أیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ ؟
مگر نمیدانند ...
که بی روی ماهتـ❤️ـان
عیدی در کار نیست؟!
سلام به روی ماهتـ❤️ـ ...
#سلام
#تلاوت_روزانه
#قرآن
🌷هدیه میکنیم ثواب تلاوت این صفحه از قرآن کریم را به وجود مقدس چهارده معصوم علیهم السلام✨✨✨
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
🦋🍃
🍃
#به_وقت_دعا🤲
#دعای_روز_شنبه
🦋بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
🦋بِسْمِ اللّٰهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ
🦋وَأَعُوذُ بِاللّٰهِ تَعَالىٰ مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ ، وَكَيْدِ الْحَاسِدِينَ ، وَبَغْىِ الظَّالِمِينَ
🦋وَأَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ ،
🦋اللّٰهُمَّ أَنْتَ الْواحِدُ بِلَا شَرِيكٍ ، وَالْمَلِكُ بِلَا تَمْلِيكٍ ، لَاتُضَادُّ فِى حُكْمِكَ ، وَلَا تُنَازَعُ فِى مُلْكِكَ
🦋 أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ ، وَأَنْ تُوزِعَنِى مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِى غَايَةَ رِضَاكَ؛ وَأَنْ تُعِينَنِى عَلَىٰ طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ ، وَاسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ
🦋وَ تَرْحَمَنِى بِصَدِّى عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِى ، وَتُوَفِّقَنِى لِمَا يَنْفَعُنِى مَا أَبْقَيْتَنِى ، وَأَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِى ، وَتَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِى ، وَتَمْنَحَنِى السَّلَامَةَ فِى دِينِى وَنَفْسِى ، وَلَا تُوحِشَ بِى أَهْلَ أُنْسِى ، وَتُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيَما بَقِىَ مِنْ عُمْرِى كَمَا أَحْسَنْتَ فِيَما مَضَىٰ مِنْهُ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
نقطه سر خط 11.mp3
4.85M
#نقطه_سر_خط ۱۱
مغرور شدن به عبادت ها،
احمقانه ترین کارِ ممکنه!
اگه نعمت اُنس با خدا رو داری؛
یعنی به بزرگترین شارژرِ آرامش،وصل شدی.
بجای غرور خاضعانه شکر کن؛
سهمت بیشتر میشه.
#استاد_شجاعی 🎤
1⃣7⃣
کتابخوانی
🔸قديمي ها قصه اي عبرت آموز دارند، مي گويند:
🔸بين يك مار و يك زنبور مكالمه اي صورت گرفت، زنبور ادعا كرد زهرِ من كشنده تر از زهرِ تو است ولي چون هيكلم كوچك تر است آدم ها باورشان نمي آيد كه زهر من مي ميراند و چون مُردن را به خودشان القاء نمي كنند، زهر من تأثير واقعي اش را نمي كند و اين ترس مردم از هيكل توست كه مردم را مي كشد و نه زهر تو. بالاخره بنا شد براي اثبات ادعاي زنبور برنامه اي ترتيب دهند. 🔸قرار بر اين شد هر دو بروند در كلونِ -قفل قديمي- درِ باغي كمين كنند تا وقتي كه باغبان آمد و انگشت خود را داخل كلون كرد كه در را باز كند، روز اول مار انگشت باغبان را نيش بزند و زنبور بيرون بپرد و روز دوم كار را برعكس كنند، همين كار را كردند. در روز اول، باغبان يك مرتبه احساس كرد چيزي دستش را گزيد، 🔸دستش را بيرون آورد و ديد زنبوري پر زد و رفت، يك كمي مقاومت كرده ودستش را مكيد و رفت دنبال كارش، 🔸پيش خود گفت زنبور بود و چيزي نبود. روز بعد، زنبور نيش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فرياد زد واي! مار دستم را گزيد، و بيهوش شد. البته اين يك قصه است ولي نكته رواني دقيقي در آن نهفته است.
🔸🔸استاد طاهر زاده
#روزه_دریچه_ای_به_عالم_معنا
#کتابخوانی
┈┄┅═✾•••✾═┅
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra