eitaa logo
موج حضور(شهرستان بروجن)
6.4هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
69 فایل
📣صدای رسای اهالی شهرستان بروجن #پایگاه_اطلاع_رسانی ارسال سوژه👇 @admin_mojhozor تعرفه تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2488336805C036b8cf411
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️نتایج مرحله یک هشتم نهایی جام حذفی 🆔 @moj_hozor
🏡 خونه رویایی من😍😌 🆔 @moj_hozor
🔸 مراسم هفتگی زیارت عاشورا به نیابت از سردار شهید علی برز نریمانی و به یاد پدر مرحومش حاج الله داد نریمانی ⏰ زمان:پنج شنبه ۱۴۰۰/۱۰/۳۰ ساعت ۱۵:۳۰ 🕌 مکان: آستان مقدس امامزاده میرحیدرشاه(ع) نقنه در جوار شهدای معظم شهر نقنه 🆔 @moj_hozor
🔅 امام رضا(علیه السلام): . ✍ مَن غابَ عَن اَمرٍ فَرَضِیَ بهِ، کانَ کَمَن شَهِدَهُ وَ اَتاهُ . 🔴 کسی که از صحنه ی کاری غایب باشد، اما به آن کار (چه نیک و چه بد) راضی باشد، همچون کسی است که در صحنه ی عمل حاضر بوده و آن را انجام داده است . 📚بحارالأنوار،ج۱۱،ص۳۲۰ . 🆔 @moj_hozor
⚫️ هفتمین روز درگذشت مرحوم حاج الله داد(نظر) نریمانی پدر سردار شهید علی برز نریمانی 🔸رسانه موج حضور بار دیگر مصیبت وارده به کانون داغدار را تسلیت عرض می نماید. 🌷 از خداوند منان برای آن سفرکرده علو درجات و رحمت واسعه و برای بازماندگان صبر جزیل طلب می نمائیم. 🌺در کنار فرزند شهیدش هم سفره سیدالشهدا باشد ان شاء الله 🆔 @moj_hozor
🔆 ✍ بدهکاری که طلبکار است 🔹روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. 🔸شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. 🔹شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت که با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. 🔸پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی. 🔹کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. 🔸شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید: داستان چیست؟ 🔹شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خریده و به من بدهکار است. من از اینکه او با دیدنم از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. 🔸ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت بلکه مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود آبروی ما را بریزد. تازه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم. 🔹گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ▫️کرم بین و لطف خداوندگار ▫️گنه بنده کرده است و او شرمسار 🆔 @moj_hozor
⚫️ مراسم خاکسپاری و ترحیم مرحومه کربلایی بی بی جان قنبری کهیانی مادر بزرگوار شهید چراغعلی کوهگرد 🔸 رسانه موج حضور درگذشت مادر گرامی شهید چراغعلی کوهگرد را خدمت بازماندگان تسلیت عرض می نماید. 🌺 از خداوند متعال برای آن سفرکرده علو درجات و رحمت واسعه و برای بازماندگان صبر جزیل طلب می نمائیم. 🆔 @moj_hozor
🔻 جاده لیپار چابهار:)) 🆔 @moj_hozor
🔺عادت‎های غلطی که باعث بروز اختلالات مغزی می‎شود 🆔 @moj_hozor
🔸استاندار چهارمحال و بختیاری طی ابلاغی "محمدکاظم منزوی" را به‌عنوان سرپرست معاونت هماهنگی امور اقتصادی استانداری منصوب کرد. 🔹مهندس محمدکاظم منزوی پیش از این تجارب متعدد مدیریتی از جمله مدیرکل هماهنگی امور اقتصادی استانداری چهارمحال و بختیاری، سرپرست سازمان صنعت، معدن و تجارت استان، معاون صنایع سازمان صمت استان، همچنین عضویت در کمیته اقتصاد کلان استانداری و عضویت در کارگروه تخصصی بنیاد نخبگان استان را در کارنامه خود داشته است. 🆔 @moj_hozor
🔅 امیرالمؤمنین عليه السلام: ✍️ احذَر أن يَخدَعَكَ الغُرورُ بِالحائِلِ اليَسيرِ، أو يَستَزِلَّكَ السُّرورُ بِالزّائِلِ الحَقيرِ 🔴 بپرهيز از اين كه فريفته شدن به [اين دنياى] دگرگون شونده ناچيز، تو را گول بزَنَد، يا شاد گشتن به اين فناپذير بى‌ارزش، تو را بلغزاند. 📚 غررالحكم حدیث ۲۶۱۲ 🆔 @moj_hozor
🔆 ✍ انصاف در کسب‌وکار 🔹"ملا مهرعلی خویی" عالم و سخن‌ور و خطیب توانایی بود. روزی به مغازه‌ بقالی در بازار رفت و خواست مقداری گردو بخرد. قیمت گردو را پرسید. 🔸بقال پیمانه را داد و به ملا گفت: گردو‌ها را دستت بگیر و سبک سنگین کن، هرکدام وزنی نداشت (پوچ بود) جدا کن. 🔹ملا سؤال کرد: چرا چنین لطفی در حق من می‌کنید؟ (گردوی سالم را به من و خراب را به دیگران می‌فروشی!) 🔸بقال گفت: شما عالم باسوادی هستید. من مطالب زیادی از شما یاد گرفته‌ام و به وجود شما افتخار می‌کنم و می‌خواهم جبران علم کنم. 🔹ملا آه سردی کشید و سری به تأسف تکان داد و پیمانه را به بقال داد و گفت: این همه من در منبر، از انصاف سخن گفتم. بهای علم من آن بود که مانند دیگران، گردو به پیمانه برای من می‌کشیدی نه اینکه اختیار انتخاب دهی و چنین پیشنهادی به من بدهی! 🔸احترام من را زمانی نگه داشته بودی که آنچه را در پای منبرم شنیده بودی، استفاده و عمل می‌کردی. مرا نیازی به جبران حق‌الزحمه علمم با مقداری گردوی پُرمغز نبود. وای بر حال من که پای منبر من چنین کسانی می‌نشینند. 🆔 @moj_hozor