eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
294 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
@Aminikhaah01 Jahade Farhangie Hazrate Zeinabe Kobra (1393-8-13) Mashhade Moghaddas.MP3
زمان: حجم: 15.45M
🔈 🔊 جلسه اول * نقش حضرت زینب (س) در نهضت کربلا * ارزش فعالیت فکری - فرهنگی * گروهی که خطرش از یزید بیشتر است * تفاوت و شباهت امت اسلام و امت یهود * سخنان بسیار مهم امام حسن عسکری علیه‌السلام در مورد علماء فاسد 📆 1393/08/13 ⏰ مدت زمان : ۳۷:۰۹ امینی خواه @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 ♦️ واقعا به یک مادر راضی شدید؟ آیا به خاطر دل💞 راضی شدید یا نه به یقین رسیدید⁉️ پاسخ مادر می‌توانم بگویم؛ نه برای دل خودم بود و نه دل حسن. در برابر حرف‌هایی که می‌زد نمی‌توانستم نه بگویم. ♦️ یعنی تا این حد کامل بود و به آرزوی شهادت و پاسداری از اسلام رسیده بود؟ پاسخ مادر بله، آن‌قدر برای دفاع از ناموس خدا محکم بود که به خودم نمی‌توانستم اجازه دهم نه بگویم و قلبا 💓هم راضی شده بودم. آیا شهید قاسمی‌دانا دوره‌های رزم را هم گذرانده بود؟ ♦️ پاسخ شهید بله، ایشان مربی بسیج بود و سلاح های نیمه سنگین را آموزش می داد. سربازی ایشان درکجا بود؟ پاسخ مادر شهید را در زاهدان گذرانده بود. با اینکه بسیجی فعال بود و می‌توانست دو ماه آموزشی را نرود، اما باز هم رفت. ♦️بعد هم با اینکه می‌توانست در بماند به مرز طبس رفت و مبارزه با اشرار را یک سال ادامه داد و کاملا در مرز و کمین بود. خلاصه سختی داشت. 🌷 🚩 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
‍ ‍ ب راستی که این نام برازنده توست. شنیده بودم را از می گیرند و تو این را بهتر میدانستی. خوب میدانستی راه کربلایی شدن از میگذرد و حتما اقتدا به وفای عباس کرده بودی که اینگونه تشنه دفاع از حریم بودی! آری بودی! از مثل امروز روزی که به دنیا آمدی تا دقایق آخر عمرت که ذکر لبت شد. تو چقدر خوب رسم وفا را بلد بودی! و چه خوب بلد بودی هست و نیستت را به خاطر اربابت بگذری؟وفا تا کجا؟! تا آنجا که ماشین زیر پایت خرج سفر سوریه ات شد.تو معنای واقعی بابی انت و امی و نفسی و مالی شدی.. راستش را بگو! این همه بیقراریت برای چه بود؟ هربار نرفتنت، برگشتنت و به در بسته خوردنت و دوباره و دوباره پا پیش گذاشتنت برای چه بود؟ نکند تو اصلا به دنیا آمدی و قد کشیدی برای ! نکند به آمدی که درس امروز ما باشی! که یادمان دهی حرف تکراری نیست و طالب شهادت بودن هرچقدر در کالبد مردانی از جنس تو بارها و بارها تکرار شود باز هم تکراری نیست! و با همین بیقراری عجیبت امضای آخر را را از امام رضا گرفتی و اسمت رفت توی لیست عملیات و بالاخره آن بیقراری که از بدو تولد با خودت آورده بودی آرام گرفت. راستی! تولدت مبارک یادت نرود برات کربلای ما را هم از امام رضا بخواهی. نویسنده : 🍃به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۳۰ شهریور ۱۳۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر۱۳۹۵. حلب سوریه 🥀مزار : بهشت رضا 🏴 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
‏دو تصویر متفاوت از ‎ در یک روز دین فقط ضامن زندگی اخروی نیست، شعور و کیفیت زندگی بهتر در همین دنیا را هم‌ تضمین میکند... ‎ ═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🌹#به‌وقت‌رمان🌹
