eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
55 دنبال‌کننده
529 عکس
166 ویدیو
80 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
✅آنچه داستان مشهور در مورد «ضامن آهو» بین محافل هست اینکه؛ «روزی صیادی در بیابان آهویی را دنبال می‌کند و امام رضا(ع) در آن نواحی بوده و آهو به امام رضا(ع) پناه می‌برَد، امام(ع) حاضر می‌شود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمی‌پذیرد. در این هنگام؛ آهو به زبان می‌آید و به امام(ع) می‌گوید من دو بچه شیرخوار دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌ راه‌اند و شما ضمانت مرا بکنید تا بروم و آنها را شیر دهم و برگردم. امام رضا(ع) هم ضمانت آهو را می‌کند و آهو می‌رود و به‌سرعت بر می‌گردد، شکارچی که این وفای به عهد آهو را می‌بیند و وقتی می‌فهمد که ضامن آهو، امام رضا(ع) است، منقلب می‌شود و آهو را آزاد می‌کند.» ✍اما داستان ضامن شدن امام رضا(علیه السلام) برای آهو به آن شکلی که در بین مردم و برخی آثارِ متأخر آمده، در منابع روایی وجود ندارد و کاملا بی سند است. اما طبق منابع، سه روایت؛ در مورد دیگر معصومین(علیهم السلام) در این باره وجود دارد. 1⃣ ! 👤شیخ طبرسی می نویسد : روزی حضرت رسول اکرم(ص) با اصحاب از محلی عبور می‌ کردند که در این هنگام آهوئی که در دامی گیر کرده بود به آن حضرت(ص) شکایت کرد. آهو گفت : 📋«يَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إِنَّ لِي طِفلاً يَحتَاجُ إلَى لَبَنِِ وَ إِنِّي قَد وَقَعتُ فِي هَذِهِ الشَبَكَةِ فَخَلِّنِي حَتَّى اُرضِعَهُ» ♦️ای رسول خدا(ص)! من کودکی دارم که احتیاج به شیر من دارد، من اکنون در این دام گرفتارم و کودکم گرسنه مانده است، اینک مرا از این دام رها کن تا کودک خود را شیر دهم. حضرت(ص) فرمود : 📋«كَيفَ اُخَلِّيكَ وَ صَاحِبُ اَلشَّبَكَةِ غَائِبٌ؟» ♦️من چگونه تو را آزاد کنم و حال اینکه صاحب دام اکنون در اینجا نیست؟ آهو گفت : شما مرا رها کنید، من پس از اینکه کودکم را شیر دادم مراجعت خواهم کرد. پس؛ 📋«فَخَلَّاها وَ جَلَسَ حَتَّى رَجَعَت الظِبيَةُ وَ جَاءَ صَاحِبُهَا فَشَفَّعَ رَسُولُ اللهِ(ص) حَتَّى خَلَّى سَبِيلَهَا» ♦️رسول اکرم(ص) به این شرط او را از دام صیاد رهانید، و در آن جا توقف فرمود تا آهو مراجعت کرد، در این هنگام صاحب دام نیز از راه رسید، حضرت(ص) از آهو شفاعت نمود، صیاد نیز او را رها کرد.(۱) 2⃣ ! 👤شیخ مفید می نویسد : امام سجاد(ع) در یکی از سفرها با عدّه ای به مکه می‌رفت، همینکه در بین راه نشستند آهوئی آمد و در مقابل آن حضرت(ع) ایستاد، با چشمانی پر از اشک به حضرت زین العابدین(ع) شکایت کرد. همسفران خود فرمود : 📋«أَ تَدْرُونَ مَا تَقُولُ هَذِهِ اَلظَّبْيَةُ؟» ♦️آیا می دانید این آهو چه گفت؟ گفتند : خدا و پیغمبر و امام(ع) بهتر می‌دانند. حضرت(ع) فرمود : این آهو می‌گوید : 📋«إِنَّ فُلاَناً اَلْقُرَشِيَّ أَخَذَ خِشْفَهَا بِالْأَمْسِ وَ إِنَّهَا لَمْ تُرْضِعْهُ مِنْ أَمْسِ شَيْئاً» ♦️من نزد فلان شخص قرشی هستم و بچه ای دارم که از من گرفته شده، مدت یک شب و روز است که به آن غذا نداده اند. پس امام زین العابدین(ع) نزد آن شخص قرشی فرستاد، او را حاضر کردند، طلب بخشش آن آهو را با بچه اش از او کرد، غذا آوردند به آن آهو داد، آنگاه امر کرد تا به طرف صحرا رود، راه آن حیوان را باز کردند، او همهمه کنان با بچه خود به سوی بیابان رفت. امام(ع) فرمود : نفهمیدید آن آهو چه می‌گفت؟ سپس فرمود : 📋«دَعَتِ اَللَّهَ لَكُمْ وَ جَزَتْكُمْ خَيْراً» ♦️او در حق ما دعای خیر کرد.(۲) 3⃣ ! 