ضرغامی: نامه اصلاحطلبان تکمیل سیاست ضدبشری ترامپ است
رئیس اسبق صداوسیما در گفتوگو با فارس:
🔹من این نامه را همراه با امضاهای آن دیدم، تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که هیچ دلسوزی در این نامه وجود ندارد.
🔹در این شرایط خاص این نامه و این نوع درخواست تکمیل سیاست ضدبشری ترامپ به خصوص در منطقه است آن هم درحالی که امروز همه دنیا در بیاعتمادی به ترامپ متحد هستند.
🔹ترامپ خودش صریحاً میگوید به من اعتماد نکنید و او هر کجا گفتوگو میکند میگوید من راه را برای اینکه زیر تعهدات خود بزنم باز میگذارم.
🔸برخی از فعالان سیاسی اصلاحطلب با نوشتن نامهای که خطاب آن به مسئولان عالیرتبه نظام است خواستار مذاکره مستقیم با آمریکا و ترامپ شدند.
🔸ابوالفضل بازرگان برادرزاده رئیس دولت موقت، کدیور اصلاحطلب اپوزیسیون و نماینده مجلس ششم، غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران، عیسی سحرخیز محکوم امنیتی، احمد منتظری فرزند مرحوم منتظری و رضا علیجانی فعال سیاسی اصلاحطلب پناهنده به فرانسه امضا کنندگان این نامه هستند.
fna.ir/bmq657
@Farsna
@mohsenriazi
جوابی از این مستدل تر⁉️
🔹«آشنا»، مشاور فرهنگی رئیسجمهور در پاسخ به این سوال که نظرتان درباره گرانیهای اخیر چیست؟ گفت: ارزان میشود.
🔹وی در پاسخ به این سوال که برخی معتقدند دولت برنامه خاصی برای کنترل قیمتها ندارد، گفت: همین بعضیها هستند که به دنبال گرانیاند. همین بعضیهایی که این حرف را میزنند.
fna.ir/bn5txd
@Farsna
@mohsenriazi
🔴 شهرداری دزفول در بیانیه ای اعلام کرد: هیچ ابهامی در خصوص مرز دزفول وجود ندارد
🔸در روزهای گذشته مسائلی در خصوص مرز دزفول موجبات نگرانی مردم شریف را فراهم آورد که شهرداری دزفول بر خود لازم می داند توضیحاتی جهت تنویر افکار عمومی ارائه نماید.
🔸مشروح بیانیه شهرداری دزفول در ادامه می آید:
🔹"دزفول" شهر چندین هزارساله با فرهنگ غنی و آداب و رسوم متعالی، شهروندانی در خود پرورش داده است که خاک این سرزمین برای شان تقدس ویژه ای دارد.
🔹بر همین اساس محمدعلی دوایی فر به عنوان فرزند دزفول و خدمتگذار شهروندان فهیم دزفولی در قامت شهردار این شهر در دفاع از تمامیت ارضی دزفول تمام قد ایستادگی نموده و حراست از ذره ذره خاک پاک این سرزمین که نیاکان ما، همان مردان و زنان "دزفول بزرگ" تاریخ کهن آن را رقم زده اند، سرلوحه وظایف خویش قرار داده است.
🔹اما آن چه در فضای مجازی در خصوص موضوع مرز دزفول و شهر هم جوار منتشر شد و اذهان مردم شریف دزفول را نگران نمود و متاسفانه برخی مسئولان نیز در این مورد با شائبه ابهام آفرینی موجب تشدید جریحه دار شدن احساسات عمومی شدند، از سوی شهرداری دزفول کاملا تکذیب شده و با صراحت اعلام می داریم:
"هیچ گونه ابهامی در خصوص مرز دزفول وجود نداشته و ندارد".
🔹در همین راستا از تمامی دستگاه های مسئول انتظار می رود از ابهام آفرینی در اذهان عمومی به خصوص در فضای مجازی پرهیز نمایند.
🔹شهرداری دزفول در نظر دارد تابلوی این شهر را با شکل و شمایلی ویژه پس از جلسه شورای تامین استان خوزستان که در روز جاری برگزار می گردد، در محدوده قانونی و مصوب نصب نماید.
🔹 در پایان اذعان می داریم اعضای شورای شهر و شهردار دزفول به همراهی کلیه شهروندان به عنوان فرزندان شریف و فهیم این سرزمین به کمک همدیگر برای اعتلا و افتخارآفرینی نام جاویدان "دزفول" از هیچ تلاشی فروگذار نخواهیم کرد.
