⭕️ اوضاع کنونی بی شباهت به سناریو فیلمهای هالیوود نیست
🔻همه جا حرف از ویروسیست ناشناخته و خطرناک ، که دارد باسرعتِ غیرمجاز، در دنیا پخش میشود و جان انسانها را میگیرد.
مردم به شدت میترسند ، اقتصاد تعطیل میشود ، شهرها قرنطینه میشوند ، روابط فردی و اجتماعی و بینالمللی آرام آرام محدود و محدودتر میشود.
مردم احساس نیاز مفرط به لوازمی میکنند که کمیاب است و برای تهیه حتی یک ماسک به جان هم میافتند و ...
رسانه ها از این بحران ، غولی میسازند و
مردم احساس وحشت میکنند تا جایی که دنیا انگار به سمت فاجعهای بزرگ پیش میرود و میرود و میرود تا حد نابودی و پایان تاریخ.
اینجا دیگر وقت آمدن منجیست که بیاید و دنیارا از ترسی عجیب و نابودی حتمی نجات دهد
کمبود اقلام بهداشتی را جبران کند ، واکسن پیشگیری ویروس را تهیه و توزیع کند و حتی داروی درمان را در اختیار دنیا قرار دهد
و این منجی کسی نیست جز #ایالات_متحده_آمریکا
که اگر این کمبودها و دارو و درمان و پیشگیری را به دنیا بفروشد ، اقتصادِ در حال فلج شدنِ خود را نجات داده و دنیا را در تسخیر خود قرار میدهد
و اگر حتی کاملا رایگان شرّ این بیماری را از سر بشر دور کند ، آنوقت تبدیل میشود به منجی دنیا از مرگی حتمی و وحشتی بزرگ و آنگاه اذهان و باورها را به تسخیر خود درمیآورد واین امر همان جنگ مدرن روز یعنی #جنگ_شناختی است که باورها را تغییر داده و به سلطهی خود درمیآورد.
حالا در ایران هم اوضاع باید به همین شکل پیش برود . ترسی صدبرابر بیشتر از خود ویروس ، احساس کمبود اقلام بهداشتی ، تعطیلی کامل اقتصاد کشور خصوصا اقشار متوسط و کاسبان جزء ،
و... و اما حالا وقت آن است که پازل دشمن کامل شود ، به شکلی که مشکل کمبود اقلام بهداشتی به تحریمها گره بخورد و راهکار برداشتن تحریمها باشد و ایضاً باز مذاکره و و و
و از طرفی این بحران باید به دست آمریکا حل شود و ملت حافظهی تاریخی خود را از جنایات آمریکا علیه ملت ایران کاملا شیفت دلیت ( منظور پاک کردن بی برگشت ) کند و راه حل همه مشکلات را در ید توانای ناخدای دنیا بداند و آنگاه دیگر نتوانی حتی یک #مرگ_بر_آمریکا بگویی .
تا اینجا سناریو با تفکر مادی درست پیش میرود اما دارد معادلات به هم میریزد
در ایران اوضاع فرق میکند
کمبودها در حوزه اقلام بهداشتی توسط نیروهای مردمی ، بسیج و نیروهای نظامی و دفاعی رفع میشود و یا رایگان ، یا با کمترین قیمت به کادر درمانی و اکثر مردم قرار میگیرد ( با تمام ضعفها در توزیع و جنگ رسانه و...)
نیروهای داوطلب مردمی و بسیجی و نیروهای مسلح شروع به ضدعفونی کردن معابر و اماکن پرتردد و ... در گوشه و کنار شهرها میکنند ،
و در نهایت رهبر معظم انقلاب، طی نامه ای به ستاد کل نیروهای مسلح ، دستور تشکیل قرارگاهی علیه حمله احتمالی بیولوژیکی با عنوان #دفاع_بیولوژیک و با هدف پیشگیری و درمان و رفع نیازهای سخت افزاری و نرم افزاری در حوزه بهداشت و درمان #کرونا_ویروس ، را صادر فرمودند.
قرارگاهی که اگر بعضیها وسط میدان میبودند و وظیفه خود را به خوبی انجام میدادند ، شاید در ستادکل نیروهای مسلح تشکیل نمیشد کما اینکه امامین انقلاب همیشه دولتها را در زمانهی هر تهدید و بحرانی ، مسئول حل آن میخواندند ( حتی بنیصدر _ که اینجا مجال و لزوم توضیح در این باره نیست )
و آنچه روشن است ، به لطف خداوند و مدد #منجی_عالم_بشریت ، امام عصر( ارواحنافداه ) و با ایستادگی و مقاومت ملت ، قرارست حوادث به شکل دیگری رقم بخورد و انشاالله به زودی از #پیروی_قطعی که وعدهی خداوند است سخن خواهیم گفت و از عزت و اقتدار ملت ایران .