👤قطب الدین راوندی می نویسد : داوود بن کثیر رَقّی نقل می کند روزی به همراه ابوالخطاب و مفضّل و ابو عبداللّٰه بلخى در طی مسیری به همراه امام صادق(ع) بودیم. در این هنگام؛ آهویی به امام صادق(ع) پناه آورد و با دُم خود اظهار عجز و احتیاج می‌کرد و صدای مخصوصی که حاکی از التماس بود، می‌ نمود. امام(ع) فرمود : 📋«أَفْعَلُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ» ♦️ان شاءالله انجام می‌ دهم. آهو راه خود را در پیش گرفت و رفت. عبدالله بلخی گفت : چیز عجیبی دیدیم، آهو چه می‌خواست؟! امام صادق(ع) فرمود : 📋«اِسْتَجَارَ بِيَ اَلظَّبْيُ وَ أَخْبَرَنِي أَنَّ بَعْضَ مَنْ يَصِيدُ اَلظِّبَاءَ بِالْمَدِينَةِ صَادَ زَوْجَتَهُ وَ أَنَّ لَهَا خِشْفَيْنِ صَغِيرَيْنِ وَ سَأَلَنِي أَنْ أَشْتَرِيَهَا وَ أُطْلِقَهَا إِلَيْهِ فَضَمِنْتُ لَهُ ذَلِكَ» ♦️آهو به من پناهنده شد و گفت : یکی از صیاد های مدینه همسرش را صید کرده و دو برّه کوچک دارد از من تقاضا کرد او را بخرم و آزاد کنم من نیز ضمانت کردم که این کار را انجام دهم. سپس امام(ع) برگشت، ما نیز در خدمتش بودیم آهوی ماده را خرید و آزاد کرد.(۳) 📚منابع : ۱)إعلام الوری شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۲ ۲)الاختصاص شیخ مفید، ص۲۹۷/ اثبات الوصیه مسعودی، ص۱۷۳/ بحارالأنوار مجلسی، ج۶۱، ص۳۷ ۳)الخرائج و الجرائح راوندی، ج۱، ص۲۹۷/ بحارالأنوار مجلسی، ج۴۷، ص۱۱۲ @TarikhEslam
هدایت شده از بحارالاشعار
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سخت است مردی گوشه زندان بیفتد در غربت و در وادی هجران بیفتد زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد می خواند با خود روضه موسی بن جعفر تا خنده از لب های زندانبان بیفتد دور از وطن جان داده آقا تا دوباره شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد در پادگان بوده ولی هرگز ندیده لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد از آن سلیمان زمان کی فکر می کرد انگشترش در دست ساربان بیفتد رضا دین پرور امام عسکری (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
HADITH_Volume 6_Issue 1_Pages 239-260.pdf
395.3K
⚫️ نسخه PDF 📚 گونه‌شناسی روایات امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) ✍️ سهیلا جلالی کندری و فریده امینی | دوفصلنامه حدیث پژوهی ╭────────────╮ 🆔 کانال اسرار تاریخ http://eitaa.com/monzer_ir ╰────────────╯
شعر استاد علی انسانی در مورد حضرت سکینه بنت الحسین سلام الله علیها: اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمّه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچار به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟ "علی انسانی" سلام الله علیها
اشک جاری مخلوقات در عزای سیدالشهداء (عليه السلام) اگر به دیده بصیرت نظر کنی برتو معلوم می شود که اندوه این مصیبت در هر موجودی ساری و اشک حسرت از دیده هر مخلوقی جاری است. شيخ بهاء الدين محمّد از والد خود نقل کرده که در عصر ما در مسجد کوفه درّی سرخ رنگ یافته شد که در آن این شعر نوشته بود به هیئتی که معلوم بود که از عمل آدمیان نبود انا در من السماء نثروني يوم تزويج والد السبطين كنت أصفي من اللجين بياضاً صبغتني دماء نحر الحسين یعنی من دری ام که در روز تزویج فاطمه مرا نثار کردند. از نقره سفیدتر و صاف تر بودم لیکن خون حلقوم حسین مرا سرخ رنگ کرده منقولاً من كتاب محرق القلوب # الأربعين دیدن همه ۲ نظر c574 قال الشيخ الجليل محمد مهدي الحائري لقد وجد في زمان والد الشيخ البهائي دُرَّةٌ ( وفي مصدر آخر «حجر أحمر» ( في ظهر الكوفة، مكتوب عليها هذان البيتان - وتنسب إلى مولاتنا الزهراء عليها السلام : أنا دُرّ مِن السَّماءِ نَتَرُوني [...]