@mohsenriazi
_______________
📍تحلیل و اخبار فوری:👇
🔺 ایتا:
🔸http://eitaa.com/joinchat/1640759297Cd60b86bf75
🔺سروش:
🔹https://sapp.ir/bidardez
🔺آی گپ:
🔸https://iGap.net/bidardez
🔺اینستاگرام:
🔸http://instagram.com/bidardez.ir
⭕️ سرلشکر رحیم صفوی: برای ساخت ۲ فاز پارس جنوبی نفس ما را گرفتند/گاهی به نظر می رسد اگر دولت نباشد کشور بهتر اداره می شود.
دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا:
🔹اگر فکر تعرض به ایران در ذهن عربستانیها شکل بگیرد، در روز نخست ۱۰۰۰ موشک قصرهای پادشاهی این کشور را در ریاض ویران خواهد کرد.
🔹امروز حزبالله با ۸۰ هزار موشک تبدیل به یک تهدید دائمی برای صهیونیستها شده و افکار امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی در اقصی نقاط جهان ساری و جاری است و این نشان از نفوذ فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی ایران دارد.
🔹مقام معظم رهبری از همان ابتدا به مذاکره با آمریکا خوشبین نبودند و این مسئله را اعلام کردند، اما به دلیل همان پایبندی به قانون اساسی کشور به دولت اجازه دادند وارد مذاکرات برجام شوند؛ حالا اگر دولت راه اشتباه رفته است گناه حضرت آقا چیست؟ خُب این دولت انتخاب مردم بوده است.
🔹گاهی به نظر میرسد که اگر دولت نباشد، کشور بهتر اداره خواهد شد.
🔹زمانی که بنده فرمانده سپاه بودم برای ساختن یک سد با مشکلات بسیاری مواجه بودیم و به ما میگفتند شما سدساز نیستید، بلکه خاکریزساز هستید! و یا اینکه برای ساخت ۲ فاز پارس جنوبی نَفسِ ما را گرفتند.
🔹خودروسازی یک اُختاپوس است که اصلاً سپاه را به بدنه خود راه نمیدهد!
🔹به هر حال هر سازمانی یک ردیف حقوقی مشخص دارد، اما این را باید بگویم که بنده زمانی که فرمانده سپاه بودم حقوقم از مسؤول روابط عمومی وزارت نفت نیز کمتر بود.
_______________
📍تحلیل و اخبار فوری:👇
🔺 ایتا:
🔸http://eitaa.com/joinchat/1640759297Cd60b86bf75
🔺سروش:
🔹https://sapp.ir/bidardez
🔺آی گپ:
🔸https://iGap.net/bidardez
🔺اینستاگرام:
🔸http://instagram.com/bidardez.ir
@mohsenriazi
❌بی غیرتان سیاسی
فائزه هاشمی: ارتباط نداشتن با آمریکا از اول اشتباه بود/احساس میشود روحانی کشور را رها کرده است
«فائزه هاشمی» در گفتوگو با روزنامه فایننشال تایمز انگلیس:
🔹نباید منفعل عمل کرد بلکه باید با آمریکا به زودی، قبل از آنکه شرایط بدتر شود، مذاکره نمود... هیچ گزینه دیگری نداریم، مذاکرات دیرهنگام میتواند بعد از فشار بیشتر انجام بگیرد.
🔹اینکه از ابتدا، هیچ ارتباطی با آمریکا نداشتیم درست نبود؛ جمهوری اسلامی باید مشکلات خود را با آمریکا حل کند چون ارتباط نداشتن با ابرقدرت برای ما هزینهبر بوده است.
🔹من در حال حاضر خطر فروپاشی را نمیبینم اما اگر راه حلیهایی پیدا نشود، کشور میتواند به آن سمت پیش برود.
🔹اکنون بحران در تمام جنبهها به اوج رسیده است در حالیکه نظام وانمود میکند همه چیز عادی است!
🔹ایران روسیه را وارد سوریه کرد و اکنون روسیه است که قصد بیرون کردن ایران را از سوریه دارد.
🔹این طور احساس میشود که آقای روحانی مسایل کشور را رها کرده است.
🔹ما عادت کردیم مشکلات را بعد از آنکه به نقطه بحرانی رسید، حل کنیم مثل آزاد کردن گروگانهای آمریکایی [در سال ۱۳۶۰] و قبول صلح کردن با عراق [در سال ۱۳۶۷]. احتمالا در مورد آقای ترامپ هم همینگونه اقدام میکنیم.
fna.ir/bn60y2
@Farsna
@mohsenriazi
#یادداشت_بیداری_ملت
🔴 آستین خالی از دست همت!
