هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان (عج)2🌷
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴
❇️ حکمت 4
وَ قَالَ (علیه السلام): الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى.
❇️ترجمه:
امام علی علیه السلام فرمود:
ناتوانى، آفت است.
شكيبايى، شجاعت است.
زهد، ثروت است.
پرهيزكارى، سپر نگه دارنده است.
و چه همنشين خوبى است راضى بودن.
❇️ کلمات:
العجز: سستی، ناتوانی.
آفَة :
- آفَة/ الجمع آفَات [أوف]: آفت، آسيب، آنچه كه باعث فساد و تباهى باشد.
الصَبْر :
- صَبْر (مصدر)، شكيبائى و صبر بر سختيها؛
شَجَاعة: دليرى، شجاعت.
الزُهْد:
- زُهْد (مصدر)، بی رعبتی به دنیا. روی گردانی از دنیا
ثَرْوَة [ثرو]: بسيارى مال، ثروت، توانگرى.
الوَرَع :
- وَرَع(مصدر)، اجتناب از گناه ، پرهيزگارى.
جُنَة: الجمع جُنَن: سپر، هر چه كه باعث محافظت تن باشد.
نِعْمَ : این فعل برای مدح و ستايش بكار برده مى شود.
القَرِين:
- قَرِين/ الجمع قُرَنَاء: همنشين، رفيق.
الرضی:خوشنودي ، خرسندي ، رضامندي ، رضايت.
❇️ بیان
امام علی علیه السلام در این حکمت( حکمت۴) به پنج صفت اشاره مى کند که یکى منفى و چهار وصف دیگر، مثبت است و آثار هر کدام را در جمله بسیار کوتاهى بیان میکند:
۱-عجز :
نخست مى فرماید: «عجز و ناتوانى، آفت است»; "الْعَجْزُ آفَةٌ".
عجز مفهوم وسیعى دارد که هرگونه ناتوانى علمى، جسمى، اقتصادى و فکرى را شامل مى شود و به یقین اینها بزرگ ترین آفات زندگى انسان است; انسان عاجز، ذلیل و خوار، عقب مانده، شکست خورده، بى ارزش و بى مقدار است. به همین دلیل اسلام مى گوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوت به اهداف با ارزش خود برسید. البته گاه مى شود که عجز و ناتوانى بدون اختیار دامان انسان را مى گیرد، ولى غالباً چنین نیست، بلکه نتیجه کوتاهى ها و بى برنامگى هاست. همان گونه که در حدیث جالبى که مرحوم کلینى در کافى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده، مى خوانیم: «إِنَّ الاَْشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَالْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ; هنگامى که اشیاء با یکدیگر ازدواج کردند تنبلى و ناتوانى نیز به هم پیوستند و آن دو، فقر را نتیجه دادند».(1)
۲-صبر:
سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایى کرده، مى فرماید: وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ.
بدیهى است صبرو شکیبائی چه بر ترک معصیت، و چه برطاعت پروردگار، و چه در برابر مصائب روزگارباشد نوعى شجاعت محسوب مى شود و فقط شجاعان بی باک از عهده شکیبایى در این عرصه ها بر مى آیند.
نمونه کامل این سخن، همان چیزى است که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در صدر اسلام تجربه کرده بود،رسول خدا(ص) و اصحاب باوفای او، در برابر انواع مشکلاتى که از سوى دشمنان اسلام هر روز به شکلى انجام مى شد صبر و استقامت کرده بودند و با شجاعت تمام آنها را پشت سر گذاشتند و اگر این شکیبایى شجاعانه مسلمانان صدر اول در دوران محاصره شعب ابى طالب و هجرت به حبشه و سپس هجرت به سوى مدینه و بعد از آن، حضور در میدان هاى جنگ بدر، خیبر، خندق و حنین نبود، امروز آیینى به نام اسلام درجهان، با چنین جمعیتی عظیم در سراسر گیتی منتشر نبود.
در واقع مسلمانان هم در برابر هوای نفس، هم در مسیر اطاعت پروردگار و هم در مقابل مصائب و مشکلات، استقامت ورزیدند.
