هدایت شده از کتابخانه فضائل
• من بیوضو موی تو را شانه نکردم! •
-
-
روزی رسولخدا داخل خانه فاطمهٔ زهرا
-علیهما السلام- شدند، دیدند که فاطمه
حسين -علیهما السلام- را در پیش خود
نشانیده و سر مبارکش را شانه میکنـد
و گریـه میکنـد، حضـرت رسـول پرسیـد:
ای فاطمـه! چـرا گریـه میکنـی؟ فاطمـه
-علیها السلام- عرض کرد: ای پدر گریه
میکنـم بـه این سبـب که میترسـم کـه
این شانه به سر حسین میکشم مبادا
يـک تـار مو از سـر حسینم جـدا شـود!
@ketabkhaneh_fazael
هدایت شده از حوزه توییت (توییتر طلاب)🇵🇸
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 خاطرات جالب آیتالله طبسی از بحثهای علمی با سیدحسن نصرالله: بعد از ۴ساعت بحث علمی میگفتم خسته نشدی؟! میگفت نه من منتظر این شبها بودم!
🔹 بسیار اهل مطالعه بود.
🔹 بخاطر مسائل امنیتی گاهی مدتها نور خورشید را نمیدید اما مطالعاتش ترک نمیشد!
💎 کتابی از درسهایم چاپ کردیم قبل از چاپ به ایشان رساندم! گفتم مطالعه کردی؟! گفت خیر چون ۴سال قبل ۱۴۰۰تا صوت درس شما را گوش دادم!
خاطرات آیتالله نجمالدین طبسی از سیره طلبگی شهید سیدحسن نصرالله
۲۷ آذر ۱۴۰۳
فیلم از کانال👇
@rozaneebefarda
@HozeTwit
هدایت شده از شعر هیأت
او جان پیمبر است و جانش مولاست
نور حسن و حسین در او پیداست
هر پنج تن از دیدۀ دل چون نگری
زهرا زهرا زهرا زهرا زهراست
📝 #محمدحسین_ملکیان
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹مقام زن🔹
امشب از آسمان به سوی زمین
دختری قصد آمدن دارد
مادری از سحرگه دیشب
دامنش بوی یاسمن دارد
تا که از راه میرسد، احمد
رکعتی عاشقانه میخواند
عطر یاس سپید میپیچد
غنچهای میلِ گُل شدن دارد
بوسهای میزند به پیشانی
بوسهای میزند به دستانش
ای خدیجه! بیا ببین زهرا
چشمهایی شبیه من دارد
دخترم کوثر است، کوثر پاک
چشمهای از بهشت در دل خاک
دخترم گرچه آمده به زمین
رختی از آسمان به تن دارد..
گفت با همسرش به آرامی:
دخترت مادر همه هستیست
دخترت نسبت شگفتی با
عطر گلهای نسترن دارد
دخترت را حسین فرزند است
که جهانی به جان او بند است
دو ستاره که زینت پدرند
و یکی ماه چون حسن دارد
هیچکس در جهان نخواهد بود
همردیف و رقیب با زهرا
قلّهای مرتفعتر از افلاک
فاطمه در مقام زن دارد
📝 #وحیده_افضلی
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از حدیث اشک
یا زهرا(س)
گاهی یک حرف به دریایِ سخن می ارزد
آنچنان که لبِ بلبل به چمن می ارزد
گاهی اوقات میانِ ستم ِ فاصله ها
بردنِ نام ِ محمد به قرن می ارزد
پشتِ هر وصل ِ نِکو در به دری خوابیده
پس به امّید لقا، ترکِ وطن می ارزد
سر ِ سائیده به خاک کفِ پایِ زهراست…
…آن سری را که مَثَل گفته به تن می ارزد
در بهشتی که فقط میوه یِ فصلش سیب است
کیسه برداشتن و پرسه زدن می ارزد
راهِ دوری نَرَوَد فاطمه جان گاه گهی
یک دو تا قاچ از آن سیب به ما هم بدهی
سر به جز زیر ِ سرای تو وبال است وبال
نوکری جز به نگاه تو محال است محال
وقتی اعجاز کند خاکِ سر ِ چادر ِ تو
خاکِ پایِ تو شدن اوج کمال است کمال
سینه ات سینه یِ سینای رسول است و بر او
بوسه بر سینه ی تو طبق روال است روال
آتش ِ دوزخ اگر بر تو حرام است حرام
آتش ِ عشق تو بر شیعه حلال است حلال
بس که اوصاف تو پُر کرده همه دنیا را
این برای همه ی دَهر سؤال است سؤال
که تو رَبّی؟! ملکی؟! انسیه ای؟! حورایی؟!
