🌹🌹🌹🌹
دستام از عصبانیت میلرزید!!
مات و مبهوت مونده بودن
تو صدام بغض داشتم و تمام سعیمو کردم که کنترلش کنم .
قدمای بلند ورداشتم سمت محمد
تو فاصله خیلی کم باهاش ایستادم
انگشت اشاره امو گرفتم سمتش
_دیگه هیچ وقت بخاطر اینکه افکار و عقاید بقیه باهاتون فرق داره اینطوری باهاش رفتار نکنین.
از همون حضرت زهرایی که فکر میکنی فقط خودت میشناسیش میخوام خودش جوابت و بده!
بغضم شکست و دوباره گریم گرفت...
خودم دارم این رمانو میخونم
آوازش همه جا پیچیده😍😍
این کانال همه قسمتاشو گذاشته😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29
#پرطرفدار__ترین__رمان__ایتا☝️😻
#نخونی__ضرر__کردی☺️👍👍
🌹🌹🌹اگه.عاشقی.عضو.شو🌹🌹🌹