در کتاب کافى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده، که فرمود: «الصَّبْرُ ثَلاَثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَصَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَصَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة».(2)یعنی:صبر سه قسم است:صبر در هنگام مصیبت،صبر بر طاعت پروردگار، و صبر بر پرهیز از معصیت ونافرمانی دستورات الهی.
۳-زهد:
امام علی علیه السلام در در دنباله، درسومین جمله از این حکمت شریف مى فرماید: «زهد ثروت است»;"وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ".
اشاره به اینکه انسان از ثروت چیزى جز بى نیازى نمى خواهد، و زاهدِ قانع، از همه خلق بى نیاز است و چه بسا ثروتمندانى که جزء نیازمندان هستند.
زهد همان بى اعتنایى به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسى نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسى است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد; خواه آن را داشته باشد یا نه!
در حقیقت مى توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنى ترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوى دیگر مراقب باشند سارق و دشمن و فریبکاری، این ثروت را از دست آنها نگیرد، در حالى که انسانهای زاهد، ازچنین حساب وکتاب و مراقبتی بى نیازند.
در حدیثى از رسول خدا(ص) مى خوانیم که خطاب به على(ع) فرمود: «یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْهَا; زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا; اى على خداوند تو را به زینتى
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان (عج)2🌷
آراسته که هیچ بنده اى به زینتى بهتر از آن نزد خداوند آراسته نشده است. تو را به زهد در دنیا آراسته است»(4)
در حقیقت، آراستگى به زهد انسان را به بسیارى از صفات دیگر از فضایل اخلاقى مى آراید.
در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) مى خوانیم: «جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْت وَجُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا... حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلاَوَةَ الاِْیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا; تمام نیکى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست... درک و شناخت حلاوت و شیرینی ایمان بر قلوب شما حرام است، تا زمانى که زهد در
دنیا پیشه کنند».(5)
۴- آن گاه در چهارمین جمله مى فرماید: «تقوا و پرهیزگارى سپرى است (در برابر گناهان و وسوسه های شیطان و هواى نفس)»;"وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ".
ورع به معناى تقوا یا حد اعلاى تقواست به گونه اى که انسان حتى از شبهات پرهیز کند. این فضیلت انسانى از حالت خداترسى باطنى سرچشمه مى گیرد که چون در برابر او گناهى ظاهر شود ، مانعی چونان سپری، بین او و گناه ایجاد کند.
تعبیر به «جنة» تعبیری زیبا، روشن وجالب است، زیرا سپر وسیله اى دفاعى در مقابل آماج تیرهاى دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست، گویا هواى نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهاى خود قرار مى دهد و انسان با سپر ورع و پرهیزگاری، در امان می ماند.
در حدیثى از رسول خدا(ص) مى خوانیم: «لِکُلِّ شَىْء أُسٌّ وَأُسُّ الاْیمانِ الْوَرَعُ; هر چیزی اساس و شالوده اى دارد و شالوده ایمان ورع است».(6)
در حدیثى که از امیر مؤمنان على(ع) در غررالحکم نقل شده مى خوانیم: «عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ عَوْنُ الدّینِ وَشَیْمَةُ الْمُخْلِصینَ; بر تو باد به پیشه کردن ورع، زیرا (بهترین) یاور دین و روش مخلصان است».(7)
۵-رضا:
سپس امام علی (ع) در پنجمین و آخرین جمله از این حکمت شریف مى فرماید: «رضایت و خشنودى (از تقدیرات الهى) بهترین همنشین است»;"وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى".
همنشین خوب کسى است که به انسان آرامش بخشد و او را از بى تابى در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار و برکات، در راضى بودن به قضاى الهى است.
آنکس که مقدرات را از سوى خداوند حکیم و مهربان مى داند، هرگز از مصائبى که به هر حال در دنیا روى مى دهد و مشکلاتى که گریبان گیر انسان مى شود، پریشان نمی شود و بى تابى نمى کند و اعصاب او درهم نمی کوبد.
البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثه اى تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را براى پیروزى بر مشکلات به کار گیرد. ولى اگر حوادثى خارج از حیطه قدرت او رخ دهد،در برابر آن راضى است و زبان به شکايت وناسپاسی نگشوده، و جزع و بى تابى نمی کند.
موسى بن عمران(ع) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: مرا به عملى راهنمایى کن که اگر آن را انجام دهم رضاى تو را به دست آورده باشم. خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من (گاه) در ناخوشنودى توست و طاقت آن را ندارى... موسى(ع) بر زمین به سجده افتاد و عرض کرد: خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیده اى و پیش از من به کس دیگرى نداده اى و هنوز مرا به عملى راهنمایى نکرده اى که با آن رضا و خوشنودى تو را به دست آورم «فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ رِضَایَ فِی رِضَاکَ بِقَضَائِی;خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من، در رضای تو از من است(8)
التماس دعا
یوسف شیخ
____________
پانویس:
(1). کافى، ج ۵، ص ۸۶، ح ۸.
(2). کافى، ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۵.
(3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۸، ص ۹۰.
(4). بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۹۷، ح ۱۰۳.
(5). کافى، ج ۲، ص ۱۲۸، ح ۲.
(6). کنزالعمال، ح ۷۲۸۴.
(7). غررالحکم، ح ۵۹۱۵.
(8). بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱.
🌴حکمتهای نهج البلاعه🌴
(حکمت 5)
✅ وَ قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ.
✅ ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: دانش، ميراثى گرانبها، و آداب، زيورهاى هميشه تازه، و انديشه، آيينه اى شفّاف است.
-----------------------------
✅ کلمات:
♦️العِلْم :
- عِلْم/ الجمع عُلُوم: دانش، يقين، معرفت.
این کلمه مصدر است.
ماضی: علم( بکسر لام)
مضارع: یعلم( بفتح لام)
♦️وِرَاثَة: ارث. میراث
این کلمه مصدر است.از ریشه( و ر ث).
ماضی: ورث( بکسر راء)
مضارع: یرث(بکسر راء)
♦️كَرِيمَة : با ارزش
- كَرِيمَة/ الجمع كَرِيمَات و كَرَائِم و كِرَام.
این کلمه وصف مؤنّث است. و مذکرش"کریم" است.
کرم یکرم کرم( هموزن قلم).
♦️ الآدَاب :
- آدَاب : جمع (الأَدَب) است بمعنای اخلاق نیکو.
"ادبته ادبا من باب ضرب علمته ریاضة النفس و محاسن الاخلاق".(المصباح المنیر، فیومی)
♦️حلل:
- حُلَة/ الجمع *حُلَل* و حِلَال [حلّ]: جامه ى نو يا جامه اى كه همه ى بدن را بپوشاند
♦️مجدده: همیشه نو، همیشه تازه وجدید.
این کلمه وصف مفعولی مونث است، مذکرش"مجدد" است،و مصدرش تجدیداست از ریشه (ج د د).
♦️الفِكْر :
- فِكْر/ الجمع أَفْكَار: انديشه، تفکر .
♦️مِرْآة : آئينه.
- مِرْآة/ الجمع مَرَاءٍ و مَرَايَا.
♦️صَافِيَة: خالص، شفاف، پاک و تمیز.
این کلمه، وصف مونث است. مذکرش(الصافی) است. از ریشه:(ص ف و)
صفا یصفو صفوا من باب قعد و صفاء: إذا خلص من الکدر.( المصبا ح المنیر، فیومی)
----------------------------
✅ بیان:
♦️امام علی علیه السلام، در این کلام نورانی به سه نکته مهم مى کند:
♦️۱- :«علم و دانش میراث گرانبهایى است»;"الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ".
اشاره به این که گرانبهاترین میراثى که انسان از خود به یادگار مى گذارد، علم و دانش است. این سخن شبیه حدیثی است که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الاَْنْبِیَاءِ إِنَّ الاَْنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَلاَ دِرْهَماً وَلَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظّ وَافِر; بی تردید، دانشمندان وارثان انبیا هستند. زیرا که انبیا دینار و درهمى از خود به یادگار نگذاشتند، و لکن علم و دانش به ارث گذاشتند. پس هر کس از آن دانش، بهره مند شود، بهره فراوانى برده است».(1)
این فرمایش امام علی علیه السلام( العلم وراثه کریمه) شبیه آن چیزى است که در حکمت ۱۴۷ نیز خواهد آمد.