یادداشت حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان:
🔹«کسانی که شما را تهدید کردند میشناسید؟ همانها که میگفتند اگر مغازهتان را نبندید، شیشههایش را میشکنند و مغازه را به آتش میکشند»؟ این پرسشی بود که از چند مغازهدار در بازار تهران، خیابان لالهزار و برخی از مغازهداران پاساژ علاءالدین پرسیده شد. پاسخ همه آنان به این سؤال منفی بود و اظهار میداشتند که تهدیدکنندگان را نمیشناسند و آنان را پیش از این ندیده بودند.
🔹سؤال بعدی این بود که مگر تهدیدکنندگان از اهالی صنف شما نبودند؟ جواب دادند؛ که اگر از صنف خودمان بودند که حتما آنها را میشناختیم.
🔹یکی از مغازهداران منطقه بازار که کرکره مغازهاش را نیمهباز گذاشته بود گفت: گرانیها و افزایش ساعت به ساعت قیمت ارز کسب و کارمان را کساد کرده و ما هم به اندازه سایر مردم و مشتریانمان از این وضعیت به شدت ناراضی هستیم اما چاره کار را در بستن محل کسب و کارمان نمیدانیم و معلوم نیست یک عده از کجا مثل قوم یأجوج و مأجوج به بازار سرازیر شدند و با تهدید به آتشزدن مغازهها، وادارمان کردند مغازههایمان را ببندیم! ما دست مردم چک و سفته داریم که باید پاس کنیم و با بستن مغازه، کسب و کارمان از این هم که هست بدتر میشود. آقا بنویسید که نیروی انتظامی عاملان اصلی را بازداشت کند و به این غائله خاتمه بدهد.
🔹در این مدت دو کلمه حرف حساب از دولت نشنیدهایم! آقا بنویسید بر پدر برجام لعنت، بر جد و آباد برجام لعنت! دولت تا کی میخواهد همه مشکلات را با برجام حل کند؟! تا کی میخواهد مملکت را اینطوری که میبینید به حال خود رها کند؟! این جوان ۳۱ ساله از کدام جهنم درهای آمده است که یکجا ۳۸ هزار سکه میخرد؟ این کدام بی...ی است که ظرف چند روز قیمت دلار را به ۸ هزار و ۹ هزارتومان میرساند؟!
🔸آنچه در سطرهای بالا آمده است چکیدهای از مجموع اظهارنظر مغازهداران است که با خبرنگاران در میان گذاشتهاند. نکته درخور توجه آنکه تمامی آنان با بستن مغازهها مخالف بودهاند و ضمن گلایههای جدی از نابسامانیهای اقتصادی ابراز میداشتند که چاره کار را در بستن مغازهها نمیدانند.
🔸ماجرا از قبل قابل پیشبینی بود و متاسفانه باید پذیرفت که مسئولان برنامهریز و تصمیمساز در عرصه اقتصادی و نیز دستاندرکاران امور نظارتی و اطلاعاتی کشور، کوتاهی غیر قابل توجیهی مرتکب شدهاند و مردم و کسبه و صاحبان مشاغل شرافتمندانه را در چنگال تروریستهای اقتصادی تنها گذاشتهاند!
🔸اکنون اگرچه دیرهنگام، ولی وقت آن است که مسئولان دستاندرکار و سیاستپرداز و تصمیمساز نظام، دستی به قاطعیت از آستین همت بیرون آورند و تروریستهای اقتصادی و پادوهای مزدور آنان را بدون کمترین ملاحظهای قلع و قمع کنند.
🔸برخی از شعارهای هنجارشکن نشان میداد که سردمداران ماجرا از اقشار کسبه شریف و زحمتکش کشورمان نیستند و غائله را با اهدافی دیگر که بیرون از حوزه اقتصاد است آفریدهاند. شعار علیه شهدای مدافع حرم اگرچه بلافاصله با اعتراض تجمعکنندگان روبرو شد ولی به وضوح حاکی از آن بود که عوامل اصلی بیرون از دایره مردم و کسبه هستند.
🔴 با #بیداری_ملت تحلیلگر سیاسی بشوید
🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇
گپ👇
gap.im/bidariymelat
سروش👇
sapp.ir/bidariymelat
ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
@mohsenriazi
💢سفره حاکم اسلام
✅"احنف بن قیس" نقل می کند:
روزی به دربار #معاویه رفتم و دیدم آنقدر طعام مختلف آوردند که نام برخی را نمی دانستم.
