🔷 در دنیای واقعی، افراد به خاطر اشتباهاتشان ممکن است تاوانِ بسیار سنگینی بپردازند! خیلی هم فرق نمیکند این اشتباهات عمدی بوده باشند یا نه. فرد باید هوشیار باشد تا خطا نکند، و الا کلاهش پس معرکه است.
🔷 دیدهاید چگونه شیر با آن قدرتش از مواجهه بیپروا با یک کفتار وحشی میپرهیزد؟ یک خطا میتواند جراحتی وارد کند که در طبیعت میتواند به مرگ او منجر شود. در دنیای بشری، یک راننده تریلی با یک غفلت ممکن است سرمایه عمرش و حتی جانش را از دست دهد. یک رستوراندار ممکن است سالها بهترین غذا را به مشتریانش داده باشد، ولی کافی است یک بار سوسکی در غذا دیده شود تا شهرت خوب چندسالهاش و رستورانش نابود شود. یک سرمایهگذار، یک تاجر، یک کارخانهدار هر روز باید روی هر تک تصمیمش فکر کند، چون تصمیمگیری اشتباه اصل یا فرع سرمایه را میتواند نابود کند. یک اشتباه کارگر موجب اخراج او میشود. اشتباه یک چوپان ممکن است، جان گله که هیچ، حتی جان خودش را به خطر اندازد. یک خلبان هر روز جانش را در دست میگیرد. اشتباهِ کوچک یک سرباز، مثل بد موقع سر از سنگر بیرون آوردن، به راحتی به بهای جانش تمام میشود. در قدیم، نزدیکی و قرب به شاهان منافعی داشت، ولی یک اشتباه، یک توصیه و مشاوره خطا به شاه، ممکن بود به قیمتِ جان یا کلِ اموالِ شخص تمام شود. خودِ شاهان تا همین دویست سال پیش، در جنگها در خط مقدم لشکر بودند و بنابراین شکست برایشان میتوانست تاوانِ فوریِ شخصی داشته باشد....
🔷 هنگامی که در یک سیستم اشخاص در معرض تاوان سنگین باشند موجب میشود عناصرِ بیاحتیاط یا خطاکار حذف شوند. ولی بسیار مهمتر از آن، موجب میشود افرادی که در عرصه میمانند در کارشان کاملاً هوشیار باشند.
در حقیقت، این مسئله مهمترین عامل حدّتِ ذهن و هوشیاریِ افراد، لااقل در محیط و کارِ مربوطه است.
#برعکس، نبودن در معرضِ ریسکِ ناشی از اعمال، هوش و حدّت و هوشیاری افراد را میکُشد.
مانند حیوانات خانگی که اگر در محیط طبیعی رهایشان کنید، خیلی زود نابود میشوند.
چونکه هوشیاری و آمادگی یک جانور وحشی را کسب نکردهاند.
اگر میخواهید یک #سیستمِ فاسد یا شکننده یا #فَشل و بیخاصیت ترتیب دهید، کافی است که افرادِ داخل سیستم تاوانی برای خطا یا اشتباه (عمدی یا غیرعمدی) خود نپردازند؛ حتی اگر این افراد از باهوشترین و پاکترین افراد انتخاب شده باشند.
نه طراحیِ هوشمندِ سیستم، نه پاکیِ افراد، نه داناییِ روسا هیچکدام نمیتواند جای این فیلتر مهم را بگیرد.
یک مثال از چنین سیستمی، دنیای تصنعیِ بوروکراسی و نهادهای دولتی و حکومتی است و نیز دانشگاهها.
در اینها افراد، برای خدماتِ نه چندان مفید یا حتی #مضر، حقوق و پاداش و ترفیع و تشویقی میگیرند، ولی برای اشتباهاتشان هزینهها و تاوان کوچک و کمی میپردازند (یا حتی باز هم تشویق میشوند!)
🔷 #هیچ انسانی علم خدایی ندارد تا بداند نتیجه توصیهها، انتخابها و اعمالش به کجا ختم میشوند.
از این رو اعمال انسانها #ریسک دارند و نتایج اعمال ممکن است مضر و خطرناک باشد.
سیستمی که شخص را از ریسکِ تصمیمات و اعمالش جدا میکند، این ریسکها و مضرات را از بین نمیبرد، بلکه آن ریسک را به اشخاص دیگر و حتی کل جامعه منتقل میکند.
اگر راننده بیاحتیاط، آن گاه که تصادف کرد، تاوانِ کافی نپردازد، ریسک رانندگی بیاحتیاط به بقیه مردم منتقل میشود.
هزار خروار نصیحت و موعظه و کلاسِ اخلاق و آن چیز مسخرهای که اسمش را "فرهنگسازی" گذاشتهاند هم دردی را دوا نخواهد کرد
(این چیزی است که قوانینِ بد بیمهای در کشور ما ایجاد کرده است. در اکثر قریب به اتفاق کشورها، یک تصادف و حتی یک جریمه رانندگی هزینه بیمه شخص مقصر را به صورت وحشتناکی بالا میبرد!).
اگر اقتصادخوانده و متخصص و کارشناسی، نامه و توصیه و دستورالعملی نوشت و موجب تصمیمی شد که نتیجه مضری داشت و ضرر آن مستقیماً به او و مسئول تصمیمگیرنده برنگردد، ضرر آن بر سر کل جامعه خراب خواهد شد. به هزینه دیگران توصیههای متخصصانه کردن، هنری نیست!
🔷 باید از اقتصادخواندهها و کارشناسانی که همیشه مشغول طومار و توصیه و نامه نوشتن به این و آن و فلان رهبر و تصمیمگیران هستند، #خواست که دقیقاً راهکارهای خود را بنویسند و در پایین نوشته اعلام کنند که اگر این راهکارها کار را بدتر کرد خونشان و مالشان بر همه مباح است!
کمابیش در قدیم برای مشاورین دربار که اینطور بوده است و بسیار هم روش خوبی بوده است.
اگر این بند الزاماً به تمام طرحها و دستورالعملها و توصیهها و ... اضافه شود. امضای آن برای «متخصصینی» که گمان میکنند علم خدایی دارند و نسبت به نتیجه حرفشان خیلی مطمئن هستند، نباید کار سختی باشد.
از کانال جناب گاو