در کلام عرب، ارث درآمدى است که بى زحمت حاصل می شود. بنابر این، دانشى را که انسان از دانشمندان فرا مى گیرد شبیه ارث است، زیرا علاوه بر اینکه باارزش تر از مال است، تحصیل آن، از مال آسانتر است
♦️۲-آداب:
امام علی علیه السلام در دومین جمله مى فرماید: «آداب، لباسهای زیبا و همیشه تازه هستند.»;"وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ".
منظور از «آداب» فضیلت های اخلاقى اجتماعی است. مانند: تواضع، امانت،صداقت، محبت، و خوشرفتارى با مردم.
همانطور که در شرح کلمات اشاره کردیم، «حُلَل» جمع «حُلَّه» و به معناى لباس زینتى است. و «مُجَدَّدَة» به معناى چیزى است که پیوسته تجدید و نو مى شود و هرگز کهنه نخواهد شد. بر این اساس، مفهوم کلام امام علی(علیه السلام) این است که این صفات برجسته انسانى، همانند لباس هاى زیبایى است که آدمى بر تن مى کند و هرگز فرسوده نمى شوند، بر خلاف لباس هاى ظاهرى که هم کهنه مى شود و هم ممکن است سارقان به آنها دست برد بزنند. و از طرفی فقط جنبه ظاهرى دارد ولی آداب، علاوه بر اینکه زینت انسان هستند، در اعماق جان انسان تأثیر گذار هستند.
در روایات اسلامى براى «أدب» تفسیرهاى گوناگونى ذکر شده که در واقع هر کدام اشاره به مصداقى از آن است:
در حدیثى از امیر المومنین (علیه السلام) مى خوانیم: «کَفاکَ أدَباً لِنَفْسِکَ اجْتِنابُ ما تَکْرَهُهُ مِنْ غَیْرِک; براى ادب داشتن تو، همین بس که از رفتاری که از دیگران نسبت
به خود نمی پسندی، اجتناب ودوری کنی.».(2)
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «أدّبْنى أبى(علیه السلام)بِثَلاث...; پدرم مرا به سه ادب آراست؛ فرمود: «مَنْ یَصْحَب صاحِبَ السُوء لا یَسْلَم ومَن لا یُقَیَّد اَلفاظَه یَنْدَم، ومَن یَدْخُل مَداخل السُّوء یُتَّهَم;
۱- کسى که با رفیق بد همنشین شود، از آفات در امان نخواهد بود.
♦️۲- کسى که سخنان خود را مهار نکند، پشیمان خواهد شد.
♦️۳-کسى که در محیط های آلوده داخل شود، متهم"و بدنام" خواهد شد».(3)
در حدیث کوتاه دیگرى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «الاْدَبُ یُغْنی عَنِ الْحَسَبِ; ادب، انسان را از حسب ونسب،
بى نیاز مى کند».(5)
همان گونه که در بالا گفتیم، ادب و آداب مفهوم وسیعى دارد که همه فضایل اخلاقى مخصوصا آنچه را مربوط به اخلاق اجتماعى ا
ست در بر مى گیرد که افتخار آدمى و مایه آبرومندى او در اجتماع است.
♦️۳-تفکر:
امام علی علیه السلام در سومین جمله و آخرین فراز از این حکمت، مى فرماید: «فکر آئینه ای تمیز وشفاف است است»; (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ).
منظور از فکر همان اندیشه و تفکر پیرامون امور مختلف است. هرگاه این اندیشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئینه شفافى خواهد بود که چهره حقایق را به انسان نشان مى دهد و آدمی راه صحیح را در پرتو آن مى یابد، همچنین دوست را از دشمن، صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت.
