🔸شعر بمناسبت
﴿عیدقربان﴾
🔶✨🔸✨🔶
یادی ز عیدِ قربان
فرموده است قرآن
کردهست بندگی را
یادآوری به انسان
🌸🔸🌸
هرشب خلیلِ رحمان
میدید خوابِ جانان
هی میرسید فرمان
فرزند کن تو قربان
🌸🔸🌸
بابا که قهرمان است
پیروزِ امتحان است
گفتا کنم فدایت
اوراکه نوجوان است
🌸🔸🌸
آن نوجوانشتابان
آمد به سویِمیدان
گفتا به راهِ جانان
خواهم فدا کنم جان
🌸🔸🌸
آموزگارِ توحید
آمد بدونِ تردید
نزدِ پسر ولیکن
قوچی رسید و فهمید
🌸🔸🌸
باید که قوچ قربان
گردد به حکمِ یزدان
پیروز گشت حضرت
در امتحانِ جانان
🌸🔸🌸
باشدخلیلِ رحمان
او کوهِ صبر و ایمان
گردیده تاقیامت
الگویِ هرمسلمان
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر:سلمان آتشی
#شعر_نوجوان
#عید_قربان
#عید_بندگی
#حضرت_ابراهیم_اسماعیل
#نوجوان_مطیع_فرمان_خدا
🔸️نحوه گفتگو با بچهها و بیان داستان کودکانهی عید قربان👇
بچههای گلم سلام👋
یه سوال دارم ازتون؛ به من بگید ببینم میدونید كيا ما رو خيلی زياد دوست دارن و ما هم زياد دوستشون داريم و اوتا خيلی برای خوشحالی و راحتی ما زحمت میكشن ؟
آفرين👏👏👏
پدر و مادرمون😍
بچهها بياين براشون دعا كنيم:
شادیاشون زیاد و زیاد و زیاد شه 😍
لبخندشون قشنگتر شه و بیشتر 😍
انشاءالله🤲
انشاءالله🤲
بچههای گلم؛ همهی پدر و مادرها بچههاشون رو خيلی دوست دارن و برای همينه كه هيچ وقت دلشون نمیخواد برای اونا اتفاقی بيافته و هميشه مواظب بچههاشون هستند.
امروز می خواهم قصهای از یه پدر و پسر براتون تعريف كنم.
يكی از پيامبرای خدا به نام حضرت ابراهيم ع پسری داشت به نام اسماعيل.
حضرت ابراهيم ع مثل همه پدرها بچهشو خيلی دوست داشت و همیشه به پسرش چیزای خوب یاد میداد و باهاش بازی میكرد؛ تو بازی پدر پسری کلی میخندیدن و بشون خوش میگذشت.
اسماعيل هم پدرش رو خيلی دوست داشت، به حرفای پدرش گوش میكرد، بش احترام میگذاشت و همیشه تو کارها کمککار پدرش بود .
خدای مهربون که پیامبرش حضرت ابراهیم ع رو خیلی دوست داشت، میخواست يك بار معلوم بشه كه او چهقدر به حرفهای خدا گوش میكنه و هرچی خدا ازش میخواد بش میگه چشم؛ برای همين يك كار خيلی سختی از حضرت ابراهيم ع خواست.
خدا به پیامبرش گفت نبايد ديگه پسرت را ببينی، بايد از پسرت جدا بشی.
چند روز گذشت و حضرت ابراهيم حسابی تو فکر کاری بود که خدا ازش خواسته و یه جورایی احساس ناراحتی داشت آخه خیلی پسرش رو دوست داشت و داشت فکر میکرد چه جوری پسرش رو دیگه نبینه.
اسماعيل متوجه تو فکر بودن پدرش شده بود برای همین یه روز اومد پیشش و گفت: پدر چرا اينقدر همش تو فکری و انگار ناراحتی؟
پدرش براش گفت كه خدا از او چی خواسته.
اسماعيل كه پدرش رو خيلی دوست داشت و میدونست چه قدر مهربونه و چه قدر اطاعت از حرفهای خدا براش مهمه، لبخندی زد و گفت: پدر جان هیچ ناراحت نباش ، باید به حرف خدا گوش بدیم. من حاضرم كاری رو كه خدا گفته انجام بدیم.
حضرت ابراهيم ع یه نگاهی به پسرش کرد و با لبخند او رو در آغوش کشید.
چند روز بعد حضرت ابراهیم ع و پسرش اسماعيل به بالای كوهی رفتند تا فرمان خدا رو انجام بدن.
وقتی كه دیگه حضرت ابراهيم ع میخواست، از پسرش جدا بشه، خدا چند فرشته رو فرستاد.
فرشتهها اومدن پیش حضرت ابراهیم ع و با مهربانی و لبخند گفتند: صبر كن؛ معلوم شد كه خدا رو خيلی دوست داری و هیچ چیزی مهمتر از حرفاهای خدا نیست برای تو و به هرچی خدا بت گفت حتما گوش میكنی، تو بندهی خوب خدا هستی و خدا هم تو رو و هم پسرت رو خيلی دوست داره.
فرشتهها بعد از اینکه این حرفها رو به حضرت ابراهیم ع گفتن، یه گوسفند به او دادن و گفتن اين گوسفند پاداش توئه.
یعنی هدیهی تو هست برای اینکه میخواستی همچین کار سختی رو که خدا ازت خواست انجام بدی.
حضرت ابراهیم ع خیلی خوشحال شد که خدا ازش راضیه و دوسش داره و هدیه فرستاده.
بعد فرشتهها بش گفتن حالا اين هدیهای رو که گرفتی به خاطر خدا به آدمهای فقير بده و اونها رو خوشحال کن .
