eitaa logo
کانال محتوای تبلیغی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
3.4هزار فایل
*این کانال محتوای تبلیغ عمومی می باشد که توسط اساتید و مبلغان تولید شده و با توجه به مناسبت های تبلیغی بارگذاری می شود.* «کپی مطالب به همراه لینک» @mohtavayetablighJameaAlZahra «.« ارتباط با ادمین».» @admin_mobaleghan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋خواهران! امروز روز ملی جمعیت هست. ❇️فراموش نکنیم که چه خطری از لحاظ جمعیتی کشورمان را تهدید میکند. ⚠️امروز ما وظیفه داریم این مهم را به عهده گرفته و مبلغ افزایش جمعیت باشیم. در این راستا ما به شما کانال قلب خانواده👆👆👆 را معرفی میکنیم که تعدادی از جوانان و طلاب دغدغه مند با تلاش شبانه روزی سعی در تولید محتوا دارند و این موضوع را از زوایای مختلف بررسی میکنند. رزق، سیاست، جایگاه مادر، زن بودن، تربیت، زایمان، بارداری و .... از مطالب، در جهت تبلیغ استفاده کنید. 🍃🍂@mohtavqyetablighJameaAlZahra🍂🍃🍂
✨از مالک اشتر پرسیدند: چگونه است که شما هیچ‌وقت حتی در مه‌آلوده‌ترین ایام و دوران هم، راه را گم نکرده‌اید؟ ✨پاسخ داد: من در طوفانِ گردوغبار فتنه‌ها، چشمانم جز به انگشت اشاره‌ی مولایم، علی علیه‌السلام نبود! 🍃🍂@mohtavqyetablighJameaAlZahra🍂🍃🍂
زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست ای بی خبر بکوش،زیارت گرفتنیست.... 🍃🍂@mohtavqyetablighJameaAlZahra🍂🍃🍂
RE.pdf
1.15M
🔰دانلود کتاب " بیست گفتار در باب انتخابات۱۴۰۰" 🍃🍂@mohtavqyetablighJameaAlZahra🍂🍃🍂
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهـــی به نام تو که بی نیاز مطلقی... با تکیه بر لطف و مهربانی ات روزمان را آغاز می کنیم: ☘بسم الله الرحمن الرحیم سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎حدیث روزانه امام‌صادق‌علیه‌السلام 🌹مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ 🌟چه زشت است براي مومن به چيزي دلبستگي پيدا كند كه مايه خواري اوست. کافی‌جلد۲ صفحه۳۲۰ 🍃🍂@mohtavqyetablighJameaAlZahra🍂🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاهرخ حر انقلاب اسلامی ☘قسمت هفتم (سند) 🔹وارد کلانتري شدم. با کارهاي پسرم، دیگه همه من را مي شناختند. مأمور جلوي در گفت: 🔸 برو اتاق افسر نگهبان ! درب اتاق باز بود. افسر نگهبان پشت ميز بود. هم با يقه باز و موهاي به هم ريخته مقابل او روي صندلي نشسته بود. پاهاش را هم روي ميز انداخته بود. تا وارد شدم داد زدم و گفتم: 🔹 مادر خجالت بکش پاهات رو جمع کن ! بعد رفتم جلوي ميز افسر و سند را گذاشتم و گفتم: من شرمنده ام، ببفرمائيد. 🔸 با عصبانيت به شاهرخ نگاه کردم و بعد از چند لحظه گفتم: دوباره چيکار کردي ؟! شاهرخ گفت: 🔸با رفيقا سر چهار راه کوکا وايساده بوديم. چند تا پيرمرد با گاريهاشون داشتند ميوه مي فروختند، يکدفعه يه پاسبون اومد و بار ميوه پير مردها رو ريخت توي جوب. اون پاسبون به پيرمردا فحش ناموس داد من هم نتونستم تحمل کنم و ... 🔹افسر نگهبان گفت: اين دفعه احتياجي به سند نيست. ما تحقيق کرديم و فهميديم مأمور ما مقصر بوده. بعد مكثي كرد و ادامه داد: 🔸به خدا ديگه از دست پسر شما خسته شدم. دارم توصيه مي کنم، مواظب اين بچه باشيد. اينطور ادامه بده سرش ميره بالاي دار ! ادامه دارد 🍃🍂@mohtavqyetablighJameaAlZahra🍂🍃🍂