#طنزجبهه😁
.
آماده مےشدند توی سنگر بخوابند..🚶🏻♂
يكےشان گفت:«برادر برای نماز شب بلند شدی، نمےخواد ما رو دعا كنی.🖐🏻
فقط دست و پامونو لگد نكن.»🤦🏻♂
گفت:«كۍ من؟😯
من اگر بلند بشم،
فقط براي آب خوردنہ.»🚰
يك نفر سرش را از زير پتو درآورد
و گفت:«دوستان توجه كنند..💁🏻♂،
ايشون نمازشب هم آب مےكشيده
ما خبر نداشتيم.»🤣
#طنزجبهه😂•.
.
اول که رفته بودیم گفتند:
«کسے حق ورزشکردن نداره.»☝️🏾•.
یه روز یکے از بچهها رفت ورزش کرد🤸🏻♂•.
.
مامورعراقے تا دید اومد، درحالے که خودکار و کاغذ دستش بود📝•.
برایِ نوشتن اسم دوستمون جلو
اومد و گفت:«ما اسمک؟اسمت چیه؟»🙄•.
.
رفیقمونم که شوخ بود برگشت گفت:
«گچ پژ.»😎•.
.
باور نمےکنید، تا چنددقیقه اون مامور عراقے هرکاری کرد این اسمو تلفظ کنه، نتونست ول کرد گذاشت رفت🚶🏻♂•.
.
و ما هِی مےخندیدیم..🤣•.
.
↳ @mojahed_d