ای از نور
از نفس های تند و بی وقفه
وحشت و اضطراب حاكی بود
دیدم او را زنی كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكی بود
بغض راه گلوی من را بست
گفتمش من یتیم و تنهایم
بغض زن زودتر شكست و گفت:
دخترم ، مادر تو زهرایم
#روضه
#اسارت
#طفل_صغیر
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸دخترم رقیه «سلاماللهعلیها»، مرا به یاد مادرم فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» میاندازد ...
در نقلی آمده است:
حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام هرگاه دختر نازدانهاش حضرت رقیه سلاماللهعلیها را میدید، به او میفرمود:
📋 إمْشِی أمٰامِی!
🔻جلوی من راه برو ای دخترم!
🥀 وقتی که حضرت رقیه سلاماللهعلیها شروع به راه رفتن مینمود، امام حسین علیهالسلام به گریه میافتادند.
🥀 یکبار زینب کبری سلاماللّهعلیها با مشاهده این صحنه، علت را از برادر پرسیدند، که سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
📋 ذَكَّرَتْني بِأُمّي فاطِمَةَ سلاماللهعلیها
🔻او مرا به یاد مادرم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میاندازد.
📚 الطریق،کاشي، ج۹، ص۳۹۵
✍ حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه
آرام دل عمه و باباست رقیه
دلتنگ رخ فاطمه کمتر شود ارباب
تا آینهی حضرت زهراست رقیه
جز او چه کسی لایق این جملهی زیباست
دردانهی یکدانهی مولاست رقیه
انگار خداوند به او داده جنان را
وقتی که روی شانهی سقاست رقیه
یک لحظه اگر نیست روی دوش علمدار
بر دوش علی اکبرِ لیلاست رقیه
گر طفل سه سالهست تو کوچک مشمارش
آثار بزرگیش هویداست رقیه
یک قطره ز دریای حسین است ولیکن
در نوع خودش وسعت دریاست رقیه
#روضه
#حضرت_رقیه سلام الله علیهم
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
🩸روضهخوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیهماالسلام» در لحظات احتضار...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتیکه سیدالشهداء علیهالسلام بر بالین برادر گریه میکردند، امام حسن علیهالسلام به او فرمودند:
📋 یاأخاهُ لاتَحزَن عَلیَّ فإنَّ مُصابَکَ أعظَمُ مِن مُصیبَتی و رُزْئُک أعظمُ مِن رُزئی
▪️ای برادر بر من غمگین مباش که همانا مصیبت های تو عظیم تر از مصیبت من است و سختی تو بزرگ تر از سختی من است.
📋 فإنَّك تُقتَلُ يا اباعبداللهِ الحسينُ بشَطِّ الفُراتِ بأرضِ كربلا عَطشانا لَهيفا وَحيدا فَريدا مَذبوحا
▪️همانا ای اباعبدالله تو کشته میشوی در کنار نهر فرات در زمین کربلا، در حالی که تشنه و غمگین و تنها هستی تو را ذبح میکنند.
📋 و يَعلو صَدْرَكَ أشقي الأُمّة و يُحَمْحِمُ فَرَسُكَ و يقولُ في تَحَمْحُمِهِ الظَّليمةَ الظَّليمةَ مِن أُمَّةٍ قَتَلَتْ إبْنَ بِنتِ نَبيِّها
▪️و شقی ترین این امت بر سینهات بالا میرود؛ و در آن هنگام اسب تو فریاد میزند: الظَّليمةَ الظَّليمةَ ؛ شکایت از ظلم امتی میکند که پسر دختر پیغمبرش را کشتند.
📋 و تُسْبي حَريمُكَ و يُؤتَمُّ أطفالُك و يَسيرونَ حريمُكَ علي الأقتابِ بِغَيرِ وُطاءٍ و لا فِراشٍ و يُحمَلُ رأسُكَ يا أخي علي رأسِ القَنا بعدَ أنْ تُقتَلُ و يُقْتَلُ أنصارُك
▪️ و اهل و عیالت به إسارت میروند و فرزندانت یتیم میشوند و عیالت را بر شترانی بدون جهاز حمل میکنند و بعد از اینکه تو و یارانت را کشتند، سرِ تو را ای برادر بر سر نیزه میکنند.