به همین دلیل، در روایات اهل البیت علیهم السلام، تفکر و اندیشه، برترین عبادت شمرده شده است. از باب نمونه،در حدیثى که در امالى شیخ طوسى آمده است مى خوانیم: «لاَ عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِی صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل; هیچ عبادتى برتر از اندیشیدن در ساختمان خلقت خداوند عزوجل نیست».(6)
ودر در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «تَفَکُّرُ سَاعَة خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة; یک ساعت اندیشیدن، بهتر از عبادت
یک سال است».(7)
ودر حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَرّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ التَّفَکُّرَ وَالاِْعْتِبَارَ; بیشترین عبادت ابوذر، اندیشیدن و عبرت گرفتن بود».(8)
در واقع این احادیث ناب وامثال آنها، برگرفته از قرآن مجید است که مى فرماید: «(قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَفُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا); (ای رسول ما) بگو،من فقط شما را به یک چیز اندرز مى دهم و آن این که دسته جمعى و فرادى براى خدا برخیزید،سپس تفکر واندیشه نمایید».(9)
دلیل این سخن خداوند هم روشن است، زیرا ریشه ارزش ها،نیکى ها و پیشرفت ها، در تفکر و اندیشه صحیح است.
استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه
-------------------------------
❇️ پانویس:
(1). کافى، ج ۱، ص ۳۴ ح ۱.
(2). نهج البلاغه، حکمت ۴۱۲ .
(3). بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۶۱ .
(4). کافى، ج ۲، ص۶۳۶، ح ۵.
(5). بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۶۸، ح ۸.
(6). امالى صدوق، ص ۱۴۶.
(7). بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۲۷، ح ۲۲.
(8). همان، ص ۳۲۲، ح ۶.
(9). سبأ، آیه ۴۶.
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴
(حکمت 6)
وَ قَالَ (علیه السلام): صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ، وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ.(وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ) وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ.
✅ ترجمه: امام علی علیه السلام فرمود: سينه عاقل صندوق راز اوست، و خوشرويى وسيله دوست يابى است، و شكيبايى، گورستان"پوشاننده"عيب هاست.(و روایت شده که به جای"الاحتمال قبر العیوب" فرمود: "المساله خباءُ العیوب": " پرسش كردن، پوشاندن عيب هاست".)
و کسی که ازخود راضی شد، افراد غضبناک بر او، بسیار شدند.
-----------------------------
✅ کلمات:
♦️صَدْر: سینه.
الجمع صُدُور
♦️العاقِل:
- عاقِل/ الجمع عُقَلَاء و عاقِلون و عُقَّال: (فاعل)، مرد خردمند، درك كننده، فهميده.
♦️صُندوق: صَندوق، جعبه، محفظه.
♦️سِرّ: راز
الجمع أَسْرَار. از ریشه(س ر ر)
♦️البشاشه: خوشروئی، گشاده روئی.
♦️حِبالة: بند، دام، قید، ریسمان، رسن.
♦️المَودّة : دوستی، عاطفه، مهر.
(وَددتُه - اَوَدًُه - وَُدا بفتح الواو و ضمها: اَحبَبته. والاسم: الموده. المصباح المنیر للفیومی)
♦️الاحتمال: تحمل کردن.
( اِحتملتُه احتمالاً )
♦️قَبْر: قبر ، گور.
مصدراست. الجمع قُبور.
♦️العُیوب: کمبودها، نقص ها.
عیوب جمع است، مفردش عیب است.
( عاب یَعِیب عیباً)
♦️مَن:کسی که.
(اسم موصول مشترک است است، بمعنای الذی.)
♦️رَضِیَ: بمعنای راضی شد، خرسند شد.
( رَضِیَ ه و به و عنه- یَرضَی - رِضیً.)
♦️عَن: از.
(حرف جر است وبرای معانی متعددی استعمال میشود. و در اینجا بمعنای مِن است.)
♦️نفسِه: خودش
♦️کثُر: زیاد شد، بسیار شد.
♦️الساخِط: خشمگین.
♦️علیه: بر او.
(علی: حرف جر است، ودارای معانی متعدده است و در اینجا بمعنای استعلاء است.