تو رسولُ اللَهی یا حیدری یا زهرایی؟!
تو رسیدی و جهان آینه بندان شد و بعد
پَر ِ جبریل پُر از کوثر ِ قرآن شد و بعد
به خدیجه خبر ِ آمدنت را دادند
میزبانِ تو سر ِ خوانِ تو مهمان شد و بعد
مادر ِ عالم و آدم شدی و با قَدَمَت
شجره طیبه از میوه فراوان شد و بعد
پس از آنی که جهان مزرعه ی طوبا شد
نوه ی پنجم تو وارد ایران شد و بعد
شهر و آبادیِ ما عطر ِ خوش ِ یاس گرفت
شهر و آبادیِ ما یکسره سلمان شد و بعد
اینچنین مکتبِ ما مکتبِ ایمانی شد
قوم ِ ما جیره خور ِ شاهِ خراسانی شد
سر ِ سجاده نگاهِ تو قمر میسازد
اشک میریزی و چشم ِ تو گُهر میسازد
هر قنوتی که تو در نافله ها میگیری
از شبِ تار ِ علی صبح ِ ظفر میسازد
در دلِ خانه فقط نیمه نگاهت ، نفست
فضه یِ خادمه را معجزه گر میسازد
هرکجا دور ِ سر ِ شیعه بلا میگردد
گوشه یِ چادر ِ تو دفع ِ خطر میسازد
لذتِ پر زدنِ سویِ شما را دارد
به مَذاق ِ دلِ ما روضه اگر میسازد
مادری کردی و در روضه صدایم کردی
سر ِ سجاده نشستی و دعایم کردی
بی تو هیهات زمین میل ِ بهاری بکُنَد
یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکُنَد
روز ِ محشر همه را خاک نشین کرده خدا
تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکُنَد
به فُلانی و فُلانی و فُلان گفتی: نَه
تا علی از تو فقط خواستگاری بکُنَد
آنقَدَر خواسته ات را به کسی دَم نزدی
که علی مانده برایِ تو چه ...
#حسین_قربانچه #شعر_ولادت_ام_ابیها #شعر_ولادت_ام_الائمه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
امشب که به یمن یار دلها خنک است
بشنو سخن مرا،سراسر نمک است
انگور نجف اگر چه در طعم تک است..
با سیب حجاز جلوه اش مشترک است!
این راه درست از خدا تا به خداست
پس باطن یاعلی همان یا زهراست
گفتیم علی و باده را کج کردند
مستی مرا معادل حج کردند
قالی دلم را صد و ده رج کردند
تقدیر مرا به عشق منتج کردند
ای اهل زمانه من بنی هاشمی ام
من حیدری حسینی فاطمی ام!
با نام خدا خدای دلها زهرا
انسان و فرشته است یکجا زهرا
هم حجت اعظم است بر ما زهرا
هم حجت بعلها بنوها.. زهرا!
تک بیت خداست حکمت منظوم است
او پیر و مراد سیزده معصوم است
قبل از خلقت که عقل درجا میزد
زهرا به گلیم نُه فلک پا میزد
هرجا حرفی ز خلقِ دنیا میزد
هربار خدا به او بفرما میزد
او گوهر با سابقه بین بحر است
زهراست که پیشکسوت این دهر است!