پرسیدم:
این چه #طعامی است؟
معاویه جواب داد:
مرغابی است، که #شکم آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با #روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریخته اند.
بی اختیار گریه ام گرفت.
معاویه با شگفتی پرسید:
علّت گریه ات چیست؟
گفتم:
به یاد علی بن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم.
آنگاه سفرهای مُهر و مُوم شده آوردند.
از علی پرسیدم:
در این سفره چیست؟
پاسخ داد:
نان جو
گفتم:
شما اهل سخاوت میباشید، پس چرا غذای خود را #پنهان میکنید؟
علی فرمود:
این کار از روی #خساست نیست، بلکه میترسم حسن و حسین، نان ها را با روغن زیتون یا #روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند.
گفتم:
مگر این کار #حرام است؟
علی فرمود:
نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد که #فقر مردم،باعث کفر آنها نگردد تا هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند:
بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.
معاویه گفت:
ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی توان انکار کرد.
#توچال
#اسکی
#تله_کابین
📚اصل الشّیعه و اصُولُها ، صفحه 65
#مباهله_قرن_21
http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
@mohsenriazi
امام خامنه اى:
ما هرجا یک مدیریّت انقلابیِ فعّالِ پُرتحرّک داشتیم،کار پیش رفته است؛ هرجا مدیریّتهای ضعیف،بیحال،ناامید غیرانقلابی،وبیتحرّک داشتیم؛کارهایا متوقّف مانده است،یا انحراف پیدا کرده است. این مسئلهای است که ازیک اشکال و یک ضعفی برخورداراست.
🇮🇷"چوب الف"🇮🇱👇
@Dezrvltion
@mohsenriazi
🔰 فضای کسب و کار و زندگی و معیشت مردم را امن کنید
🔻رهبرانقلاب، صبح امروز در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه: در مدیریت مسئله اساسی کشور یعنی اقتصاد، قوه مجریه نقش اول را دارد اما قوای مقننه و قضاییه نیز مؤثر و نقش آفرینند.
🔹️ایجاد #امنیت در فضای اقتصادی از جمله وظایف دستگاه قضا است. فضای کسب و کار و زندگی و #معیشت_مردم باید امن باشد و دستگاه قضا باید با مختل کنندگان امنیت اقتصادی برخورد کند.
🔹️مبارزه قاطع و صریح با مفاسد و مفسدان اقتصادی از دیگر وظایف مهم قوه قضاییه است. باید واضح و مؤثر در این مقوله ورود کنید و فعال باشید.
🔹️سخنانی که مستقیم یا غیرمستقیم تصور فساد فراگیر در همه دستگاهها را به افکار عمومی القا می کنند، درست نیست. در برخی «دستگاههای حاکمیتی، مردمی و محیط کسب و کار»، فساد وجود دارد اما «فساد عمومی» واقعیت نیست و نباید این تلقی غلط را در اذهان عمومی به وجود آورد.
🔹️اقناع افکار عمومی در برخورد دستگاه قضا با مصادیق فساد اقتصادی ضروری است. وقتی مفسدی را محاکمه و مجازات کردید، روشن و مستدل و هنرمندانه برای مردم تبیین کنید تا مردم صحت عملکرد شما را احساس کنند و تهدیدات به فرصت تبدیل شود.
🔺️قوه قضاییه برای حل مشکلات اقتصادی با دولت همکاری کند. ۹۷/۴/۶
@Khamenei_ir
@mohsenriazi
970406_دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه.mp3
10.32M
🎙بشنوید| سخنرانی صبح امروز رهبرانقلاب در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه. ۹۷/۴/۶
@khamenei_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
مستند داستانی کف خیابون(2)
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت بیست و پنجم»
اولش فکر کردم اشکال از گوشی منه ... مثل کنترل تلوزیون که وقتی کار نمیکنه، چند بار میزنیم کف دستمون و بعدش مثل ساعت کار میکنه، گوشیو زدم کف دستم و حتی یه بار فورا خاموش و روشنش کردم ... اما نه ... خبری نشد که نشد...
یه خنده عصبی کردم و گوشیمو خیلی محترمانه گذاشتم تو جیبم.
فقط یک راه داشتم...
خب آخرین باری که اون راه را رفته بودم، لبنان بودم و سر پروژه حیفا ... باید به حس شیشمم مراجعه میکردم و راه میفتادم و پیداش میکردم. چاره ای نبود. باید پیدا میشد.