هاء:ضمیرمجرورمتصل و مفرد مذکر غائب است.)
---------------------------
✅ بیان:
(قسمت اول)
امام علی"علیه السلام" در این جملات نورانى بر چهار مطلب تأکید مى کند:
♦️۱-حفظ اسرار
«سینه عاقل گنجینه اسرار اوست»;"صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ".
یعنى همان گونه که صاحبان ثروت اشیاء قیمتى را در صندوق هاى محکم نگاه دارى مى کنند، انسان عاقل نیز باید اسرارش را در سینه خود پنهان نگه دارد، زیرا که اسرار او اگر به دست دوست بیفتد چه بساسبب ناراحتى او شود. و اگر به دست دشمن بیفتد، ممکن است سبب آبروریزى او شود. به علاوه بعضى از اسرار ممکن است با سرنوشت ملتى ارتباط داشته باشد که اگر بى موقع فاش شود سبب خسارت عظیمى براى جامعه می گردد. به همین دلیل در حالات پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: هنگامى که تصمیم بر غزوه و پیکارى با دشمن مى گرفت کاملاً آن را پنهان مى داشت. به عنوان نمونه مسئله فتح مکه بود که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) حد اکثر راز داری را در آن انجام داد. که اگر این کار را نمى کرد و خبر به اهل مکه مى رسید، بسیج مى شدند و خون هاى زیادى در حرم امن خدا ریخته مى شد; ولى پرده پوشى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بر این سرّ سبب شد که مکه بدون هیچ گونه مقاومت و خون ریزى تسخیر شده و فصل تازه اى در پیشرفت اسلام و بازگشت مخالفان به سوى حق گشوده گردد.
در حدیثى که در غررالحکم از امام علی(علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: «سِرُّکَ أسیرُکَ وَ إنْ أفْشَیْتَهُ صِرْتَ أسیرَهُ; سرّ تو اسیر توست و اگر آن را فاش سازی، اسیر او خواهی گشت».(1)
بعضى افراد مى گویند: ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مى گوییم، غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند. و به گفته سعدى: رازى که نهان خواهى، با کس در میان منه، گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل.
♦️۲-خوشروئی:
«خوشرویى و بشاشت، دام محبت است»; "وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ."
افراد خوشرو و خوش خلق که با چهره گشاده و لب هاى متبسم و خندان، با دیگران برخورد مى کنند، دوستان زیادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قیافه ای در هم کشیده و چهره ای عبوس، با دیگران روبه رو مى شوند، خوشایند مردم نیستند،و در مردم نسبت به خود، دوری و انزجار ایجاد می کنند.
امام على(ع) در جای دیگری فرمود: «إِذَا لَقِیتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَأَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَةَ وَالْبِشْرَ تَفَرَّقُوا وَمَا عَلَیْکُمْ مِنَ الاَْوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ; هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مى کنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید."در نتیجه" هنگامى که از هم جدا مى شوید گناهان شما بخشوده خواهد شد».(3)
پیامبر(ص) فرمود: «یَا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلاَقَةِا
لْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبِشْرِ; ای پسران عبد المطلب، شما نمى توانید همه مردم را با اموال خود راضى کنید (چرا که نیازها زیاد، و اموال شما اندک است. پس آنها را با چهره گشاده و خوشرویى ملاقات کنید"که سرمایه اى فنا ناپذیر و مایه خرسندی و رضایت مردم از شما خواهد بود».(4)
تعبیر به «حبالة» (دام) اشاره به این است که حتى افرادى که از انسان گریزانند با اظهار محبت و خوشرویى به سوى وى روی می آورند و کینه ها از سینه ها شسته مى شود.
پایان قسمت اول
استاد یوسف شیخ رحمت الله علیه
----------------------------
❇️ پانویس:
(1). غررالحکم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۵.
(2). بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۵۴.
(3). بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۲۰، ح ۳.
(4). کافى، ج ۲، ص ۱۰۳، ح ۱.
