eitaa logo
❖ زيبا زندگی کن ❖
5.5هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
35 فایل
💌 با استفاده از نهج البلاغه/صحیفه سجادیه و سخنان بزرگان و اشعار حکمت آمیز زندگیتو زیبا بساز ✌️ 💌ادمین 👇 @zamiri_m تبلیغات @tablig_asrar
مشاهده در ایتا
دانلود
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️ چرا راه دور می‌روی؟ وصل اینجاست! 🔻 می‌فرمودند: انسان متعلق به است و اگر بخواهید شوید، شروع آن از زن و بچه است. پسرشان می‌فرمودند همیشه‌ی اوقات از ایشان و محبتشان برخوردار بودیم و آرامش خانوادگی داشتیم. 📚 برگرفته از کتاب | تحلیلی بر احوالات عارف توحیدی مرحوم سیدهاشم حداد 📖 ص ۱۱۷ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3363766286C39ae354bec
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋 روشنايى، خانه‌ی تاريك را از روزن است! 🔻 در مسجد بازار، واعظ شهر، مردمان را وعظ می‌گفت، و می‌گفت: خداوند در است. به‌آرامى پدرم را گفتم: اين سخن يعنى چه؟! پاسخم را نگفت! 🔸 وقتى كه باز می‌گشتيم، به ناگاه چشمانش به گوشه‌اى خيره شد. نور بود؛ نور آفتاب كه از سقف شكسته‌ی بازار داخل می‌شد و بر آن‌جا می‌تابيد. پدرم سقف را اشارت كرد و پرسيد: چرا تنها از همين يك قسمت است كه آفتاب می‌تابد؟! گفتم: از آن‌ روى كه تنها همين يك قسمت است كه شكسته است. گفت: و خداوند نور است، و بر دلى نمی‌تابد، جز آن‌كه شكسته باشد! و افزود: ، ، ، ، همه براى آن است كه اين دل بشكند، و آن نور بتابد! 🔺 و ديگر هيچ ضرور نبود كه مرا بگويد: هر چه دل بيشتر بشكند، نور خداوند بر آن بيش می‌تابد؛ زيرا كه می‌ديدم قسمت‌هايى ديگر از سقفِ همان بازار را كه شكستگی‌هاش بيش بود، و نور آفتاب از آن‌جا بيشتر می‌تابيد! بينش هر دل در اين عالم به قدر داغ اوست روشنايى، خانه‌ی تاريك را از روزن است 👤 📚 کتاب 📖 ص ۱۹ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🌿🌺﷽🌿🌺 🔰چه کسی در درونت حکومت دارد ؟ 🔷🔹 ولايت يعنى تنها على را حاكم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و اين ولايت و سرپرستى است كه معاويه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهره‏اى ندارند، كه حاكم در درون آنها و محرك در وجود آنها امر على و دستور على نيست؛ كه هواها و حرف‏ ها و جلوه‏ ها در آنها حكومت دارند. 🔹 معاويه گر چه على را دوست دارد، ولى سلطنت را بيشتر از على ‏خواهان است و دوستدار آن است. 🔹و احمد حنبل گر چه براى على شعر مى ‏سرايد اما حكومت ديگرى را به عهده دارد. و جرج جرداق گر چه از على مى‏ نويسد، اما براى على نمى ‏نويسد؛ كه محركى ديگر دارد و عاطفه ‏اى فقط او را به چرخ انداخته است. 🔹اما مالك؟ اين مالك است كه ولايت على را به عهده دارد و اين بار گران را به آسانى مى‏ كشد. 🔹مالك چند سال براى نابودى معاويه رنج كشيده و كوشش كرده است. خويش و فاميل و قبيله‏ اش را به خون كشيده، شب‏ها و روزها را بر روى لبه‏ ى تيغ و سرِ نيزه‏ ها گذرانده و شمشير زده و شمشير زده تا اين كه لشگر شام را عقب رانده و معاويه را به حركت وادار كرده و در بيرون از خيمه آماده ‏ى فرار نموده، هان چيزى نمانده تا اين بت بزرگ بشكند و اين طاغوت سركش بميرد و يا فرارى شود و مالك به هدف نهايى، به پيروزى محبوب دست بيابد و در ميان قومش و در ميان تمام مردم به بزرگى معرفى شود و بر رقيب خودش، اشعث و بر قبيله‏ى رقيبش، كِنده، پيروز شود. 🔹 درست در اين هنگام، در اين هنگام، على او را مي خواند، على او را مى‏ طلبد. على مى‏ گويد كه برگرد. و اين از مرگ سخت‏ تر و اين از مرگ جانكاه ‏تر است. 