صلی الله علیه و آله و سلم نشانی : مجموعة نفيسة في تاريخ الأئمة من آثار القدماء من علماء الإمامية عنوان باب : ألقاب الرسول و عترته < الباب الثاني: في ذكر أمير المؤمنين علي عليه السّلام > فصل: في ما لقبه به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلّم قائل : پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ اَلْحَشْرَ وَ النَّشْرَ أَحْيَى جَبْرَئِيلَ أَوَّلاً ، وَ أَمَرَهُ أَنْ يَأْتِيَ إِلَى قَبْرِي وَ يَدْعُونِي، فَيَأْتِينِي وَ يُنَادِينِي، فَيَقُولُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ، يَا نَبِيَّ اللَّهِ، يَا أَبَا الْقَاسِمِ ، يَا مُحَمَّدُ ، يَا أَحْمَدُ ، يَا خَاتَمَ النَّبِيِّينَ، يَا سَيِّدَ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، وَ لا يَسْمَعُ مِنِّي جَوَاباً، فَيَقُولُ: إِلَهِي أَنْتَ عَالِمٌ لا تُعَلَّمُ فَيَأْمُرُهُ اللَّهُ أَنْ يَدْعُوَهُ بِأَحَبِّ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِ، فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ : يَا شَفِيعَ الْمُذْنِبِينَ، فَأَقُولُ لَبَّيْكَ». .
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟! دوباره یارِ سفر کرده از سفر برسد چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟! به حد وسع، برای فرج مفید شوی چقدر بهر دفاعش قلم به دست شدی؟! چه روزها که فقط منفعت‌پرست شدی چقدر از غمش افتاده‌ای به کم خوابی؟! زمان پیری‌ات آمد! هنوز هم خوابی! چقدر محضر او دیده‌ی تر آوردی؟! ادای منتظران را فقط دراوردی بیا به کار بیاییم، انحطاط بس است عمل کنیم، که بازی با لغات بس است بیا که مونس شب‌های خلوتش باشیم به‌ جای ننگ شدن، باز زینتش باشیم بیا که تا نفسی هست، دم ز او بزنیم به جای مردم دنیا به یار رو بزنیم بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم کنار او همه راهی کربلا باشیم * * خدا کند که بسوزیم و  آه.. گریه کنیم بخواند او، همه تا قتلگاه گریه کنیم بخواند از بدنی که به بوریا مانده که داغ او به دل اهل روستا مانده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
مثل حسن، مثل حسین، آقاست محسن نور دو چشم حضرت زهراست محسن در این فضیلت مثل و مانندی ندارد اول شهیدِ غربتِ مولاست محسن روز قیامت او شفیع شیعیان است مشکل‌گشای عرصه‌ی عقباست محسن با مادرش آمد که بابایش بماند مانند اصغر، حامیِ باباست محسن اصلاً به دنیا هم بیاید یا نیاید یک سومِ ساداتِ این دنیاست محسن هرکس که دستِ کم گرفته داغ او را با او بگو: اصلِ عزای ماست محسن از پشتِ در آتش به جان خیمه افتاد پس ریشه‌ی اصلی عاشوراست محسن روز قیامت اولین حکم الهی‌ست پایه‌گذار محشر کبراست محسن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚 1️⃣0️⃣1️⃣ :📚 کتاب «ما أخفاه الرواة من لیلة المبیت علی فراش النبی(ص)» بررسی کامل زوایای ماجرای لیله المبیت؛ اثر سید نبیل حسنی📚✍👇 @TarikhEslam
4_5980905731077965957.pdf
3.85M
✍📚✍📚✍📚✍📚✍ کتاب «ما أخفاه الرواة من لیلة المبیت علی فراش النبی(ص)» @TarikhEslam
📌هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و امیرمؤمنان علی(ع) چه زمانی بوده است؟ 📣پاسخ اجمالی: هجوم منجر به مجروحیت 50 روز بعد از رحلت رسول خدا بوده است. 📣پاسخ تفصیلی: ⬅️هجوم به خانه حضرت (س) وامیرمؤمنان (ع)، بیش از یک بار بوده است. مرحله نخست تهدید و ، در همان روزهای نخستین بعد از واقعه روی داد؛ البته در این گزارش خبری از هیزم و آتش زدن نیست و زمان این هجوم به احتمال زیاد، بعد از جمع آوری توسط امیرمؤمنان علی(ع) بود که هفت یا هشت روز بعد از رحلت رسول الله(ص) طول کشید. قرآنی که امام آنرا روز سه شنبه در مسجد بر ابوبکر عرضه کرد. ⬅️بنابر روایتی از امام (ع)، آغاز بیماری حضرت زهرا(س) 50 روز بعد از رحلت رسول الله(ص) بود. یعنی هجومی که منجر به مجروح شدن حضرت زهرا(س) گردیده است، 50 روز از بعد از رحلت و بعد از بازگشت سپاه اُسَامَه به مدینه بوده است. 📚یحیی بن حسین، تثبیت الامامه، ص24. 📚طبری، تاريخ الأمم و الملوك‏، ج3، ص227. 📚هلالی، کتاب سُلیم، ج2، ص581- 580؛ 📚ابن ابراهیم کوفی، التفسیر، ص399- 398؛ 📚ابن ندیم، الفهرست، ص30. 📚مجلسی، بحار الأنوار، ج43، ص201. 👇👇 🌻 @ahlebait110