📋 فيالَيْتَني كنتُ عندَكَ أَذُبُّ عَنْكَ كما يَذُبُّ عنكَ أنصارُكَ بِقَتلِ الأَعداءِ و لكِن هذا الأَمرُ يَكونُ و أنتَ وحيدٌ لا ناصِرَ لكَ مِنّا
▪️ پس ای کاش آن روز نزد تو میبودم و از تو دفاع مینمودم همانطور که یارانت با کشتن دشمنانت از تو دفاع خواهند کرد ولی این واقعه اتفاق خواهد افتاد درحالی که تو تنها هستی و یاوری از جانب ما برایت نیست.
📚معالی السبطین ص۶۲
✍ خون می چکد حسن ز لب تو، سخن مگو
گفتی به زینبت تو هر آنچه، به من مگو
من مثل تو که صبر ندارم، عزیز من
از خاطرات کوچه و سیلی زدن مگو
اصلا بیا به فکر خودت باش و این کفن
اصلا بیا و روضه از این بی کفن مگو
دیدم تن کبودت و آتش گرفته ام
حالا تو از منی که شوم پاره تن مگو
مادر به دست خواهرمان داد امانتش
از غارت و نماندن آن پیرهن مگو
یک پیرمرد کور به پای تو نیزه زد
اما تو از گلوی من و نیزه زن مگو
از غارت تنم سخنی را وسط مکش
از دسته دسته روی سرم ریختن مگو
وقتی به جای گل به تنت تیر ریختند
از زیر نعل ماندنم عریان بدن مگو
طشت مدینه ی تو کجا! طشت من کجا!
از خیزران نشستن بر این دهن مگو
یوم الحسین گفتی و زینب ز تاب رفت
دیگر تو از عزای حسین، ای حسن مگو
#روضه
#امام_مجتبی علیه السلام
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم
با یاد روز واقعه جا دارد از غمت
لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم
با کعب نی جدا شده ام از تو یا اخا
حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم
بهرم دعا نما که مبادا دوباره از
دروازه های شام بلا من گذر کنم
شد آستین من بخدا معجرم حسین
عباس را نباید از آن با خبر کنم
مانده صدای چوب و لبت بین گوش من
صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم
رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر
آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم
طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت
باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم
با دست خسته زیر لحد جای دادمش
جا دارد از خجالت تو جان به در کنم
مجتبی صمدی
#روضه
#اربعین
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
🩸ملکالموت چگونه برای گرفتن جان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وارد خانه آن حضرت شد؟!
در نقلها آمده است:
🥀 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در هنگام بیماری، ساعتی بیهوش شد؛ ناگهان کسی در خانه را کوبید. فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود: کیست که در را میکوبد؟ گفت: من مردی غریبم! آمدهام و از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خواستهای دارم آیا اجازه میدهید وارد خانه شود؟!
🥀 فاطمه زهرا سلاماللهعلیها گفت: خدا تو را رحمت کند. رسول خدا بیمار است و نمیتواند به کار تو بپردازد. او هم رفت و بعد از اندک زمانی برگشت و باز در را کوبید و گفت: غریبی هستم و اجازه میخواهم بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وارد شود. آیا اجازه میدهید؟!
🥀 در این هنگام رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به هوش آمد و فرمود: ای فاطمه! میدانی او کیست؟ گفت: نه ای رسول خدا! فرمود: او پراکنده کننده جماعتها و درهم شکننده لذّت هاست. او ملکالموت است. به خدا قسم او پیش از من و پس از من از کسی اذن ورود نخواسته است و به خاطر جایگاه و منزلتم نزد خداوند متعال از من اذن ورود میخواهد. به او اجازه دهید وارد شود.
🥀 پس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود: وارد شو! خدا تو را رحمت کند. پس مانند نسیم وارد شد و گفت: سلام بر شما ای اهل بیت رسول خدا!