چهل روز نبی کناره از دنیا کرد
در غار نشست و با خدا نجوا کرد
با سیب بهشت روزه اش را وا کرد
تا یار قدم رنجه به خاک ما کرد
نازل شده مادر رسول مدنی
با حضرت ذوالفقار فامیل تنی!
از عالم لاهوت به ناسوت کشید
مهرش به انار خورد و یاقوت کشید
خیرش که به ما به طور مبسوط کشید
عقل فلک از مقام او سوت کشید!
قرآن و صدو چهارده تا سوره
از فاطمه مدح میکند هرجوره
بر چای علی گرفته پهلو قندش
قربان نماز و روزه و لبخندش
هستیم گدای پنج تا فرزندش
خونی ست به شیعیان خود پیوندش
سید نشدی غصه ندارد دیگر
تردید نکن بگو به زهرا مادر!
افسوس من فقیر با روی سیاه
هرگز نشدم ز شان بانو آگاه
بنشین و بگو هدیه به آن حضرت ماه
لا حول و لا قوه الا بالله
فرمود نبیِ ما گهر فاطمه است
هر حُسن که هست جمع در فاطمه است
در خانه به هر بهانه کاری میکرد
با حال نزار خانه داری میکرد
با کاسه ی آب غم گساری میکرد
با یاد لب حسین زاری میکرد
میگفت حسین و یاد آن لب میکرد
گریه به رخ کبود زینب میکرد
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#سید_پوریا_هاشمی
@hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
شب یلدا شب زیباتر از زیبای ایرانی
شب بالا بلند فصل سرمای زمستانی
شب رسم و رسوم همنشینی با بزرگان است
شب دورهمیها و خوش و بشهای طولانی
شب کرسی و گرمایش که دلها را کند نزدیک
شب احیاء آداب دل انگیز نیاکانی
شبی که میچکد عشق و محبت از بلندایش
شب فال و تماشا و شب بخت بهارانی
بخوان شهنامه از سویی، ز یکسو هم بخوان حافظ
بخوان گر عاشق شعری، ز سعدی هم گلستانی
گلستان کرد سعدی بزم را، فردوس هم طوفان
عجب جشنی به پا کردهست حافظ با غزلخوانی
تعهد کن یک امشب را کنار خاندان خود
بدون گوشیِ همراه باشی وقت مهمانی
مبادا حافظ و سعدی و فردوسی بخوانی تو
ولی از ساحت قدسی قرآن رو بگردانی
بخوان امشب تو «فیهٰا فاکِهَه» را و نکن تکذیب
بخوان والتینُ والزینون، عجب طلحی و رُمّانی
روایات هست بزمت را بکن با یا علی تزیین
بخوان مدح علی را نیز امشب گر مسلمانی
امیرالمومنین یا خاصف النعل ای الامیر النحل
خدا باشد؟!؟ بشر هم نیست!! پس او را چه میخوانی؟
عَلیٌّ حُبُّه جُنَّة، قَسیمُ النّارِ و الجَنَّة
وَصیُّ المصطفی حَقّاً، امام جن و انسانی
پیمبر گفت حیدر جان من باشد، جز این هم نیست
بگویم یا علی سرُّ اللهی و جانِ جانانی
بیا محسن بزن با مرتضی پیوند بختت را
اگر در زندگانی با علی باشی تو سلطانی
رسولالله فرمودهست بشنو این کلام ای دوست
بفرمایـد «صِلُوا أرحامَكُم لو بِالسَّلام» ای دوست
#سید_محسن_حبیب_اله_پور
#شب_یلدای_زمستانی
#شب_یلدا
@hadithashk
محتوای تبلیغی نورالزهرا
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹مقام زن🔹 امشب از آسمان به سوی زمین دختری قصد آمدن دارد مادری از سحر
بوسهای میزند به پیشانی
بوسهای میزند به دستانش
ای خدیجه! بیا ببین #زهرا
چشمهایی شبیه من دارد
محتوای تبلیغی نورالزهرا
