#چله_امید | اسلام، ناامید کننده دشمنان
☀️ روز چهلم - ۱ شوال
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
|🔰او منتظر ماست!
▫️خيال مى كنيم در سلوكمان، ما اوّل شروع كرده ايم و مى گوييم: خدايا! نكند جواب ندهى! نكند دست ما را نگيرى و من غرق شوم ... نه، اين حرفها نيست!
▫️ اوست كه دعوت كرده و به عناوين مختلف، ما را صدا زده.او با زبان همه انبيايش دعوت كرده است. با زبان تمامى آياتش صدا زده است. با زبان تمامى حوادث، گوش ما را فشرده است.
▫️او داعى است، اما ما گوش نمى دهيم. ما لبيك نمى گوييم، در حالى كه بايد مستجيب باشيم، كه فرموده: «فَلْيَسْتَجِيبُوا لِى»؛ پس به من جواب دهيد.
▫️خدا شاهد است، عادت كرده ايم كه از خدا طلبكار باشيم و خيال مى كنيم به جايى مى رسيم، در حالى كه او منتظر و مُطالب ماست.
▫️روايتى است كه هر وقت به يادش مى افتم، دلم را مى لرزاند. خداوند اشتياق و انتظار خود را نسبت به بندگانش، اين چنين متذكر مى شود:
▫️ «لَوْ يَعْلَمُ الْمُدْبِرُونَ عَنّى كَيْفَ انْتِظارى لَهُمْ وَ رِفْقى بِهِمْ وَ شَوْقِى الى تَرْكِ مَعاصِيهِمْ لَماتُوا شَوْقاً بِى وَ تَقَطَّعَتْ أَوْصالُهُمْ عَنْ مَوَدَّتِى»
▫️اگر اينهايى كه به من پشت كرده اند، مى دانستند كه چگونه در انتظار برگشت آنها و مشتاق ترك گناهانشان هستم، از اشتياق من مى مردند.
▫️اين حجم از محبت عظيم حق را چه دلى مىتواند تحمل كند؟!
❛❛ عینصاد
📚 #اخبات | ص ۸۹
#یک_جرعه_کتاب
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻼ ﻣﻬﺪﯼ ﻧﺮﺍﻗﯽ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ ﻣﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﭘﻨﺞ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ، ﯾﮏ ﺷﺐ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ. ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ ، ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﻣﺤﺎﺳﻨﻤﺎﻥ ﺳﻔﯿﺪ ﺷﺪﻩ
ﺍﺳﺖ !
به نقل از استاد فاطمی نیا
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 بعد از ماه رمضان چه کنیم؟
👈🏻 مراقب حال خوبمون باشیم ...
#استاد_پناهیان
📎 panahian.ir/post/2406
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
💌خدایا شکرت پنجره دل رو بسوی تو باز میکنیم
هوای مهربونی رو نفس میکشیم و بخاطر فرصت جدیدی که به ما دادی تا مهربانتر و عاشقانه تر زندگی کنیم
شاکر و سپاسگزاریم💚
#خدایا_شکرت
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
.
هرگاه قضاوت مى كنيد، عادلانه
#قضاوت كنيد و هرگاه سخن مى گوييد،
نيكو بگوييد، زيرا خداوند نيكوكار است و
نيكوكاران را دوست دارد. 💙
پیامبر خدا (ص) 🌺
نهج الفصاحه، ح ۲۰۰
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
💌زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباسشویی بهتری بخرد.
💥همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد، زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده.." مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!
✅زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که میبینیم، در پی دیدن جنبههای مثبت او باشیم؟
زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردن است...
#حکایت
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
💌خاموشی به موقع و رهایی از سرزنش دیگران
سعدی در گلستان، خاموشی بجا را عامل دور شدن از سرزنش دیگران می داند و در این باره چنین حکایت می کند: «بازرگانی در تجارت هزار دینار زیان دید و به پسر خود سفارش کرد که این موضوع را با کسی در میان نگذارد. وقتی فرزند سبب را پرسید، بازرگان مصلحت این کار را این گونه عنوان کرد که بیان کردن این ضرر، سبب دو برابر شدن غم و اندوه می شود: یکی به دلیل از دست رفتن سرمایه و دیگری به سبب سرزنش همسایه».
💚مگوی انده خویش با دشمنان
که لاحول گویند شادی کنان
#سعدی
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
🪴﷽🪴
💌روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند.
خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.»
روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد.
پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد:
«کیست که هیزمهای مرا بخرد.»
یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید.
حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!»
پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.»
سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت.
وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود.
وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!»
پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد.
حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.
(📚داستانهای شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱)
#یک_جرعه_کتاب
#خدایا_شکرت
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