📋 فَأَوْصَی النَّبِیُّ إِلَی عَلِیٍّ بِالصَّبْرِ عَنِ الدُّنْیَا وَ بِحِفْظِ فَاطِمَةَ وَ بِجَمْعِ الْقُرْآنِ وَ بِقَضَاءِ دَیْنِهِ وَ بِغُسْلِهِ وَ أَنْ یَعْمَلَ حَوْلَ قَبْرِهِ حَائِطاً وَ بِحِفْظِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ
▪️پس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را به صبر کردن در (مصائب این) دنیا، محافظتنمودن از فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، جمع کردن قرآن، پرداخت دِین او و اینکه به دور قبر آن حضرت دیواری بسازد و از حسن و حسین محافظت کند، سفارش نمود.
📚المناقب، ج۳ ص۱۱۶
✍ سر به دامان علی داشت که جان بر لب بود
آخرین ذکر نبی, یاعلی و یارب بود
نفسِ آخرِ او بود که می گفت: حسین
و کلام دگرش یادِ غم زینب بود
بروی سینۀپیغمبر اکرم حسن است
و کنار سر او فاطمهاش آنشب بود
همه أسرارِ مگو را به علی گفت نبی
آخرین سّرِ دلش حاوی این مطلب بود
یا علی! بعد من آتش به حرم می افتد
آشکارا شود آن بغض که در مَرحب بود
خانه ام را که همین قوم به آتش بکشند
تازه معلوم شود خصمِ تو لامذهب بود
بِین دیوار و درِ خانه بماند زهرا
وسط آتش کاشانه بماند زهرا
غصه می آید و این دوره بسر می آید
دورۀحزن تو با خونِ جگر می آید
بعد من یاعلی این جمع ز هم می پاشد
پشت این در خبر قتل پسر می آید
بازو و پهلوی زهرای ترا خُرد کنند
فاطمه یاری تو روز خطر می آید
در همین کوچۀباریک بدنبال فدک
دومی با غضبش بار دگر می آید
آه از سیلی این قوم به ریحانۀمن
وای از آندم که ز مسمار خبر می آید
تا ترا یکّه و تنها نگذارد کُفوَت
فاطمه بعد من از شرم تو در می آید
حسنم می شود آنروز عصای مادر
وسط کوچه شود آب, بپای مادر
بعد از این تازه حسن حالِ پریشان دارد
تا چهل سال ز غم گریۀپنهان دارد
جگرش پاره شود, وز کفِ او چاره شود
زانوی غم به بغل, نالۀ هجران دارد
هست بعد از حسنم, داغ حسینم در پیش
او که بر پیکر خود نیزه فراوان دارد
قاتلانش همه هستند؛ أراذل اوباش
گرچه این قافله عنوان مسلمان دارد
سرِ او را سرِ نیزه همه جا چرخانند
گریه بر حال یتیمان و اسیران دارد
کعب نی ها به تن زینب او خُرد شود
سفری پر ز بلا همره عدوان دارد
آه از گوشۀ ویرانه و رخسار کبود
باز هم دخت من و سیلیِ یک دست یهود
#روضه
#شهادت
#رسول_خداصل الله علیه وآله
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضهخوانی شهید سیدحسن نصرالله برای سیدالشهدا(ع)
#روضه
#سیدحسن_نصرالله
#سیدالمقاومه
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضهخوانی حاج محمود کریمی در منزل شهید عبّاس نیلفروشان
#روضه
#محمودکریمی
#کریمی
#شهیدنیل_فروشان
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
سجاده ام معطر از بوی ربّنا بود
آنچه شنیده میشد از من فقط خدا بود
یک عمر آه و نفرین از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم یک دم به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گرسنه بودند
افطار خانه ی ما در سفره ی شما بود
امروز را نبینید، این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیتِ گدا بود
من هیچ شِکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جانِ خود خریدم
در راهِ عشق باید آماده ی بلا بود
دستم شکست اما من درد، حس نکردم
اسم علی دوا بود ذکر علی شِفا بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم
او را که میکشیدید او حجت خدا بود
ای کاش میشکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دستِ بسته وا بود
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد، فضّه علی کجا بود؟
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
*بعد از واقعه ی بین در و دیوار، بعد از اینکه صدا زد یا ابتاه، بعد از اینکه فرمود: "والله قُتِلَ ما فی اَحشائی"، بعد از اونی که اون جمعیت با بی حیایی اومدن وارد خونه شدن، بعد از همه ی اون بی احترامی ها..*
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود حیدر برهنه پا بود
تا قبر بردنم را همسایه ام نفهمید
از بس که مردن من چون شمع بیصدا بود
از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبکتر حتی ز بوریا بود
*این بدن رو کنار قبر دست بلند کرد امیرالمؤمنین، گفت آی زمین نگاه کن یه مشت پوست و استخون بیشتر از خانمم نمونده، یه خیالی از فاطمه ام مونده، آی زمین نکنه به پهلوی فاطمه ام فشار بیاری، یه ندایی از زمین بلند شد علی جان ما از مادر به فاطمه مهربان تریم، نگران فاطمه نباش..