راه افتادم.
با خودم گفتم وقتی گوشیش دیگه سیگنال نمیده، ینی باطریش را آورده بیرون! پس به احتمال قوی فقط باید توی مغازه های تعمیر گوشی همراه دنبالش بگردم.
سه چهار تا مغازه بود. قدم قدم، مثل قاتلای حرفه ای که کمین کردن برای طعمشون، حرکت کردم و به دقت نگا میکردم و راه میرفتم.
رسیدم به مغازه اولی ... یه نگاه کردم ... دیدم سه چهار نفر مرد دارن با هم صحبت میکنن!
دو سه تا مغازه اون طرفتر، به دومین مغازه تعمرات گوشی رسیدم. دیدم دو تا خانم و دو سه تا آقا اونجا هستن. ایستادم و به دقت نگاشون کردم. جذبم نکردن و ولشون کردم ...
سومین مغازه، سه چهار تا مغازه اون طرفتر بود... همینجور که داشتم قدم قدم به طرفش نزدیک میشدم، یه خانم مانتو قرمز ازش اومد بیرون و رفت.
برگشتم به گوشیم نگا کردم ... دیدم هنوز ندارمش ...
رفتم به طرف اون مغازه ... در حالی که یه چشمم هم به اون خانمه مانتو قرمزه بود... وقتی رسیدم دم در اون مغازه، دیدم سه چهار تا خانم اونجاست ... یه پامو گذاشته بودم تو مغازه که دیدم حسم داره قوی تر میشه. حتی یه تپش ریز هم گرفته بودم ... تقریبا داشتم مطمئن میشدم که خود اون مغازه است ...
✅ دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour
تو همین فکرا بودم که یهو مغازه دار گفت: «بفرمایید آقا ... درخدمتم!»
یه نگا کردم به گوشیم و مشخصات گوشی اونو درآوردم و گفتم: «ببخشید آقا ... شما امروز یه گوشی ...»
هنوز حرفام تموم نشده بود که دیدم یه قاب و باطری گوشی سامسونگ j7 روی میزش هست. گفتم جسارتا این باطری و محافظ ... ینی ... اینا مال خانم منه؟! الان اینجا بودن؟!»
یکی دو نفر از خانما وقتی این سوالو پرسیدم با تعجب نگام کردن!
یهو آقاهه گفت: «خانم شما؟ نمیدونم آقا ... یه خانم اومدن ... الان هم رفتن ... همین پیش پاتون رفتن!»
گفتم: «اینا مال اونه؟»
گفت: «آره! چطور مگه؟»
گفتم: «جسارتا مانتو قرمز داشتن؟»
وقتی اسم مانتو قرمز بردم، اون آقاهه چشاش شد صد تا ... لابد داشت با خودش یه نگا به ریش و پشم من میکرد و یه نگا هم به زن مانتو قرمزم!!
گفت: «بله! مانتو قرمز!»
گفتم: «ممنون آقا»
اینو گفتم و زدم بیرون!
شروع به هروله کردم و میخواستم جلب توجه نشه! با چشمم دنبالش بودم ... دیدم حدود 50 یا 60 متر ازم فاصله داره!
قدمام را بلندتر برداشتم ... یه ارتباط با عمار گرفتم و گفتم: «منو اد کن به نزدیکترین بچه هایی که به من نزدیکن! اگه مامور خانم هم باهاشون باشه بهتره!»
عمار گفت: «حاجی من که جام خوب نیست و دسترسی ندارم ... نا سلامتی منو فرستادی جاهای بد بد ! اما میگم ترتیبشو برات بدن!»
یه کم تندتر حرکت کردم ... تقریبا ده متر بیشتر باهاش فاصله نداشتم ... که یهو یکی اومد پشت خطم و گفت: «قربان درخدمتم!»
گفتم: «کجایید؟»
گفت: «پشت سرتون!»
گفتم: «بسیار خوب!»
تا اینو گفتم، دیدم داره خانمه میره تاکسی بگیره! رفتم و دو سه متر بعدش ایستادم که سوار هر تاکسی شد، منم سوار شم!»
یه پژو تاکسی تمیز ایستاد ... خانمه گفت: «مالی آباد!»
تاکسی گفت: «چند میدی؟»
گفت: «دربس نمیخوام! فرقی نمیکنه!»
خانمه سوار شد! منم رفتم نزدیک و گفتم: «آقا مستقیم؟»
گفت: «تا کجاش؟ باید بپیچم! خانم میرن مالی آباد!»
