▪️به مناسبت سالروز درگذشت شیخ احمد کافی رحمة الله علیه (سی ام تیر ماه)؛
چند ماه بود که ساکن نجف شده بود.
برای زیارت و فرا گرفتن علوم دینی.
با هم درسش احمد قراری گذاشت:
چهل شب چهارشنبه،
رفتن به سوی مسجد سهله با پای پیاده،
به قصد توسل به امام عصر علیه السلام.
هفته چهلم اتفاق عجیبی افتاد.
احمد را دید که با حالی عجیب از مسجد بیرون آمد.
فهمید عنایتی شده،
جلو رفت و سوال کرد.
هر چه اصرار کرد جوابی نشنید؛
فقط شنید که: «من فردا عازم ایرانم. وقتی به ایران بیایی ماجرا را خواهی فهمید!»
چند ماه بعد وقتی به ایران آمد همه چیز را فهمید.
فهمید آن شب احمد را انتخاب کرده بودند تا نام مولای غایبش را احیا کند.
حالا نام شیخ احمد کافی برای همه مردم ایران آشنا بود.
و آشناتر از آن، مناجات های پر سوز و گداز او با امام عصر علیه السلام.
📚 به نقل از فرزند مرحوم کافی، شیخ محسن کافی.
#داستانک_مهدوی
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
#داستانک_مهدوی
▪️«او را به اسارت بردند،
برای پوشاندن چهره ساتری جز دست و ساعد نداشت.
آرزو داشت مدفون شود، جسمش زیر خاکها.
تا نبینند او را، دشمنان عنود شماتت گر».
این شعر را برای عقیله بنی هاشم سروده بود.
علامه شیخ هادی کاشف الغطا.
مدتی گذشت.
سراغ کاغذ سروده هایش رفت.
با حیرت دید بیتی به انتهای شعر اضافه شده:
«و آن بانو، در پوشش هایی از نور بود. که محجوبش می داشت، از چشمهای نظاره گران».
چه کسی آن را سروده بود؟!
شاید آقایی در غیبت کبری، برای عمه اش زینب کبری.
📚علی الاکبر (تالیف مرحوم مقرم)، ص21.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