هدایت شده از شهیدان؛ابراهیم هادی،تورجی زاده سیدسجادخلیلی،حاج قاسم،سجاد زبرجدی
📒 دفتر نقاشی!
♥️حاج حسین یکتا: در خاطرات شهید تهرانی مقدم هست؛ میگه رفته بودیم روسیه که یه موشک خیلی پیشرفته رو تحویل بگیریم. ژنرال روسی گفت این موشک رو دیگه نمیتونید از روش بسازید. ژنرال خندید و گفت این فناوری فقط در اختیار روسیهس. میگه نگاش کردم و گفتم اینم میسازیم. بازم خندید...
♥️وقتی برگشتیم تهران خیلی تلاش کردم نمونه اون موشک رو بسازم اما به دَرِ بسته میخوردم. تااینکه سه روزِ تمام تو حرم امام رضا متوسل شدم به آقا تا راهی به ذهنم برسه. روز سوم احساس کردم عنایتی شد. سریع رفتم تو دفتر نقاشی دخترم شروع کردم به نقاشی کردن اون طرحی که به فکرم اومد. وقتی تو تهران عملیش کردم دیدم از مدل روس هم بهتر در اومد.😍
🔸امام رضا گره سخت رو تو
دفتر نقاشی دختر بچه حلش میکنه
🌹 #شهید_طهرانی_مقدم گفته بود روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند🌹
❣ #صلواتی جهت شادی روح پدر موشکی ایران #شهید_حسن_طهرانی_مقدم ❣
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
...تیپ متفاوتِ حسن همه را به شک میانداخت که این بچه، اینجا در مسجد چه میکند؟!
روحانی جوان مسجد، علی آقا لواسانی، او را به صحبت میگرفت: «بهبه آقا سیامک! چه موهای قشنگی! ... اما وقتی میخوای وضو بگیری، موی بلند یهکم مشکل میشه برات. خوبه کمی موهاتو کوتاه کنی... .» با این تذکرات، حسن چند روز غیب میشد و دوروبَر مسجد نمیگشت! بچههای محل، و بیشتر از همه برادرِ بزرگترش محمد، میگفتند: «سیا! چرا نمیآی مسجد! چند وقته غیبت داری. حاجآقا سراغتو میگیره.»
ـ آخه هی سؤال میکنه. راحت نیستم اونجا!
ـ هرچی باشه بالاخره بزرگتره. همهش سراغتو میگیره.
آقای لواسانی ازطریق دوستان دیگر هم به حسن سلام میرسانْد وحالش را میپرسید. با این صحبتها، وقتی او را بعد از چند روز غیبت میدید، خوب تحویلش میگرفت: «بهبه...! آقا سیامک! کجا بودی؟ دلمون برات تنگ شده بود.» برخوردش میتوانست این پسر نوجوان باهوش را جذب و پایبند محبتی کند که دانهاش را در چند قدمیِ خانۀ کوچکشان در مسجد زینب کبری کاشته بود.
تصمیم سیامک طول کشید. هر چیزی را راحت نمیپذیرفت. او لب مرز راه میرفت. دربارۀ دین، چیزی که خدا از او میخواست و چیزی که جامعه از او طلب میکرد، فکر میکرد. گاهی به مسجد میرفت و گاهی نه. دوستانی در مدرسه داشت که رفتار و تیپشان مطابق مُد روز بود. او هم دوست داشت لباسهای مُد روز را بپوشد. فریده چند بار دیده بود که نشسته پای چرخخیاطی مادر و میخواهد بلوزش را تنگ کند. یا شلوارش را بدوزد. او در این موارد از کسی کمک نمیخواست. همیشه شیک و تمیز لباس میپوشید. در دوران دبیرستان، با موهای بلند فرفری، بلوز تنگ و شلوار جین دَمپاگشاد، بین دوستانش مشخص بود. مدتی هم گردنبند میانداخت. با همۀ اینها، حُجبوحیای خاصی داشت. در ارتباط برقرار کردن با مردم مشکلی نداشت، اما هیچوقت سمت دخترها نمیرفت. آنقدر باحیا بود که حتی از اینکه یکی از اعضای خانوادهاش او را هنگام اصلاح کردن صورتش ببیند خجالت میکشید! علی از این بابت سربهسرش میگذاشت: «بابا این از یه دونه تیغم خجالت میکشه! مامان، اصلاً خودم زودتر از سیامک زن میگیرم.»....
پ.ن۱: تا نوجوانی، در خانواده و بین دوستانش سیامک نامیده میشد.
عکس دوم: حسن در کنار حاج آقا لواسانی و دوستش امیرهمایون حسنعلیزاده👇👇
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#کتاب_در_حال_انتشار
#معصومه_سپهری
#زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
@bicimchi1
⭐ مدیر بلند همت✅
🔻 حضرت #آیتالله_خامنهای: «شهید طهرانی مقدم سراپا اخلاص بود، من ۶-۲۵ ساله ایشان را از نزدیک میشناسم. #همت خیلی بلندی داشت افقهای خیلی بلندی را میدید. یکی از خصوصیات برجسته ایشان #مدیریت بود. یک مدیر طبیعی بود درس مدیریت هم نخوانده بود اما واقعاً یک مدیر بود.» ۱۳۹۰/۰۹/۰۱
⭕️پ ن ؛قطعا باورتون نمیشه یه موقعی #شهید_حسن_طهرانی_مقدم و تیم موشکیاش کل دنیا رو با تولید اولین محصولات راکتی و موشکی «سوخت جامد» تو سال ۶۵ حیرت زده کرد!!!
⭕️آنچه که موجب موفقیت سردار شهید حسن تهرانیمقدم در انجام اهداف و ماموریتهای خود بود،
✅ باور بر توانایی بر اساس تکیه بر دانش بومی و ظرفیتهای علمی، صنعتی #داخلی بود.
🗓 ۲۰ آبان ماه سالروز شهادت پدر موشکی ایران گرامی باد🌷
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر
4.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠خاطره ای زیبا از شهید حسن طهرانی مقدم درباره اهمیت ایشان به نماز اول وقت.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
🇮🇷 @Sh_Aviny
4.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠خاطره ای زیبا از شهید حسن طهرانی مقدم درباره اهمیت ایشان به نماز اول وقت.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
🇮🇷 @Sh_Aviny