هر جا هستی با همه ی وجودت بگو یا زهرا.. یا فاطمه یا زهرا
#روضه
#حضرت_زهراسلام الله
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 فراق یار
✍در «مروج الذّهب » آورده است كه :
▪️و لمّا قُبضت فاطمة جزَع عليها بَعْلُها علىّ جَزَعاً شديداً و اشتدّ بكاؤهُ و ظهر أنينُه و حَنينُه و قال فى ذلك؛
✨لِكُلِّ اجْتِماعٍ مِن خَلِيلَينِ فُرْقَة
وَ كُلُّ الَّذى دُونَ المَمَاتِ قَلِيلُ
✨وَ إنَّ افْتِقادى فاطِماً بَعْدَ أحمَدِ
دَليلٌ عَلَى أن لَا يدُومُ خَلِيلُ
«چون فاطمه «سلام الله عليها» رحلت كرد، براى او شوهرش على جزع شديدى كرد، و گريهاش شدّت يافت ؛ و آه و نالهاش ظهور كرد؛ و در اين مصيبت اين دو بيت را إنشاء فرمود:
در عاقبت براى هر اجتماعى كه بين دو محبوب صورت گيردفراق و جدائى است ؛
و تمام مصيبتها در برابر مرگ ، ناچيز و كم مقدار است .
آرى از دست دادن من فاطمه را بعد از احمد؛ دليل بر آنست كه هيچ محبوب و يار مهربانى دوام ندارد و باقى نمىماند.»
📚امام شناسی - 10، صفحه 162
سیدالطائفتین مرحوم علامه طهرانی قدس الله سره
#فاطمه_الزهرا
#سرّ_الله
#روضه
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
•┈┈••✾❀🍃💠🍃❀✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای نور قلب عاشقم شمع این خانه تویی
زهرا زهرا مرو مرو لطف كاشانه تویی
ای مرغ پر شكسته ی افتاده كنج قفس
از فرط غصه فاطمه درسینه مانده نفس
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
زهرا مرو مرو زهرا
ای نخل بریده ثمر/ ای مادر كشته پسر
#روضه
#خلج
#حضرت_زهراسلام الله علیه
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
ای کشتی شکسته! که پهلو گرفتهای
برگو چرا تو دست به پهلو گرفتهای؟!
گل را خدا برای سرور آفریده است
ای گل چرا به غصه وغم خو گرفتهای؟!
هرگه که در بهروی علی باز میکنی
خوشحال میشوم که تو نیرو گرفتهای
گاهی ز دردِ شانه زدل آه میکشی
گاهی ز درد، دست به بازو گرفتهای
از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو،
اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفتهای؟!
دیوار گشته است عصای تو باز هم،
بینم که دست برسر زانو گرفتهای
دیشب نماز نافلهی تو نشسته بود
دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفتهای
رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست
چون لالهها ز باغ ولا بو گرفتهای
#روضه
#حضرت_زهراسلام_الله_علیها
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها نریمانی
مادرم از غدیر میزد حرف
مادرم سربه زیر میزد حرف
مردک رذل پست سیلی زد
بی هوا با دو دست سیلی زد
و دل من شکست در کوچه
مادرم تا نشست در کوچه
استراحت نداشت مادر ما
خواب راحت نداشت مادر ما
«*آخه تو طول روز به بچهها میرسه. موهای حسن رو شونه میزنه موهای زینب رو شونه میزنه....