امشب که به یمن یار دلها خنک است بشنو سخن مرا،سراسر نمک است انگور نجف اگر چه در طعم تک است.. با سیب
سید نشدی غصه ندارد دیگر
تردید نکن بگو به #زهرا مادر
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره و تمثـیل میشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
پرکار تا نود درجه رفت ناگهان
مژده! شعاع دایره تکمیل میشود
یک حوریه به قالب انسان حلول کرد
از این حلول هر چه که تشکیل میشود
در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را
زهرا به قلب فاطمه تنزیل میشود
از آن شبی که روی زمین کردهای نزول
هر آیه با شئون تو تحلیل میشود
تو چشمۀ شگفتی و انجیر میدهی
تحریف قطرههای تو انجیل میشود
گاهی درخت میشوی و میوههای تو
خامش غذای سفرۀ جبریل میشود
تو سیب میشوی و تو را میل میکند
سرخی گونههاش که تکمیل میشود
تو میشوی خدیجه و او با وجود تو
حس میکند به آمنه تبدیل میشود
وقتی شما شدی نخ تسبیح قطرهها
هم مشرب فرات، لب نیل میشود
وقتی تو ای الهه دریا غضب کنی
ماهی بالدار، ابابیل میشود
طفل تو مبدا همۀ اتفاقهاست
هر سال با حسین تو تحویل میشود
این شعر را ببخش اگر تو زیاد داشت
خانم غزل بدون تو تعطیل میشود ...
✍ #سیدرضا_جعفری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
القصه باز قاصدک خوش خبر رسید
جبریل باز با خبری تازه سر رسید
آورده است وحی! که بی چون و بی چرا
بنشین به چله بار دگر گوشهی حرا
آورده است وحی! که خلوت کن ای رسول
حالی دوباره ترک جماعت کن ای رسول
از خلق رو بگیر که حکم خداست این
با دوست خو بگیر که حکم خداست این
::
اینک محمد ست که شیدا و بیقرار
با پای سر به سوی حرا گشته رهسپار
میگفت من چه گویم اگر عزم، عزم اوست
هر جا که چشم وا بکنی بزم، بزم اوست
جانم هماره تشنهی دیدار و صحبت است
جز روی او مرا به تماشا چه حاجت است!
خیری نهفته! در پس این چله بی گمان
خیری شبیه بارش رحمت از آسمان
القصه باز! قاصدک خوش خبر رسید
طی شد زمان خلوت و چله به سر رسید
گویی دوباره وقت بشارت رسیده است
گویی رسول باز به بعثت رسیده است
آورده جبرئیل چه آیاتی از بهشت
شیرینتر از همیشه چه سوغاتی از بهشت
سیبی که دستچین خدا بوده از ازل
دارد نهفته در دل خود یازده غزل
جان خدیجه را به لب آورده انتظار
چشمش به در که میرسد از راه بوی یار
این عطر احمد است که انگار پشت در...
آری محمد است که انگار پشت در ...
ای خندهات بهشت به خانه خوش آمدی!
بر صورتم شکفت جوانه! خوش آمدی
از دوری تو نیست عذابی عذابتر
از انتظار توست چه کاری ثوابتر ؟!
از اشک شوق ساحت چشمان من تر است
از هر چه بگذریم صدای تو خوشتر است
اینک! بزن دوباره صدایم رسول عشق
آوردهای چه هدیه برایم رسول عشق؟!
خوشبوتر از همیشه شدی، چیست ماجرا؟!
آوردهای چه بوی خوشی با خود از حرا!
این عطر سیب رایحهای آشناست!نه؟!
قدری شبیه بوی خوش مرتضی است!نه؟!
ای خندهات بهشت؛ به خانه خوش آمدی!
بر صورتم شکفت جوانه، خوش آمدی!
