eitaa logo
🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
880 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
530 ویدیو
244 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (حکمت 9) وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ، أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ، سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِه. ✅ ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: هنگامی که دنيا به كسى روى آورد، نيكى هاى ديگران را به او عاريت دهد، و چون از او روى گرداند خوبى هاى او را "نيز" از او سلب می کند. ----------------------------- تذکر: مطالبی که در بخش کلمات، بین دو پرانتز نوشته می‌شود جهت مطالعه آشنایان به ادبیات عرب است. ✅ کلمات: ♦️اذا: زمانی که، هنگامی که. (اذا ظرف زمان مستقبل است و متضمن معنای شرط است. و هرگاه بر فعل ماضی داخل شود معنی ماضی را به مستقبل تبدیل می‌کند.) ♦️اقبَلت: روی آورد. ( اقبَل یُقبِلُ اِقبال فهو مُقبِل) ♦️ الدُّنیا: نزدیک تر، این واژه مقابل آخرت است. (دنا منه و الیه- یدنو- دُنُوَّاً فهو الدَّانی. دنیا افعل التفضیل و مونث است و مذکرش الادنی است). ♦️علی: بر ( علی از حروف جرّ است.) ♦️أَحَد: یک، یکی  (أَحَد: المؤنث إِحدى،/ الجمع آحَاد. «احدُهم»: يكى از آنها.) ♦️اعارت: عاریت می دهد او را. ( اعار- یعیر- اعارةً) ♦️هُ: او را. (هُ ضمیر متصل منصوب و مفرد مدکر غائب است.) ♦️مَحَاسِن: جمعِ (حُسْن) است، خوبیها، زيبائيها، صفات نيك. ♦️غَيْر/ الجمع أَغْيار: ديگرى، ديگران. (واژه غیر، اسمی است که غالباً به مابعد خود اضافه می‌شود و وصف نکره ومعرفه واقع می شود، زیرا هیچگاه از ابهام بیرون نمی آید.) ♦️أَدْبَرَت: پشت کرد -روی برگرداند. (أَدْبَرَ- یُدبِرُ- اِدبار) ♦️عنه: از او. (عنه، جار ومجرور است.) ♦️سَلَبَت: سلب می کند، می رباید. (سَلَبتُهُ ثوبَه سَلباً، مِن بابِ قَتَلَ: أخذتُ الثوبَ منه، فهو سليب ومسلوب. المصباح المنیر للفیومی.) ♦️ نفسِه: خودش. (النفس أنثى أن أريد بها الروح. وإن أريد الشخص فمذكر، وجمعها أنفس ونفوس. مجع البحرین للطریحی)
امام علی علیه السلام در اين سخن عبرت آموز، به دگرگونى حال مردم در برابر کسانى که دنيا به آنها روى مى آورد يا روی گردان می شود اشاره کرده مى فرمايد: «هنگامى که دنيا به کسى روى آورد نيکى هاى ديگران را به او عاريت مى دهد و هنگامى که دنيا به کسى پشت نماید، نيکى هاى آن شخص را نيز از او سلب مى کند»; (إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَد أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ). اين يک واقعيت است که شواهدتاريخى فراوانی دارد; هنگامى که انسان هايى چه در امر حکومت و سياست و چه در امور اجتماعى و اقتصادى و چه در علوم و دانش ها مشهور و معروف مى شدند، بسيارى از کارهاى خوبى را که ديگران انجام داده بودند به آنها نسبت مى دادند. و بعکس هنگامی که به هر دلیلی آن شهرت از آنها سلب می شد، فضیلت های واقعی آنها را نیز انکار می کردند. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه مى نویسد: بسيارى از اشعار خوب را ديده ايم که چون گوينده اش ناشناخته بود از او نفى مى کردند و به افراد مشهور در شعر نسبت مى دادند، بلکه کتاب هايى در فنون و علوم از اشخاص غير مشهور وجود داشته که آن را به صاحبان نبوغ و شهرت نسبت داده اند. نيز اشاره به داستان «جعفر برمکى» مى کند که در آن زمان که مورد قبول «هارون الرشيد» بود و اسم و شهرتش در همه جا پيچيده بود، هارون او را در کياست، سخاوت، فصاحت و مانند آن از برترين هاى روزگار مى شمرد; در فصاحت برتر از «قُسّ بن ساعده»، در سياست بالاتر از «عمر بن خطاب»، در جمال زيباتر از «مصعب بن زبير»، در عفت پاکدامن تر از يوسف و..." در حالی که در بسیاری از این صفات غلوّ می کرد و دروغ و دَغَل می بافت.