حضرت ابراهيم ع و اسماعيل با خوشحالی گفتند چشم و چه قدر خوشحال بودن كه به حرف خدا گوش كرده بودن.
هدیه رو به آدمای فقیر دادن و از اون به بعد سالهای سال با خوشحالی کنار هم زندگی کردن.
از آن زمان به بعد اسم روزی که این اتفاق افتاد و فرشتهها برای حضرت ابراهیم ع و اسماعیل ع هدیه آوردن رو گذاشتن روز عيد قربان.
بچههای گلم عيد قربان در واقع روزيه كه معلوم شد حضرت ابراهيم ع و اسماعیل بندههای خيلی خوب خدا هستن.
#مناسبت_مذهبی #عید_قربان
🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅
کاردستی کعبه برای عید قربان
👈اگر با لینک خودتون خواستین از مطلب استفاده کنید هیچ اشکالی نداره اما لطفا نام و لگوی خودتون رو روی تصویر نزنید
#مناسبت_مذهبی #عید_قربان
با این الگو میتونید برای عید قربان کارت دعوت درست کنید 😍
#عید_قربان
#کاردستی
🔸️رنگآمیزی کعبه و مراسم حج ویژه عید قربان
👈اگر با لینک خودتون خواستین از مطلب استفاده کنید هیچ اشکالی نداره اما لطفا نام و لگوی خودتون رو روی تصویر نزنید
#مناسبت_مذهبی #عید_قربان
بعضی از مفاهیم برای بچه ها زود هست و نباید جزییات رو براشون توضیح داد چون قابل درک و فهم براشون نیستند.
توی این عید زیبا می توانید این کاردستی ها رو درست کنید یا بازی زیر رو انجام بدهید:
یه خونه ی کعبه ی کوچولو و یا یه خونه ی کعبه فرضی رو وسط اتاق می گذاریم و ذکر لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمده و نعمته، لک و الملک، لا شریک لک لبیک توسط مربی یا والدین خونده می شه و بچه ها به دور خونه ی کعبه می دوند مربی یا والدین چند بار در تکه های مختلف خواندن این ذکر رو قطع می کنه وقتی خوندن قطع می شه بچه ها باید شعار بدن لااله الاّالله، فقط خدای یکتاست تو قلب ما بچه ها و بعد از شعار بچه ها دوباره مربی یا والدین شروع به خوندن بقیه ی ذکر می کنه.
🌺🌸🌷💐🌷🌹🌷🌸
یا همراه با بازی بچه ها حلقه بزنند دور خانه خدا و این شعرها رو زمزمه کنید
خدای کعبه ای تو
معبود مکه ای تو
به گفته ی ابراهیم پیامبر
خالق یکتایی تو
عید قربان ، عید ماست
عید بزرگ اسلام
دست بزنید بچه ها
عید بزرگ قربان
دلم می خواد که روزی
راهی مکه باشم
بعد از طواف کعبه
حاجی مکه باشم
مدینه ی منور و مکه مکرم
دو شهر حاجت هستند
صلی علی محمد
صلوات بر محمد
#عید_قربان
🌼🌸🌼
🌸🌼
🌼
💐بسته ویژه #عید_قربان
❇️ #شعرکودکانه
خدای کعبه ای تو
معبود مکه ای تو
به گفته ی ابراهیم پیامبر
خالق یکتایی تو
عید قربان عیدماست
عید بزرگ اسلام
دست بزنیدبچه ها
عید بزرگ قربان
دلم میخواد که روزی
راهیه مکه باشم
بعد از طواف کعبه
حاجی مکه باشم
مدینه ی منور و مکه مکرم
دو شهر حاجت هستند
صلی علی محمد
صلوات بر محمد
💠💠💠
#داستان
#عید_قربان
💢داستان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهم السلام💢
سال ها پیش، یعنی در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام که یکی از پنج پیامبر بزرگ خدا بود در دو شب، یعنی شب نهم ماه ذی الحجه و دهم ماه ذی الحجه در خواب 😴 به آن حضرت وحی شد که روز دهم ذی الحجه برای رضایت خداوند مهربان، تنها فرزندش که اسماعیل نام داشت رو به منا که یک کوه در نزدیکیِ مکّه بود، ببرد و قربانی کند.
حضرت ابراهیم علیه السلام هم که خدای مهربان را خیلی دوست داشت ❤️ بدون هیچ تردیدی، صبح روز دهم ذی الحجه، پسرش را به منا برد و دست و پای او را بست و تصمیم گرفت که به فرمان خداوند او را قربانی کند، ولی همین که خواست با چاقو گلوی اسماعیل را ببرد از سوی خداوند فرمان رسید که: «ای ابراهیم! تو از آزمایش الهی سربلند بیرون آمدی، اکنون فرزندت را رها کن و به جای اسماعیل این گوسفند 🐑 را که برایت هدیه فرستادیم، قربانی کن».
حضرت ابراهیم علیه السلام هم بسیار خوشحال شد و پسرش رو بوسید 😘 و به جای او، آن گوسفند🐑 را قربانی کرد. از آن زمان تا حالا، هر سال حاجیان در منا، گوسفندی رو قربانی می کنند.آن روز را هم ، روز عید قربان نامیدند.
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
🌸عید قربان رسیده
✨آهای آهای بچه ها
🌸خدا رو شکر می کنیم
✨به خاطر نعمتها
🌸حاجی ها توی مکه
✨اعمالشون تموم شد
🌸عید قربان یا اضحی
✨یادآورنعمتها
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
#شعر
#عید_قربان