گفتم: «حالا تا هر جا شد اشکال نداره!»
درب جلو را باز کردم و نشستم. یه نفس عمیق کشیدم. گوشیمو بیرون آوردم و جوری که راننده نبینه و جلب توجه نکنه، خیلی آروم یه پیام برای اون ماموری که پشت سرم بود فرستادم! نوشتم: «یه ماشین بگیر و منو تعقیب کن!»
تا گوشیمو گذاشتم تو جیبم، جواب اومد و نوشته بود: «قربان الان هم درخدمتتونم! بغل دستتون نشستم!»
ادامه دارد...
✅ دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour
@mohsenriazi
🌸شهیدی که به احترام امام زمان (عج) در قبر سرش را خم کرد ...🌸
#شهید_احمد_خادم_الحسینی
در شيراز رسم بر این بود که علماى شهر بخصوص روحانيونى که از لحاظ سنى و موقعيت اجتماعى از دیگران ممتاز تر بودند مسؤوليت تلقين شهدا را برعهده مى گرفتند...
حجة الاسلام و المسلمين طوبائى از روحانيون شهر که امام جماعت مسجد کوشک عباسعلى شيراز بود، نقل مى کرد: شب قبل که براى نماز شب برخاستم مسائلى برایم پيش آمد که دانستم فردا با امری عجيب مواجه مى شوم...
وقتى وارد قبر شدم تا تلقين شهيد مورد نظر را انجام دهم، به محض ورود به قبر در چهره شهيد حالت تبسمى احساس کردم و فهميدم با صحنه اى غير طبيعى روبرو هستم...
وقتى خم شدم و تلقين شهيد را آغاز کردم، به محض اینكه به اسم مبارك امام زمان(عج) رسيدم...
مشاهده کردم جان به بدن این شهيد مراجعت کرد، چون شهيد به احترام امام زمان(عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت...
📚 منبع:کتاب لحظه های آسمانی
🔸ایتا افلاکیان:
📮 http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
@mohsenriazi
کانال رسمی محسن ریاضی
🔰سخننگاشت| بهشتی در آینده شناخته خواهد شد
🔻رهبرانقلاب: آقای بهشتی خیلی خیلی بزرگ بود و این مردم هنوزم که هنوز است، به نظر من آقای بهشتی را نشناختهاند. بهشتی در آینده شناخته خواهد شد.
🔺️بهشتی را ماها میشناختیم که سالیان درازی کوشش او را در راه پیشبرد این انقلاب دیده بودیم از نزدیک که قدم به قدم چگونه این مرد، این انقلاب را پیش برد. کاری هم نداریم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد. ۱۳۶۰/۰۴/۱۷
🖨نسخه چاپ👇
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=23007
@mohsenriazi
🔻 شهید سید محمد کاظم دانش شهیدی که سالروز شهادتش از سوی مسئولان #دزفول ، #شوش و #اندیمشک در سکوت کامل گذشت/سالگرد شهادت شهید داتش مثل روز شهادتش مظلومانه گذشت
🔹در حالی سالگرد شهادت شهید سید محمد کاظم دانش که در بمبگذاری روز ۷ تیر حزب جمهوری اسلامی توسط گروهک تروریستی منافقین بود که به واسطه فعالیت و مسئولیتهایش در شهرهای #دزفول ، #شوش و #اندیمشک بسندیده بود مسئولان این شهرستان مراسم ویژه ای برای سالگرد شهادت این روحانی شهید برگزار کنند.
🔹شهید سید محمد كاظم دانش سال 1318 در شهرستان دزفول در خانوادهای روحانی چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در همین شهر به پایان رساند. از سال 1330 تا 1337 در حوزه دزفول مشغول تحصیل و كسب علم بود. در سال 1337 جهت ادامه تحصیل علوم دینی راهی قم شد و از این تاریخ که ساكن قم شد، تحصیل و فراگرفتن علم را تا پایان عمر رها نكرد.
🔹وی زندگی خویش را وقف پیشبرد اسلام نمود و در این رابطه در تمام مدت تحصیل به محض آنكه فراغتی مییافت، به نقاط دور افتاده از سرعین اردبیل تا سرخه در اطراف شوش از قروه تا مرودشت شیراز هر جا كه امكان مبارزه و تبلیغ بود، میرفت. در رژیم گذشته همواره مورد تهدید و آزار ساواک بود و بارها تبعید و ممنوع المنبر شد.