🌴حکمتهای نهج البلاغه🌴
(حکمت 6 - قسمت دوم)
♦️۳-تحمل ناگواریها وفاش نکردن آنها در نزد هرکس:
امام علی علیه السلام در سومین جمله از این حکمت می فرماید:«تحمل ناراحتى ها قبر"و گورستان" عیوب است»؛ "وَالاِْحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ".
اشاره به این که بسیار پیش می آید که انسان از رفتار بعضى از دوستان و آشنایان و یا حتى افراد عادى ناراحت مى شود و یا مشکلات و مسائلى در زندگى اتفاق مى آید که انسان را نگران مى سازد. کسانى که این گونه ناملایمات را تحمل کنند به فضیلت بزرگى دست یافته اند زیرا که این فضیلت، عیوب انسان را مى پوشاند و به عکس، افراد بى صبر و حوصله، داد و فریاد می کنند و به سخنان یا اعمالی آلوده مى شوند که عیوب آنها را نمایان میکند.
بسیارى از بى تابى ها که برای انسان، در اثر شکست در زندگى پیش می آید، اگر بى تابى نکند، دیگران از این شکست ها باخبر نمى شوند و عیوب او مستور خواهد ماند. در غیر این صورت، دیگران از نقطه هاى ضعف او باخبر مى گردند.
مرحوم سیّد رضى به دنبال این سه جمله حکمت آمیز اضافه مى کند: در روایتى از امام علی(علیه السلام) تعبیر دیگرى در این باره دیده مى شود که فرمود: «مسالمت، خیمه(پوشاننده) عیوب است»;وَرُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً: «الْمُسالمَةُ خِبَاءُ الْعُیُوبِ».(5)
تفاوت دوعبارت، در این است که واژه «احتمال» اشاره به خویشتن دارى و «مسالمت» اشاره به خوش رفتارى با مردم است.
♦️۴-ازخود راضی بودن:
سپس امام علی(علیه السلام) در چهارمین و آخرین فراز این حکمت با ارزش مى فرماید:
« و آن کس که از خود راضى باشد افراد خشمگین بر او بسیار خواهند شد»;"وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ".
دلیل این مطلب هم روشن است، زیرا فرد از خود راضى انتظار دارد دیگران براى او احترام فراوان قائل شوند، همه به او سلام کنند، در مجالس، صدر مجلس را به او اختصاص دهند، روى حرف او سخنى نگویند و پیوسته زبان به مدح و ثنایش بگشایند. هنگامى که این گونه احترامات را نمى بیند و مردم او را در جایگاه اصلى اش مى شناسند، نه آنچه خودش می پندارد و ادعا می کند، نسبت به دیگران بدبین مى شود و زبان به بدگویى آنان مى گشاید و بى اعتنایى پیشه مى کند و همین امر، مردم را بر او خشمگین مى سازد. به دیگر سخن، این صفت زشت، هم او را نسبت به مردم خشمگین مى سازد که به گمانش حق او را ادا نکرده و قدر او را نمى شناسند و هم مردم را نسبت به او خشمگین ومنزجر می سازد.
به عکس، کسانى که خود را در جایگاه نقد و انتقاد قرار مى دهند، متواضعانه با مردم برخورد میکنند،و هرگز خود را طلبکار ندانسته و پیوسته براى دیگران احترام قائلند. در نتیجه، این امر دوستان فراوانى به سوی آنها جلب مى کند.
امام علی علیه السلام در نامه خود به مالک اشترمی نویسد: «إِیَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَالثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَحُبَّ الاِْطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ(6)یعنی: از خودپسندى و تکیه بر نقاط قوت خویش و علاقه به مبالغه در ستایش، شدیداً بپرهیز، زیرا که اینها از مطمئن ترین فرصت هاى شیطان است تا کارهاى نیک نیکوکاران را محوو نابود کند».
پایان حکمت ششم
التماس دعا
یوسف شیخ
----------------------------
❇️ پانویس:
(5). در اکثر نسخه هاى نهج البلاغه «المسالمة» آمده است. هرچند در نسخه صبحى صالح «المسأله » ذکر شده است. یعنی پرسش، گور عیوب است.
(6). «یَمحَق» به معناى نقصان و کم شدن تدریجى و سرانجام نابود شدن است.