ولى هنگامى که نظرش درباره او تغييرکرد. حتی صفاتى را هم که جعفر داشت مورد انکار قرار داد.(1) چرا چنين است؟ دليل آن چند چيز است: نخست اين که متملقان، مداحان، صاحبان زر و زور وتصویر و ... براى رسيدن به اهداف خویش، دروغ هاى زيادى به هم مى بافند و به آنها نسبت مى دهند و زبان به زبان نقل مى شود، کم کم اقشار ساده لوح باور می کنند که واقعيتى در کار است و به عکس، افراد و صنوف مذکور، بخت برگشتگانی را که دنیا به آنان پشت میکند، و نسبت به آنها حسادت وکینه دارند و به هنگام شهرت و قدرت آنها نمى توانند چيزى درباره آنها بگويند وقتى قدرتشان از دست رفت هر نسبت ناروايى را به آنان مى دهند و فضائل شان را نفی می کنند. مضافاً بر که يکى از صفاتى که در بسيارى از افراد به طور طبيعى ديده مى شود قهرمان سازى است; سعى دارند کسانى را به عنوان قهرمان در فنون و علوم و مسائل مختلف به جهان عرضه کنند و همين امر سبب مى شود که محاسن ديگران را به حساب آنان بگذارند. به يقين يک جمعيت مؤمن و سالم و با انصاف از اين افراط وتفریطها بر کنارند واقبال و ادبار دنيا نسبت به افراد در نظر آنها تأثيرگذار نيست. هميشه حق را می بینند، حق را مى گويندو تنها از حق طرفدارى مى کنند. استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه --------------------------- ❇️ پانویس: (1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۸، ص ۱۸. (2). سند این حکمت: صاحب کتاب مصادر نهج البلاغه از «مسعودى» نقل مى کند: «ضرار بن ضمرة» که از یاران نزدیک على(علیه السلام) بود روزى بر معاویه وارد شد. معاویه از او خواست تا اوصاف على(علیه السلام) را برایش شرح دهد او نیز اوصافى از آن حضرت را بر شمرد (همان چیزى که در حکمت 77 خواهد آمد) آن گاه معاویه گفت: بیشتر بگو. او نیز جمله هاى دیگرى درباره آن حضرت نقل کرد از جمله گفت: «وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ ذاتَ یَوْم إنَّ هذِهِ الدُّنْیا إذا أقْبَلَتْ...»[مسعودى قبل از سیّد رضى مى زیسته است] بعد از سیّد رضى نیز قاضى قضاعى در کتاب دستور معالم الحکم و آمُدى در غررالحکم و نویسنده الآداب در کتاب خود این جمله را با تفاوت هایى نقل کرده اند"که نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته اند".(مصادر نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۱ و ۱۲). این حکمت در تحف العقول که قبل از نهج البلاغه تألیف شده است نیز با تفاوتى در ضمن کلمات قصارامام علی (علیه السلام) آمده است. (تحف العقول، ص ۳۸۲). 🌏 مجتمع اهل البیت علیهم السلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 🔸السَّلامُ علیکَ یا صاحِبَ الزَّمان عج🔸 🌼اللهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج🌼 🔹🔹🔹 🔹🔹 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 🚩در هر شهر ودیاری هستی۳ بار بگو: 🔸صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا ابا عَبدِالله🔸 🔹🔹🔹 🔹🔹 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
🌼 صفحه ۵۴۹ قرآن کریم👇
🌼 تلاوت ترتیل صفحه ۵۴۹قرآن👇
Page549.mp3
1.12M