🔶🔸 مخالفت يك هوى، مخالفت يك هوس، مخالفت با يك حرف و گذشتن از حرف‏ هاى خلق، مخالفت با يك جلوه از جلوه ‏هاى دنيا ما را مى ‏شكند، ما را از پاى در مى‏آورد. ما از راه حق با يك حرف با يك فحش با يك پشيز باز مى‏ گرديم 🔸 و اما مالك؟ و اما مالك؟ او از تمام هواهاى چند ساله و تمام حرف ‏هاى تمام مردها و زن ‏هاى عرب و از زمزمه ‏ى خفيف زبان ‏ها بر سر راه مردان فاتح و از نگاه‏ هاى شيفته‏ ى سرداران پيروز و از تمام جلوه‏ هاى دنيا، از اين همه مى‏ گذرد و باز مى‏ گردد و به على اين سرپرست آگاه ملحق مى‏شود. 🔸 چرا؟ چون در درون مالك، ديگر هواها و غريزه‏ ها حرف‏ ها و زمزمه ‏هاى زن‏ هاى عرب جلوه‏ هاى پررنگ و برق دنيا حاكم نيست، 🔸 اينها كوچكتر از اين هستند كه در روح بزرگ مالك موجى و حركتى ايجاد كنند... 🔸 او به ولايت رسيده و از نعمت ولايت برخوردار است. نشستن و ايستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت‏ ولىّ كنترل مى‏شود؛ نه از طرف هواها و حرف ‏ها و جلوه ‏ها. 🔸 مالك اين را يافته كه على اين مرد آزاد از غير حق و اين انسان آگاه حق، بيش از مالك به مالك علاقه دارد و بيش از مالك از مصالح و منافع مالك آگاهى دارد و بيشتر از مالك به منافع او مى‏ انديشد و بهتر به منافع او مى‏ انديشد؛ 🔸 پس ديگر جاى درنگ نيست و جاى سركشى نيست؛ كه سركشى‏ ها حماقت‏ هاى زيان آورى بيش نيستند. جاى تسليم است و اطاعت و پيروى و تشيع و دنباله روى. 📝 استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) 📚 کتاب غدیر،صفحه 14 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌿🌺🌿🌺🌿
🏴 یاران! شتاب كنید، قافله در راه است. می‌گویند كه گناه‌كاران را نمی‌پذیرند؟ آری، گناه‌كاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می‌پذیرند. 🏴 دین‌دار آن است كه در كشاكش بلا دین‌دار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آن‌جا كه شرط دین‌داری جز نمازی غُراب‌وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانه‌ای سنگی نباشد. 🏴 جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرك بت‌پرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود كه بر زبان لااله‌الاالله براند؟ 🏴 عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگ‌هایش را می‌پرستند. تمامیت دین به امامت است 🏴 نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند! جملات عاشورایی شهید آوینی برش‌هایی از کتاب «فتح خون» 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
✳ نسخۀ پزشک برای قاب‌گرفتن نیست! 📌 به یاد دارم که استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله بروجردی در مورد ارتباط با قرآن این مثال را بیان می‌کردند: اگر پزشک متخصص، مرض فرد بیماری را تشخیص دهد و دارو و درمان او را هم بنویسد، ولی بیمار به‌جای این‌که به محتوای نسخه عمل کند، برای آن نسخه یک قاب بسیار گران‌قیمت تهیه کرده و نسخه را داخل آن قاب قرار دهد و در اتاقش نصب کند، عقلا دربارۀ این بیمار چه نظری دارند؟! به او می‌گویند: آیا تو برای این به دکتر مراجعه کردی که نسخه‌اش را قاب کنی و هر روز که چشمت به آن افتاد، برایش احترام قائل شوی یا هدف، عمل به مضمون آن است؟! ‼ این برخوردی که امروز با کتاب الله تعالی انجام می‌گیرد، کاملا مانند برخورد بیماری است که آن‌گونه با نسخۀ دکتر برخورد می‌کند و هیچ عاقلی نمی‌تواند این را بپذیرد. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۲۳۰ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
انسان موحد حرص و جوش نمی‌خوره! 🔻 شخصی به ماشین‌تون می‌زنه و خساراتی وارد می‌کنه. اگه این شخص رو مستقل بدونیم، کما این‌که غالب آدما این‌طوری هستن، مؤدبانه‌ترین الفاضی که براش به‌کار می‌بریم ایناست: مگه کوری؛ کی به تو گواهینامه داده؛ اه از این شانس ما و... اما ، این شخص رو تجلی و ظهوری از می‌بینه که در کسری از ثانیه، میلیاردها معادله و حرکت رو در این عالم تغییر می‌ده تا یه رفتار شکل بگیره. وقتی اون شخص رو تجلی خدا دید، دیگه حرص نمی‌خوره و با خودش این‌طور محاسبه می‌کنه: من امروز کاری کردم که خدا از درِ خودش با من مواجهه کرد و این مرد که به ماشین من ضربه زده، تجلی جلال خداست؛ و او هم یه کاری کرده که خدا این‌جور راه رو براش بسته و من تجلی جلال خدا برای اون هستم، وقتی این‌جوری محاسبه کرد، هرگز حرص و جوش نمی‌خوره و طغیان و ستم نمی‌کنه بلکه با حال متوجه درگاه الهی می‌شه که خدایا چه جرمی مرتکب شدم که تو امروز این‌جوری راه رو بر من بستی. بنابراین در قدم اول رفتار خودش رو مرور می‌کنه که کجا دل شکسته یا حق چه کسی رو ضایع کرده تا اشتباهاتش رو جبران کنه. 📚 از کتاب 📖 صفحات ۲۴۸ و ۲۴۹ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋مولوی مثلی می آورد، می گوید: شخصی خاری را در سر راه مردم کاشته بود؛ این خار بزرگ شد.گفتند: آقا بیا این خار را بِکَن. گفت: دیر نمی شود، حالا می کَنیم، یک سال دیگر می کَنیم! سال بعد بوتۀ خار بزرگتر شد، ولی خا رکَن چطور؟ پیرترشده. گفتند: بیا بِکَن. گفت: دیر نمی شود، بعد می کَنیم. سال به سال بوتۀ خار بیشتر رشد می کرد، بیشتر ریشه می دوانید، تنه اش کلفت تر، خارهایش تیزتر و خطرش بیشتر می شود؛ امّا خارکن پیرتر و از نیرویش کاسته می شد. ✅می خواهد بگوید: این ملکات رذیله، اخلاق فاسد، روز به روز در وجود تو مثل آن بوتۀ خار بیشتر رشد می کند، بیشتر ریشه می دواند، تنه اش کلفت تر، خارهایش تیزتر و خطرش بزرگ تر می شود، ولی تو خودت روز به روز پیرتر می شوی و از نیرویت کاسته می شود.  ✅وقتی که جوان هستی مثل یک آدم قوی و نیرومندی هستی که می خواهد یک نهال را بکند. به سرعت می کَنی، ریشه اش را هم می کنی، امّا وقتی که پیر شدی، مثل یک آدم سست قوه ای هستی که می خواهد یک درخت قوی را با دست خودش بکَند، هر چه زور می زند درخت از ریشه در نمی آید. 📚منبع :تمثیلات و تشبیهات در آثار شهید مطهری، علیرضا رجالی تهرانی، ص ۱۵۴ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
❗️ سؤال: چند سال است که در کارهایم دچار مشکل می‌شوم که راه‌ها به رویم بسته می‌شود، از جمله در زمینه اشتغال و ازدواج، و هرچه از خدا طلب یاری می‌کنم، راه مساعدی گشوده نمی‌شود؟ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفرالله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید. و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده‌اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته‌اید. والله العالم. 📚 به‌سوی محبوب، ص٨٣ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
یک مداد اگر مغز نداشته باشد، هیچ ارزشی ندارد؛ فقط چوب است. ارزش یک مداد به مغز آن است. ارزش ما آدم ها هم به مغز و عقل و خرد است. اگر این خرد و عقل را کنار بگذاریم، و اهل حساب و کتاب نباشیم ارزشی نداریم، فایده ای نداریم. یکی از ناله های اهل جهنم این است: اگر اهل تعقل و اندیشه بودیم، اگر اهل درک بودیم امروز اینجا نبودیم. مثل شاخه های گیلاس، محمدرضا رنجبر کپی فقط با ذکر لینک 👇 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
