بسم الله
باید کربلا رفته باشی تا بدانی از چه سخن می گویم
شاید هیچ سفری تو را مجاب نکند این چنین سفر کنی
سفر را از ابتدا بنای سختی است
آنگاه تو ما را از گرما می ترسانی ...
دخترکان را به نازشان می شناسند
به کمدهای پر ز لباسشان
در مشایه اما
به خاک چادرانشان
هیچ عشقی شاید آنقدر عظیم نباشد که سال ها برایش کیلومتر ها را با عمود ها معنا کنی
و از غم ندیدن عمود ها شب ها را به روز هایت وصل
تو از درد با من سخن می گویی
اما آیا تا به حال چنین عشقی را تجربه کرده ای؟!
از ابتدای سفر به شوق تاول زدن قدم برداری
اخر سر از غم نبود تاول این چنین دل را آرام کنی که قدری گرما را بیشتر نوش جان کرده ای و بغض نداشتن دردی به اندازه ی باقی عشاق کنی ؟
تو مرا از بی خوابی ها می ترسانی
حال انکه نمیدانی من همان خواب اندکمم را نیز خرج شوق دیدار می کنم ...
برای من از خستگی می گویی
من، کربلا، خستگی؟
این ترکیب را از هر طرف بخوانی وصله ی ناجور است
از که شنیده ای کربلا خستگی دارد؟!
خستگی آن زمانی معنا دارد که غرق در خواب ، بعد از کربلا در خانه داری
اری
غرق خواب ، بعد از کربلا ، در خانه ، خستگی
اگر این جمله را می گفتی اری حرفت قبول
با این خستگی نمیدانم چه کنم ...
ما کربلا می رویم که پیدا شویم ...
و پیدا می شویم
اللهم عجل لولیک الفرج ...
در جمعه ای که لیله الرغائب را پشت سر گذاشته،
در جمعه ای که غروب پنجشنبه را با لیله الرغائب گذرانده شما را از خدا در کنار اباعبدالله طلب نکنم چه کنم ✨...
#دلنوشتهای_برای_امامم
#شوق_دیدار_یار
#ماه_رجب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❃ هیئت دانشجویی محبان اهل بیت(ع) دانشگاه جندی شاپور اهواز
☞ @mohebbanajums