وقتی دل است کشتهی خال سیاه تو
چشمم چگونه سیر شود از نگاه تو
گفتی بناست تا که به اعجاز روشنی
در سینهام خدا بنهد راز روشنی
این راز روشنی که همان راز خلقت است
با من عجیب نیست اگر گرم صحبت است
::
با من چه خوب دختر من! گرم صحبتی
والله، مادری تو دارد سعادتی
شکر خدا که محرم تنهاییام شدی
تسکین درد و مرهم تنهاییام شدی
از من اگر زنان قریشی گسستهاند
قلب مرا نه! حرمت خود را شکستهاند
حس میکنم تورا و نفس میکشم تورا
لبریزم از خدا و نفس میکشم تورا
حتی شبی نخفتهام از شوق دیدنت
تنها نه من شکفتهام از شوق دیدنت!
هستند بیقرار تو ای نفس مرضیه
کلثوم و ساره، مریم عمران و آسیه
القصه باز وقت بشارت رسیده است
هنگامهی شگفتی و حیرت رسیده است
این راز خلقت است که اینک عیان شده است
شوری به پاست، ولوله در آسمان شده است
در ساق عرش وه که چه سوری گرفتهاند
در خانهی رسول چه شوری گرفتهاند
کلثوم و ساره، مریم عمران و آسیه
گرد سر خدیجه به طوفند و تلبیه
ده حور از بهشت به تهنیت آمدند
ده حور از بهشت به این نیت آمدند
تا پر کنند کاسهی چشمان خویش را
از نور کوثری که فرستاده کبریا
در جامهای سپیدتر از چهرهی رسول
پیچیدهاند جان تو را زهرهی بتول
ای بضعة الرسول! به دنیا خوش آمدی
راضیه، زهره ،انسیه ،حورا خوش آمدی
کام تو را گشود، محمد به بوسهای
غم از دلش زدود محمد به بوسهای
بر لب جز ان یکاد نمیکرد زمزمه
از بس که بود روی تو چون ماه فاطمه
باید که از نگاه محمد تورا شناخت
از خشم و از تبسم احمد تورا شناخت
دارد به صدق! خصم تو این گفته را قبول
تنها صدیقه بود، جگر گوشهی رسول
باید به وقتش از غم جانکاه تو نوشت
از قلب خون و سینهی پر آه تو نوشت
از میخ و شعله و در و دیوار ! ... بگذریم
وقتش کنون نیامده بگذار بگذریم !
✍ #سیدجواد_میرصفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
#حاج_قاسم_سلیمانی
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
دریاست و در شور قیام است و رکوع است
آرامش طوفانی او عین خشوع است
حَوراست و سجادهاش از بال فرشتهست
با هر مَلَکی تحفهای از باغ بهشت است
یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک
تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک
در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک
در خانۀ تو گرم طوافاند یکایک
این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود
گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود
از درک بشر منزلت توست فراتر
تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر
با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر
تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر
لبریز تبسم شده چشمان محمد
با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد!
با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟
یا عطر بهشت است چنین میشود احساس
از چشم تو افتاده درخشانتر از الماس
دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس
بر چادر تو وصله زد امروز قناعت
تا روز قیامت شود اسباب شفاعت
هر گوشهای از خانۀ تو قبلهنما بود
هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود
دیدیم چراغی که به این خانه روا بود،
خورشید فروزندۀ شام فقرا بود
از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است
یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است
بارانی و بخشندهتر از ابر بهاری
تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری
نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری
نَه طاقت شرمندگیاش را تو نداری
یک خندۀ او را نفروشی به جهانی
نَه، عشق ندارد بهجز این خانه نشانی
با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه
بر پرچم ما نقش «علیّاً ولی الله»
صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه
هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح
در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است
این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است
این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده
«از خون جوانان یمن لاله دمیده»
این لشکر صبح است که تا شام رسیده
تا سر بزند از افق غزّه سپیده
آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک
جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک»
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e