eitaa logo
موج حضور(شهرستان بروجن)
6.4هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
2.7هزار ویدیو
70 فایل
📣صدای رسای اهالی شهرستان بروجن #پایگاه_اطلاع_رسانی ارسال سوژه👇 @admin_mojhozor تعرفه تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2488336805C036b8cf411
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺برنامه بازی‌های هفته هشتم 🆔 @moj_hozor
🔅 امیرالمؤمنین عليه السلام: ✍️ من ظَلَمَ دُمِّرَ عَلَيهِ ظُلمُهُ 🔴 هر كه ظلم كند، ظلم‌اش او را نابود سازد. 📚 غررالحكم حدیث ۷۸۳۶ 🆔 @moj_hozor
🔺دربی ۹۷ اُم / نبرد جذاب استقلال - پرسپولیس 🔹امروز ساعت: ۱۶:۱۵ 🆔 @moj_hozor
دقیق‌ترین سنسور ماشین😂😂 🆔 @moj_hozor
♦️ شهرآورد 97 برنده نداشت جدول لیگ برتر در پایان بازی های امروز پرسپولیس 0⃣ استقلال 0⃣ 🆔 @moj_hozor
:امیرالمؤمنین علی عليه السلام❤ خوشبخت، كسى است كه به آنچه از دست رفته بى اعتنا باشد السَّعيدُ مَنِ استَهانَ بِالمَفقودِ میزان الحکمه جلد5 صفحه298 👉🆔️ @moj_hozor
🔆 ✍نمک‌نشناس نباشیم 🔹روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرورفت و از شدت درد فریادی زد. سوزن را چند متر دورتر پرت کرد. 🔸مردی حکیم که از آن مسیر عبور می‌کرد، ماجرا را دید، سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد. ▫️درختی که پیوسته بارش خوری ▫️تحمل کن آنگه که خارش خوری 🔹این سوزن منبع درآمد توست، این همه فایده حاصل کردی، یک روز که از آن دردی برایت آمد، آن را دور می‌اندازی! 🔸اگر از کسی یا وسیله‌ای رنجشی آمد، به یاد آوریم خوبی‌هایی که از جانب آن شخص یا فوایدی که از آن حیوان، وسیله یا درخت در طول ایام به ما رسیده. 🔹آن وقت تحمل آن رنجش آسان‌تر می‌شود. 🆔 @moj_hozor
طبیعت زیبای ترکمن صحرا، گلستان 🆔 @moj_hozor
❤ میگفت مادربزرگم ۷۰ سالش بود و دیگه آلزایمر گرفته بود، یه روز عکس عروسی خودشو روی دیوار دید و گفت: «این زنه کیه که آرش منو بغل کرده؟» ❤ خودش رو فراموش کرده بود ولی بابابزرگم رو نه... به نظرم عشق یه همچین چیزیه...! 🆔 @moj_hozor
🔅 روزی حضرت امیر(ع) کنار نهر فرات نشسته بودند و چوبی در دست داشتند. پس آن چوب را به روی آب زدند و فرمودند: اگر (ظرفیت داشتید و) می‌خواستم،‌ می‌توانستم برای شما از آب، نور💡 و آتش🔥 ایجاد کنم. 🌱 موسوعه امام علی بن ابی طالب(ع)؛ ج7، ص37 👉🆔️ @moj_hozor
🔆 ✍ جیغ مردم 🔹دو خلبان نابینا که هر دو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما آمدند، زمانی که خلبان‌ها وارد هواپیما شدند زمزمه‌های توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است. 🔸اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. 🔹هر لحظه بر ترس مسافران افزوده می‌شد چرا که می‌دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می‌رود. 🔸هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می‌داد و چرخ‌های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند. 🔹در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد. 🔸یکی از خلبانان به دیگری گفت: "می‌ترسم یکی از همین روزها مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن ‌کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اونوقت کارهمه‌مون تمومه !" 🔻این داستان، شیوه مدیریتی افراد نالایقی هست که عموما با جیغ مردم تازه می‌فهمن باید چیکار کنن. 🆔 @moj_hozor