یه خانم سه ساله ای میگفت: مادرم هی میگفت...*
تار می بینم سرم سنگینه
عجب دستی داشت خیر نبینه»
مادرم مادرم مادرم دلشکسته میخوابید
میشد از درد خسته میخوابید
با سرِ نیمه بسته می خوابید
اکثراً هم نشسته می خوابید
مادرم رفت و پیر شد بابا
بعداز آن، سر به زیر شد بابا
1_7850899575.mp3
2.35M
چادرت را بتکان روزی ما را برسان
#فاطمیه
#روضه
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تصویری | تیره و تار
🏷 این زمین بر من تیره و تار شد!
💠 حضرت آیت الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (مدظلهالعالی)
🆔 Nooremojarrad_com
#روضه
#فاطمیه
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
نيمه شب، تابوت را برداشتند
بـار غم بر شانه ها بگذاشتند
هفـت تـن، دنبـال يک پيـكر روان
وز پی آن هفت تن، هفت آسمان
اين طرف، خيل رسل دنبال او
آن طرف، احمد به استقبال او
ظاهرا تشييع يک پيکر ولی
باطنـا تشـييع زهـرا و علـی
امشب اي مَه، مِهر وَرز و خوش بتاب
تـا ببـيـنـد پـيـش پـايــش آفـتــــاب
ابرهـا گـرينـد بر حـال علی
میرود در خاک، آمال علی
چشـم، نـور از دسـت داده، پـا رمق
اشک، بر مهتاب رويش، چون شفق
دل، همه فرياد و لب، خاموش داشت
مـرده ای، تـابـوت، روی دوش داشـت
آه سرد و بغض پنهـان در گلو
بود با آن عده، گرم گفت و گو
آه آه؛ ای همرهان، آهسته تر
می بريد اسرار را، سربسته تر
ايـن تـن آزرده، باشـد جـان مـن
جان فدايش، او شده قربان من
همرهـان، اين ليلة القـدر من اسـت
من هلال از داغ و اين بدر من است
اشک من زين گل، شده گلفام تر
هـسـتـی ام را می بـريـد، آرام تـر
وسعت اشکم، به چشم ابر نيست
چاره ای غير از نمـاز صبـر نيـسـت
زين گـل من، باغ رضـوان نَفحـه داشـت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت
مرهمـی خرج دل چـاکم کنيـد
همرهان، همراه او خاکم کنيد
شاعر اهل بیت (ع) حاج علی انسانی.
#شهادت
#فاطمیه
#مرثیه
#انسانی_علی
#روضه
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای فاطمه من عقده ی دل وانکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
چشم انتظارم مهدی (عج)بیاید
تا تربتت را پیدا نماید
#روضه
#فاطمیه
#اردبیلی
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 ای نور قلب عاشقم شمع این خانه تویی....
🎤حاج حسن خلج
#روضه
#فاطمیه
#خلج
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
#حضرت_ام_البنین(سلام الله علیها)
عطرمادر
ای که برگل های زهرا تو ارادت داشتی
بعد زهرا راه در گلزار جنّت داشتی
درمقام ومنزلت آئینۀ نور و کمال
مظهر شرم وعفافی و نجابت داشتی
از نگاه رأفتت عطر ولایت می چکید
بر امیر مؤمنان ایمان و الفت داشتی
عمرتو طی شد به طوف کعبۀ ایمان وعشق
دائماً ازاشک خود غسل زیارت داشتی
عطرمادر باز هم پیچید درگلزار وحی
بس که برگل های زهرا تو محبّت داشتی
خوانده ای خود را کنیز خانۀ زهرا ،ولی
محضر گل های او قدر وشرافت داشتی
هم ادب آموز پرچمدار عاشورا شدی
هم برای بچه هایت درس غیرت داشتی
درکنار علقمه عباس تو باخون نوشت
درقیام روز عاشورا شراکت داشتی
مادری می کرد زهرا جای تو درعلقمه
جای آن رأفت که برگل های عترت داشتی
واژۀ اُم البنین را خط زدی ازدفترت
در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی
تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق
با قیام گریه های خود رسالت داشتی
هیچ گه غافل مشو از حُرمت اُم البنین
ای «وفایی» ازخدا هرگاه حاجت داشتی
#وفات_حضرت_ام_البنین-سلام_الله_علیها
#سیدهاشم_وفایی ✍️
#روضه
#ام_البنین علیها السلام
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a