🔹سابقه مبارزاتی شهید به حدود 42 سال میرسد. نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) را به دزفول میآورد و تكثیر میکرد. از سال 42 تا سال 57 كه انقلاب شكوهمند ایران به پیروزی رسید و نیز پس از آن هرگز از مبارزه دست نكشید.
🔹پیش از پیروزی انقلاب با گروهها و افراد مبارز همكاری نزدیک داشت و مبارزان و مجاهدان شوش و دزفول و اندیمشک را رهبری و با سخنرانی در مساجد مردم را تشویق و ترغیب میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شوش رفت و در آنجا مقیم و سرپرست كمیته انقلاب و امام جمعه این شهرستان شد. منطقه مرزی شوش با تفاوتهای قمی ساكنین آن و اختلافاتی كه از قدیم ما بین آنها وجود داشت، از حساسیت ویژهای برخوردار و وجود شخصی مانند او لازم بود تا بتواند اسلحههایی را كه در جریان انقلاب به دست عناصر ناباب مرتبط با عراق افتاده بود، باز پس بگیرد.
🔹در اردیبهشت 59 از طرف مردم شوش و اندیمشک و هفت تپه به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و به مبارزه در این سنگر ادامه داد. شهید دانش به مردم عشق میورزید و به ارتباط با آنان اهمیت بسیار قائل میداد. چه ارتباط مستقیم از طریق بحث و سخنرانی و چه ارتباط غیر مستقیم از طریق نوشتن مقاله و داستان.
🔹وی در هفتم تیر ماه 1360 بر اثر بمب گذاری در سالن حزب جمهوری اسلامی، همراه 72 تن از بهترین فرزندان اسلام و بندگان خدا به درجه رفیع شهادت نائل شد.
🔹پسندیده بود این شهید بزرگوار که محور وحدت میان مردم سه شهر دزفول ، اندیمشک ، شوش و حتی هفت تپه بود مراسمی ویژه ای به مناسبت سالگرد شهادتش در هفتم تیر ماه در این شهرها گرفته میشد اما دریغ از حتی یک بنر یادبود!!!!
✅ با دزآوان از طریق لینکهای زیر به روز باشید
🔹تلگرام
https://t.me/dezavan_ir
🔹سروش
sapp.ir/dezavan.ir
🔸ایتا
eitaa.com/dezavan_ir
🔻اینستاگرام
instagram.com/dezavan.ir
@mohsenriazi
بسم الله الرحمن الرحیم
مستند داستانی کف خیابون(2)
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت بیست و ششم»
⛔️نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست.⛔
منو میگی؟ اول یه نگا به دست راستم انداختم! دیدم میشه درب ماشین و بعدش هم میشه خیابون!
یه نگاه به سمت چپم ... دیدم راننده است! ماشاءالله از سیبیل و ترییپ شوفریش!
لبخند زدم و یه نفس راحت کشیدم! گفتم: «برو مرکز خودمون!»
رسیدیم به چراغ قرمز! تاکسی ایستاد!
رو کردم به پشت سرمو و دیدم یه دختر حدودا 25 یا 26 ساله!
جوری نشستم که ببینمش ... گفتم: «ترانه خانم از این ورا؟»
دختره مثل برق گرفته ها سرشو برگردوند و فقط نگام کرد!
گفتم: «شیراز را منور کردین! از مشهد چه خبر؟!»
ابروهاش در هم کشید و با تندی گفت: «چی میگی آقا؟ چرا چرند میگی؟» اینو گفت و دستشو برد به طرف دستگیره در و میخواست پیاده بشه!
گفتم: «الکی تلاش نکن! در قفله! راحت بشین سر جات تا برسیم!»
گفت: «کجا برسیم؟! اشتباه گرفتین! آقا همین بغل نگه دار! من از شما شکایت میکنم!»
گفتم: «به شکایت هم میرسیم! بشین سر جات! کیفتم هم بذار اون طرف تر!»
دیدم ترسیده ... اما از کیفش هم جدا نمیشه!
راننده گفت: «قربان اجازه هست دخالت کنم! من به اندازه شما مودب نیستم و همین باعث میشه کارا راحتتر پیش بره!»
رو کردم به خانمه و گفتم: «شنیدی که! کیفتو بذار کنار! ما مامور امنیتی هستیم! قصد اذیت و آزار و سر کیسه کردن مردم هم نداریم. فقط ازت میخوام بخاطر خودت، دست از پا خطا نکنی!»
