#شب_هفتم_مهمانی_خدا
#زمینه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
آه از اقبال هرشب تنها
بوی پیرهن خونیِ تو
منو میبره سمت گودال
هرشب صدبار تو رو میکشنت
جلو چشمای خیسم میرم از حال
بی سامونم شبا آستین پیرهنتو
میذارم من روی شونم
هرشب صدبار از حرم میدوم
تا حوالی مقتل سرگردونم
آه ای جونم هستی پیشم
با این پیرهن آروم میشم
روضه روضه گریه گریه
برگرد امشب با رقیه
(ای حسین جان)
پیرم کردن میدونستن مادرت داره
میبینه از حال و روز من فهمیدن
دیدم داداش سه نفر
تو رو میزدن و سی هزارتا میخندیدن
دیدم که با دل بچه های تو حسین
داره بازی میشه
بی پیراهن تو برهنه رو خاکا باشی
مگه زینب راضی میشه
دارم چادر روت میندازم
من میسوزم من میسازم
زخمی زخمی عریان عریان
سلام الله علی العطشان
تشنه تشنه زنده زنده زیر دشنه
(ای حسین جان)
آه از آزار خیلی گفتم که منو
زن و بچتو رد نکنن از بین بازار
اونقدر دستام سپره سره بچه ها
میشد افتاد از کار
خیره سرها خیلیا توی بزم شراب
دیگه موندن پشت درها
غوغا بود و بمیرم تا حالا ناسزا نشنیدند این دختر ها
مردم اشک مارو دیدن
زیر نیزه ات میرقصیدن
دیدم از لطف آزارهارو
خیلی گشتیم بازارهارو
(ای حسین جان)
شاعر #مهدی_نظری
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1