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖تلاوت نور 🔸تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم 🌼امروز، صفحه ۵۴۹: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ... 🎙استاد پرهیزکار 🕧 زمان: ۳دقیقه و ۱ثانیه 🔸🔸🔸    🔸🔸 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 🔸ختم صلوات، هر روز🔸 (۴۱۶) اللهُمّ صَلِّ علَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🔸سهم هر نفر: ۱۴ صلوات🔸 🔹🔹🔹 🔹🔹 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸حدیث روز 🌼 اِذا هِبْتَ اَمْرا فَقَعْ فيهِ فَاِنَّ شِدَّةَ تَوَقّيهِ اَعْظَمُ مِمّا تَخافُ مِنْهُ؛ امیر مومنان علیه السلام: هرگاه از كارى هراس و بيم داشتى، خود را در آغوش همان كار بيفكن، چرا كه سختى پرهيز و هراس، بزرگتر از خود آن چيزى است كه از آن مى‏‌ترسى. 📚نهج البلاغه، حکمت ۱۷۵ 🔸🔸🔸 🔸🔸 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴 (ترجمه وشرح حکمت 10) قَالَ (علیه السلام): خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ. ✅ ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مُرديد بر شما بگریند، و اگر زنده مانديد، مشتاق دوستی و عطوفت به شما باشند. --------------------------- تذکر: مطالبی که در بخش کلمات، بین دو پرانتز نوشته شده است، جهت مطالعه آشنایان به ادبیات عرب است. ✅ کلمات: ♦️خالِطُوا: معاشرت کنید. (فعل امر است از باب مُفاعَله، مصدرش "مُخالَطة" است بمعنای معاشرت کردن. خَالَطَ یُخالِطُ مُخالَطَةً.) ♦️ النَّاسَ: مردم (ناس: اسم جمع است است مثل قوم و رهط. اسم جمع اسمی است که بر جمع دلالت می کند، ولی مفردی از جنس خود ندارد. برخی گفته اند؛ اصل الناس اُناس است و مفردش " اِنس" است، و این جمعی است نادر که با آوردن الف و لام بر سر آن فاء آن حذف شده است.) ♦️ مُخالَطة:معاشرت کردن. (این کلمه، مصدراست از باب مفاعلة. خالَطَ یُخالِطُ مُخالَطة) ♦️ِاِن: اگر (اِن:حرف شرط است و بر سر دو فعل در می آید که به اولی، فعل شرط. و به دومی جزای شرط گویند. هرگاه اِن بر فعل ماضی داخل شود معنای ماضی را به مسقبل تغییر می دهد. مثلا ضَرَبتَ یعنی زدی. اِن ضَرَبتَ یعنی اگر بزنی.) ♦️مُتُّم: مُردید. (مُتُّم: فعل ماضی وجمع مذکر حاضر است وبخاطر اینکه حرف شرط بر آن داخل شده معنای مستقبل پیدا کرده است. اِن مُتُّم یعنی اگر بمیرید.مصدرش مَوت است بمعنای مردن. ماتَ یَمُوتُ مَوتاً.) ♦️مَعَ: همراهِ، با (مَعَ: اسم است و مبنی بر فتح است و غالباً مضاف است. وبمعنای مَعِیَّت و همراهی است. مَعَها مضاف ومضاف الیها است ♦️ها: آن (ها: ضمیر متصل مجرور، و مفردمونث غائب است . ♦️بَکَوا: گریه کردند. ( بَکَوا:فعل ماضی است ولی بخاطر دخول حرف شرط بر آن، معنایش مسقبل شده است یعنی گریه کنند. مصدرش بُکَی و بُکاء است، بمعنای گریه کردن. بَکَی یَبکِی بُکیً و و بُکاءً.) ♦️علیکم : بر شما . (علیکم: جار ومجرور است ومتعلق است به بکوا. علی: حرف جر است، و برای استعلاء به کار میرود بمعنای بر، بالای. کُم: ضمیر متصل مجرور وجمع مذکر حاضر است بمعنای شما .) ♦️وَ: و ( واو: حرف عطف است وبرای جمع بین معطوف ومعطوف علیه به کار می‌رود. بدون افاده ترتیب ومهلت. برخلاف فاء وثُمَّ عاطفه که اولی مفید ترتیب وتعقیب ودومی مفید ترتیب ومهلت میباشد.) ♦️اِن: توضیحش گذشت. ♦️عِشتُم: زندگی کردید، زنده ماندید. (عِشتُم: فعل ماضی است و بخاطر اینکه حرف شرط بر آن، داخل شده معنایش مستقبل شده است بمعنای زندگی کنید. مصدرش عَيْش است بمعنای زندگى کردن. عاشَ یَعیشُ عَیشاً.) ♦️حَنُّوا:( عطوفت پیدا کردند، مشتاق شدند. ( حَنُّوا: فعل ماضی و جمع مذکر غائب است وبخاطر دخول حرف شرط بر آن، معنای مسقبل می دهد بمعنای عطوفت پیدا کنند، مشتاق شما شوند. مصدرش "حَنان" است بمعنای عطوفت، اشتیاق. حَنّ یَحِنُّ حَنَّةً و حَناناً.) ♦️اِلَیکُم: به شما، به سوی شما. ( الیکم: جار ومجرور است متعلق به حنوا. الی: حرف جر است وبمعنای انتهای غایت است. هرگاه " الی" بر ضمیر داخل شود، الفش تبدیل به یاء می‌شود مثل الیکم و الیه. ولی اگر بر اسم ظاهر داخل شود، الفش تبدیل نمی شود مثل علی زید. کُم:توضیح داده شد.)