چهرش شکست تا اسم امنیت و مامور امنیتی شنید. رنگش شد مثل گچ!
گفتم: «آفرین. بشین و نه خودتو توی دردسر بنداز نه ما. کیفتم بنداز اون طرف ... اون پایین!»
همین کارو کرد! اما با صدای شکسته و ترسیده گفت: «اشتباه میکنین! اشتباه گرفتین!»
گفتم: «دستتو بذار پشت صندلی راننده! میخوام دستتو ببینم!»
همین کارو کرد! دستش داشت میلرزید.
یه چشم بند بهش دادم. گفتم: «بذار رو چشمات!»
اینو که دید، داشت سکته میکرد! گفت: «به خدا هیچ نیازی به این چیزا و خشونت نیست!»
گفتم: «خشونت ندیدی خانم! گفتم که ... کاریت ندارم ... پس مثل بچه آدم هر چی گفتم بگو چشم و این چشم بند را ببند!»
چشم بند را زد. به راهمون ادامه دادیم.
بعد از ده دقیقه از مسیر که رفته بودیم، یهو راننده همینجوری در حال رانندگی، یه نگا به من کرد و جوری که فقط خودم بشنوم گفت: «حاجی ما از کوچولوهاتیما. باعث افتخاره. فکر نمیکردم یه روز مهمونم بشید و سوارتون کنم!»
گفتم: «بزرگی داداش!» اینو گفتم و انگشتمو به نشانه سکوت آوردم کنار لبم و اونم فهمید نباید دیگه حرفی بزنه. دستشو به نشانه ادب گذاشت روی سینشو به راهش ادامه داد.
[همون لحظه مجید پیام داد و نوشت: «حاجی خط های مختلفی به ترانه متصله اما اکانت همشون دائما فعال نیست. حدودا سیصد تا اکانت فعال داره و نکته مشکوک و غیر منطقی که وجود داره اینه که اسم بیش از 184 تا از اون اکانت ها در تلگرام، به اسم «ترانه» ثبت شده!!»
اینو دیگه کجای دلم بذارم؟! 184 تا اسم ترانه؟!
برای مجید نوشتم: «حالت خوبه؟ مطمئنی اشتباه نمیکنی؟»
مجید نوشت: «قربان اگر حتی شک هم داشتم برای شما ارسالش نمیکردم!»
نوشتم: «چندتاش داخلی و خارجیه؟»
نوشت: «گفتم دقیق چک کنند! به محض اینکه فهمیدم عرض میکنم!»]
به میدون عهد رسیدیم. (میدون عهد: مکانی که باید از راننده خدافظی کرد و ماشینو تحویل بده و صبر کنه تا یه نفر دیگه ما را به اداره برسونه و بعدش هم اون مامور برگرده و ماشینشو بهش تحویل بده!)
با راننده خدافظی کردم. راننده پیاده شد و ماشینو داد به یکی از ماموران خانم و اون مامور خانم هم نشست پشت فرمون و رفتیم. وقتی رسیدیم، پیادش کردن و بردنش بالا.
دیگه دیر وقت بود. گفتم احراز هویت بشه تا بعد.
تو آسانسور که بودم پیام سعید اومد که نوشته بود: «قربان دیگه شاید منتظر پیامک الله اکبر نباشیم بهتر باشه. چون حدود دویست نفر که اهل پخش این پیام در فارس بودند، به فعالیتشون در تلگرام و واتساپ امیدوارترند و حتی برای هم نوشتن که دیگه پیامک نزنین و به پیامک هایی که درخواست الله اکبر میکنند ترتیب اثر ندید! میگن چون شاید تله بسیجی ها و امنیتی ها باشه که بخوان مردم شناسایی کنن و در دام بندازند!!»
از آسانسور پیاده شدم و رفتم تو اطاقم ... خیلی خسته بودم ... ذهنم خسته بود ... چون کلا تو راه داشتم معادلات احتمالی را مرور میکردم و پیام های مجید و سعید را کنار اطلاعات خودم میچیدم.
نشسته بودم و داشتم با بی حالی چشمام را میمالیدم که یهو یه اتفاق خوب افتاد!
یه پیام روی صفحه گوشیم اومد ...
خانمم بود ... نوشته بود: [به یک «بپوش بیام دنبالت بریم بیرون یه دور بزنیم» نیازمندم!]
اصلا حالم عوض شد ...
فورا براش نوشتم: «بپوش بیام دنبالت بریم بیرون یه دوری بزنیم!»
ادامه دارد...
✅ دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour
@mohsenriazi