✳ هرطور در دنیا خود را بسازیم، همان‌گونه محشور می‌شویم 🔻 انسان با حیوان این تفاوت را دارد که حیوان، جهازات روحی و جهازات جسمی‌اش با هم ساخته می‌شود... زنبور عسل همان روزی که به دنیا می‌آید، هرچه که کمالات باطنی، روحی و حیاتی دارد، با همان ساختمان فیزیولوژی‌اش آمده است... انسان فقط از نظر ، قالب مشخص دارد؛ از نظر ، قالب مشخصی ندارد، قالبش همان است که در این می‌سازد. ممکن است آن‌چنان بسازد که از دنیا و مافیها بزرگتر باشد و ممکن است چنان و ساخته بشود که از یک مورچه هم کوچکتر باشد؛ ممکن است آن‌چنان ساخته بشود که هیچ هم به زیبایی او نرسد، ممکن است آن‌چنان ساخته بشود که «یحسن عندها القردة و الخنازیر» میمون‌ها و خوک‌ها پیش او زیبا هستند! انسان‌ها هر طور که این‌جا ساخته شوند، همان‌گونه محشور می‌شوند. 👤 📚 از کتاب 📚 صفحات ۸۸ و ۸۹ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🔆 مواظب باش اسیر چشم‌ها و زبان‌ها نشوی! 🔻 تو سعی کن دنیا باشی، نه آن. اگر بخواهی امیر باشی و در باتلاق نمانی، باید را فراموش نکنی و از چشم نپوشی. باید سنگ راه دیگران نباشی و گرد و خاک بلند نکنی. 🔸 در ، و ریشه‌دار است. می‌خواهد چشم‌ها را به خودش جلب کند و زبان را به دنبال خود بکشد. مواظب باش اسیر چشم‌ها و زبان‌ها نشوی و سعی کن تا به گونه‌ای حرکت کنی که خلق خدا را گرفتار حالت‌ها و رفتارت نسازی و آن‌ها را اسیر ننمایی؛ که اگر کسی آلوده شد، این آلودگی دامان تو را می‌گیرد و تو را رها نمی‌سازد. 👤 📚 از کتاب 📖 صص ۱۳۳-۱۳۲ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🌺🍃🌺 💬 گفتگوی کوتاه با دانشجویی که می‌خواست کار فرهنگی بکند 🔰«علاقۀ به خلق» یکی از اموری است که گاهی در میان علاقه‌مندان به «حق» مورد غفلت واقع می‌شود. البته ریشۀ علاقه به خلق را باید در همان علاقۀ به حق جست‌وجو کرد. اگر علاقۀ انسان به خدا زیاد شود، آدم کم‌کم روحیه‌ای پیدا می‌کند که به شدت نسبت به مردم عاطفه پیدا کرده و مهربان می‌شود. در نتیجه سرنوشت انسان‌ها که بندگان خدا و مورد علاقۀ پروردگار هستند، برای او مهم می‌شود. 🔰کسی که مردم را دوست داشته باشد نمی‌تواند انسان‌ها را در ورطۀ باطل رها کند و تنها به نجات خودش بیندیشد. چنین کسی انگار به خودش می‌گوید: «گیرم من راهم را پیدا کردم، پس بقیه مردم چه می‌شوند؟» ➕روزی جوان دانشجویی که برای مشورت در مورد کار فرهنگی در دانشگاه آمده بود، گفت: ➖می‌خواهم در دانشگاهمان کار فرهنگی کنم، چه کار کنم بهتر است؟ ➕از او پرسیدم: بلد هستی رخت و لباس بشویی؟ ➖گفت: بله، رخت و لباس که بلدم بشویم، امّا این چه ربطی به کار فرهنگی دارد؟ من می‌خواهم کار فرهنگی کنم. ➕گفتم: حاضری لباس‌های هم‌اتاقی خودت در خوابگاه را بشویی؟ ➖گفت: نه، کار سختی است. بعد به شوخی گفت: اینجا که جبهه نیست تا ما از این‌جور ایثارگری‌ها کنیم. ➕گفتم: جبهه نیست، ولی هم‌اتاقی تو که «آدم» هست. تو برای آدم بودن او چقدر ارزش قائلی؟ ➖گفت: ممکن است بچه خوبی نباشد. ➕گفتم: اتفاقاً چون ممکن است بچه خوبی نباشد، دارم این سؤال را می‌کنم. آیا قیمت آدم بودنش برای تو این قدر هست که اگر یک وقت پیش آمد، بتوانی با طیب خاطر و لذت، لباسش را بشویی و بگویی دارم لباس یک انسان را می‌شویم؟ ➖صادقانه گفت: نه، من این جوری نیستم. ➕صمیمانه گفتم: اگر یک انسان این قدر نزد تو اهمیت ندارد، چرا می‌خواهی برای هدایتش کار فرهنگی بکنی؟ به تو چه ربطی دارد که نگران بهشت و جهنم مردم باشی؟ تو که آدم‌ها را دوست نداری، چه کار به سرنوشتشان داری؟ 🔰البته موضوع شستن لباس دیگران، صرفاً یک شیوۀ برآورد است. نه اینکه واقعاً شستن لباس دیگران یک شاخص قطعی باشد. به هر حال انسان باید نگاه کند و ببیند چقدر برای دیگران ارزش قائل است. 👈🏻 بخشی ازکتاب انتظار عامیانه، عالمانه، عارفانه (ص ۲۲۳-۲۲۴) 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