#شب_یازدهم_ماه_رمضان
#زمینه_احساسی
#زمینه_روضه_ای
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
غمين و زارم
گريه شده كارم
دنياي بي تو بدجوري داره منو ، ميده آزارم
ميبيني آوارم
بدجوري بيچارم
تو لحظه ي افطارت دعامكن ، خيلي گرفتارم ٣
جانا ، مهدي
من بچه ي بد توام بابا ، مهدي
منو بغل كن تو رو به زهرا ، مهدي
بابا ، مهدي ٢
همينكه دل به جز ميسپُردم
زمين خوردم ، زمين خوردم
منو تو آغوشت بگير مُردم
زمين خوردم ، زمين خوردم
الغوث و الامان ، يا صاحب الزمان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين شبا گريوني
شبيهِ باروني
گريه كن خديجه خاتوني و تو خيلي محزوني
كه زار و گريون رفت
خيلي پريشون رفت
فاطمه شو تنها گذاشت ولي با چه دلِ خوني
خوب شد ، آخر
رفت و نديد كه فاطمه پُشتِ ، اون در
آتيش گرفت و بار شيشه اش شد ، پر پر
پيشِ ، حيدر
بچه و مادر و به در دوختن
همه سوختن ، همه سوختن
جلو چشاي علي جون دادن
همه سوختن ، همه سوختن
الغوث و الامان ، يا صاحب الزمان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دار و ندارش شد
خرجِ همه اسلام
حتي كفن نداشت براي خودش اون دمه آخر
اما نموند آخر
بي كفن و مضطر
هم كفن از بهشت و هم عباي خوده پيغمبر
اما ، اي كاش
كه لااقل حسين يه كهنه پيــرهن داش
بُردَن حتي انگشت و از انگشتاش…
خشك بود ، لبهاش
از پشتِ سر نكش تُ موهاشو
آي شمر پاشو ، آي شمر پاشو
با پا شكستي استخوناشو
آي شمر پاشو ، آي شمر پاشو
تو شيب گودال سرازير شد
حسين پير شد ٢
اخ ته گودال نفسگير شد
الغوث و الامان ، يا صاحب الزمان
شاعر:
#عباس_میرخلف_زاده
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1