🦋 💠شهید غلامرضا صانعی💠 افسوس به حال جامعه که آن چشمان نافذ در حال رفتن؛ به قرآئت قرآن بسته شد. آن شب ها را در سنگرمان یادم می آید. آن شب سخت که رفتی و دیگر از میدان مین برنگشتی. آن گاه که با تو شوخی می کردم. با تو گلاویز می شدم، با آرامش خود مرا آن چنان شرمگین می کردی که من عرق می کردم و بلافاصله می گفتی:«چرا اذیّت می کنی؟» می گفتم:«تو را دوست دارم.» تو در مقابل صادقانه جواب می دادی: «به خدا من تو را خیلی دوست دارم.» از آن یاران چند نفر رفتند؟ اول تو بودی. دوم رحیم آبادی... سوم امیری... چهارم یزدانی...... بله!...شماها رفتید. تنها مانده ام من با بار گناه. خداوند درجاتتان را متعالی گرداند. صحبت آن روز با آن کیفیت را پس از شهادت طالبی و اصالت یادت هست؟! درست یک روز پیش از شهادتت بود، ولی خوشحالم که از تو، همان موقع قوا شفاعت گرفتم....الحمداللّه! 💠💠💠💠💠💠 شهید غلامرضا صانعی پانزدهم ‌دی ۱۳۴۲، در شهرستان‌ چشم به جهان گشود. پدرش سهراب، ارتشی ‌بود و مادرش‌ سلطنت نام‌ داشت. تا سال چهارم متوسطه ‌تحصيل كرد، به ‌عنوان در حضور يافت. ایشان نوجوانی بود که به روایت دوستانش در نماز حالات عجیبی پیدا می کرد و رکوع و سجود طولانی داشت. ایشان از محل خود خبر داشتند ، و محل آن را به شهید یوسف الهی نشان داده بودند. ششم‌ فروردين ۱۳۶۲، در بر اثر اصابت ‌تركش در همان محل در حال تلاوت قرآن به درجه رفیع نائل گردید. پيكر وي در به خاک سپرده شد. ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😁 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😁😁😁 (به روایت آقای موسوی زاده) ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🏴🖤🏴🖤 🕗 ساعت دوباره هشت دل♥️م می تپد عجیب مثل کسی که گم شده در غربتی غریب😔 🔹🔹🔹 💕ساعت هشت به وقت عاشقی رو به الرضا و ضریح منور حضرت سلطان، آقا علی بن موسی الرضا(علیه السلام) صلوات خاصه را زمزمه می نماییم. 🌺اللّهُمَّ صَلِّ عَلی 🌸 علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌺الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌸و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌺و مَنْ تَحْتَ الثَّری 🌸الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌺صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌸زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌺کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک 🌷السلام علیک یا علی بن موسی الرضا امام مهربانی ها 🖤🌿 رخصت دیدار ده🌿🖤 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
💐🌺🌸🍀🌸🌺💐 هواپیمای سوخو را حاج احمد وارد نیروی هوایی سپاه کرد. همه انتظار داشتیم مراسم افتتاحیه‌اش در تهران باشد . ولی گفت : می‌خواهم مراسم افتتاحیه توی باشد . پایگاه هوایی کوچک بود . کفاف چنین برنامه‌ای را نمی‌داد . بعضی‌ها همین موضوع را به سردار گفتند . ولی اصرار داشت مراسم در باشد . با برج مراقبت هماهنگی‌های لازم انجام شده بود . خلبان ، برفراز آسمان ، هواپیما را چند دور، دور حرم حضرت طواف داد. این را از خلبان خواسته بود . خیلی‌ها تازه دلیل اصرار را فهمیده بودند . خدا رحمتش کند ، همیشه می‌گفت : ما هیچ وقت از لطف و عنایت اهل بیت ، خصوصاً آقا بی‌نیاز نیستیم . 🌺 🌺🌼 🌺🌼💐 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
حیدر خمسهc36caa57-c413-4ebd-9587-110d10abe38f.mp3
زمان: حجم: 3.83M
꧁༼﷽༽꧂ 🎼: داستان پیرمرد روستایی در حرم امام رضا علیه السلام 🎤: کربلایی حیدر خمسه ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘   🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. بعد نماز اومدم زیارت نایب الزیاره همه شما عزیزان هسـتم ان شاء الله به زودی زود خودتون مشرف بشین حرم آقاجانـــــــــمون .
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ وقتی که از همه خسته میشم فقط یه راه دارم ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 🌱 👌 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
جمعی از و مون با یه پرواز اختصاصی که خلبانشم خانوم بوده، میان تا در همایشی از موفقیت ها واختراعات و پژوهش های ملی وجهانی شون بگن... خبری شنیدین ؟ ...نه! چون ها دوست ندارن راوی باشن ! 🗣 نورا براتی