eitaa logo
❖ زيبا زندگی کن ❖
6.3هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
33 فایل
❤️‍🩹 اين دلها ملول مى شوند، آن‌سان، كه بدنها ملول مى‌شوند. براى شادمان ساختنشان سخنان نغز و حكمت آميز بجوييد.💝 ✨حکمت ۱۹۷ نهج البلاغه ✨ هر روز گلچینی از سخنان حکمت آمیز و معرفتی، برای اینکه زندگی رو به زیباترین شکل بسازیم ✨ 💌ادمین 👇 @zamiri_m
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃 استاد سخن سعدی در یکی از خاطرات کودکی خودش میگه؛ "یاد دارم که در ایام کودکی ، اهل عبادت بودم و شب ها بر میخواستم و نماز میخوندم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم .شبی در خدمت پدر نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته می خواندم . در آنحال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند . پدر را گفتم : از اینان کسی سر بر نمیدارد که نمازی بخواند. خواب غفلت ، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند . پدر گفت : تو نیز اگر میخفتی ، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!" مصداق این آیه شریفه: أتأمرون الناس بالبر وتنسون أنفسكم. @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🍃🌺 🍃🌺دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.   علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی نه محقق بود نه دانشمند چارپاپی برو کتابی چند آن تهی مغز را چه علم و خبر که بر او هیزم است یا دفتر   در آداب صحبت 🍃🌺👇 @mohandesi_fekr2
🍃🌺 مال از بهر آسایش عمرست؛ نه عمر از بهر گرد کردن مال عاقلی را پرسیدند: نیک بخت کیست و بدبختی چست؟ گفت: نیک بخت آن که خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت. 🍃🌺👇 @mohandesi_fekr2
🦋هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم. 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🌿🌺﷽🌿🌺 🍃🌺بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم. در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند.  پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند. پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!  🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🦋هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم. 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🌿🌺﷽🌿🌺 پادشاهی یکی از پارسایان را دید و پرسید: آیا هیچ از ما یاد می کنی؟ پارسا پاسخ داد: آری آن هنگام که خدا را فراموش می کنم. هر سو دَوَد آن کِش ز بر خویش براند وآن را که بخواند به درِ کَس ندواند یعنی: آن کس را که خداوند با قهر خود از درگاهش رانده، به هر سو پناه می برد، ولی آن کس که خداوند با لطف خود طلبیده، او را از دیگران بی نیاز می کند و در خانه کسی نمی فرستد. 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🦋هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم. 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
‏یکی از ملوکِ بی‌انصاف، پارسایی را پرسید که از عبادت‌ها کدام فاضل‌ترست؟ گفت: تو را خواب نیمروز؛ تا در آن یک‌نفس خلق را نیازاری. 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🦋هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم. 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🌿🌺﷽🌿🌺 🤍حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخوانده‌اند مگر سرو راکه ثمره‌اي ندارد. گویی درین چه حکمت است؟ گفت: هر درختی را ثمره معین است به وقتی معلوم. گاهی به وجود آن تازه‌اند و گاهی به عدم آن پژمرده شوند و سرو را هیچ از این نیست و همه ی وقتی خوش است و این است صفت آزادگان. 💚به انچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد گرت ز دست بر آید چو نخل باش کریم ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد در آداب صحبت 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🌿🌺﷽🌿🌺 🤍گروهی از افراد بی پروا و بی بند و بار، به سراغ عارف وارسته ای آمدند و به او ناسزا گفتند و او را کتک زدند و رنجاندند، او نزد مرشد راه شناس خود رفت و از وضع نابسامان روزگار، گله کرد. 💚مرشد راه شناس به او گفت: ای فرزند! لباس عارفان، لباس تحمل و صبر است، حوصله داشته باش و ناگواریها را با عفو و بزرگواری و مقاومت، بر خود هموار ساز: دریای فراوان نشود تیره به سنگ عارف که برنجد، تنک آب است هنوز گر گزندت رسد تحمل کن که به عفو از گناه پاک شوی ای برادر چو خاک خواهی شد خاک شو پیش از آنکه خاک شوی 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🌻پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد چندان که ملاطفت کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منغص بود چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم گفت: غایت لطف و کرم باشد بفرمود تا غلام به دریا انداختند باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند بدو دست در سکان کشتی آویخت چون بر آمد گفتا ز اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف از دوزخیان پرس که اعراف بهشتست 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
💌دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد. علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی نه محقق بود نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند آن تهی مغز را چه علم و خبر که بر او هیزم است یا دفتر 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
✅پرهیز از شتاب زدگی در پرسش ✨روزی لقمان حکیم نزد داوود علیه السلام رفت. در حالی که او به ساختن زره مشغول بود و لقمان تا آن زمان زره ندیده بود. از دیدن آن تعجب کرد و خواست از داوود علیه السلام سؤال کند که چه چیزی می سازد، ولی بهره مندی او از حکمت موجب شد که چیزی نپرسد و منتظر بمانْد تا ساخت زره تمام شد. داوود برخاست و آن را بر تن کرد و گفت: زره لباس خوبی برای جنگ است در این وقت لقمان گفت: سکوت حکمت است و کسی هم که به آن عمل کند، کم است». ✨سخن دان پرورده پیر کهن بیندیشد، آن گه بگوید سخن مزن بی تأمل به گفتار دم نکوگوی، اگر دیرگویی چه غم 💌پیام متن: اگر گاهی در پرسیدن شتاب نکنیم، پاسخ خود را به مرور زمان خواهیم یافت. 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿
🍃🌺 درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی‌مالید و می‌گفت: یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید عذر تقصیر خدمت آوردم که ندارم به طاعت استظهار عاصیان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت من بنده امید آورده‌ام نه طاعت و به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت. اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه.* بر در کعبه سائلی دیدم که همی‌گفت و می‌گرستی خوش می‌نگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر گناهم کش *: با من چنان کن که تو سزاوار آنی. 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• Join🔜 @mohandesi_fekr2 🌺🌿🌺🌿