#و_مکرو_ومکرالله_والله_خیرالماکرین
#ان_الله_معنا
#ان_معی_ربی_سیهدین
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#مرتضی_سلطانی
⚫️ حراج جان
▪️ابن بطوطه را به عنوان یکی از بزرگترین جهانگردانِ تاریخ میشناسند. حدودِ هفتصد سال پیش، از مراکش راه افتاد و کشورهایی که الآن به نام مصر، سوریه، عربستان، ایران، هند، چین، مالدیو، فیلیپین، روسیه، اسپانیا یا سومالی میشناسیم را دید و حتی در دربار بعضی پادشاهان هم منصب گرفت. مارکوپولو، که گویا بعضی از خاطراتش دروغ بوده، نصفِ این مقدار هم سفر نکرد.
سفرنامۀ ابن بطوطه سرشار از نکته و نمک است. اگر وقت شد، راجع به آن باید بیشتر نوشت. بخشي که این روزها مدام در ذهنِ من تکرار میشود مربوط است به عبور او از یک بیابانِ بسیار گرم و بیآب و آبادانی، جایی در عربستانِ کنونی. صحرایي که باید با سرعت از آن عبور کرد تا گرفتارِ گرمای جهنمیِ آن نشوند. او داستاني راجع به این صحرا شنیده و بازگو میکند:
«... نَعوذُ بالله تو گویی جهنم است! در یکی از سالها باد سَمومي (باد بسیار گرم و زهرآگین) که اینجا میوزَد مشقّات و مصائبِ بزرگي برای حجاج به بار آورد: ذخیرۀ آب به پایان رسید ...».
با تمام شدنِ ذخیرۀ آب، آنها که پولدارتر بودند شروع کردند به خریدنِ آب از دیگران. با وجود تقاضایِ بالا و عرضۀ بسیار کم و بسیارمحدود، کار به حراج میکشد و آنان که آب داشتند، آنرا به بالاترین پیشنهاد میفروختند. عدهای هم که پول نداشتند، نظارهگر این حراجی بر سر جان بودند. آنقدر تقاضا زیاد بود که ابنبطوطه میگوید «یک خوراک آب به هزار دینار خرید و فروش شد». در آن روزگار با چهل دینار میشد اسب خرید. تصور کنید که شخصی بیست و پنج اسب داده است تا ظرف آبي بخرد. آبفروشانِ گرانفروش خوشحال از معاملۀ پر ارزش خود بودند و گمان میبردند که با آبی که برایشان باقی مانده میتوانند به شهر بعدی برسند. آبخَرانِ گرانخَر نیز خوشحال بودند که زنده خواهند ماند و دینار دادند تا جان به در بَرَند. آنان که نه آب داشتند و نه دینار هم در بیم و امید که گشایشی از راه برسد.
پردۀ آخر داستان اینست که « وَ مَاتَ مُشتَرِيها وَ بائِعُها: و سرانجام، فروشنده و خریدارِ آن هر دو تلف شدند». آنها که پول داشتند و خریدند و آنها که آب داشتند و فروختند و آنها که پول نداشتند و آب نداشتند، همگی مُردند. همه در آن معامله متضرر شدند چون مورد معامله اصلاً آب و پول نبود؛ که جان بود.
▪️چرا این را گفتم؟ چند روز پیش، کسي تعریف کرده بود که در داروخانه خانمي آمده تا ماسک بخرد و فروشنده گفته: «نداریم». آن زن با استیصال از داروخانه خارج میشده که متصدی به او گفته: «البته دههزار تومانیش موجوده!» و زن پاسخ داده: «بدبختِ حریص! تو اگر میفهمیدی این ماسک رو مفت میدادی به مردم تا کسي خودت و زن و بچهت رو مریض نکنه». عجب حرفِ عمیقي!
این بلای دور از انتظار که این روزها در ایران افتاده اگر مهار نشود همان معاملهاي را با مردم میکند که عطش۟ با آن کاروان کرد. ماسکفروشان و داروفروشان وارد معامله بر سرِ جانِ خود خواهند شد اگر در این بیابانِ طمع قدم بگذارند و آن روز، دور از جانِ همه، «فروشنده و خریدارِ آن [ماسک] هر دو تلف» میشوند.
🖌نقل قولها از «سفرنامه ابنبطوطه» ترجمه محمدعلی موحد.
#کرونا_ویروس
#با_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم