eitaa logo
مجردان انقلابی
13.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
️ ❤️👌 بعد از لایو با دکتر بانکی پور عزیز کارشناس مسائل خانواده نویسنده کتاب مطلع مهر و سرّ دلبران و نماینده اول مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی موفق شدیم مهمان های بعدی مون رو معرفی کنیم❤️ پست بعدی مهمان بعدی معرفی می‌شوند👇 نسبت ب اطلاع رسانی مراسم اقوام کنید 👌 سوالاتت تون رو بپرسید که امشب به نمایندگی از شما، از استاد بپرسم ✅ @mojaradan_bot @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤕 به دکترگفتم همه داروها رو‌میخورم تاثیر ندارد!!!!💊! ⬅ !!دکترگفت :آیاداروها رو سروقت می خوری؟ ✅تازه فهمیدم چرا«نمازهایم»تاثیری ندارد⁉️ 🆔 @mojaradan
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان استاد درمورد لزوم توجه و محبت به نوجوانان و جوانان 🔸همونطور که به کودکان محبت ميکنيم به نوجوانان هم بايد محبت کنيم. 🔸حتی اگه بچه تون مشکل داره و درسش خوب نيست، بازم بهش محبت کنيد. ☝️ 🔴 @mojaradan
✨﷽✨ ✍خیلی وقتا بعضی خانما میگن ما که شوهرمون نگاه نمی کنه، توجه نداره پس چرا به خودمون برسیم؟ بعد همیشه ژولیده پولیده ن!! لباس های معمولی تنشونه. موهاشون وز و بدون شانه س و حتی ابروهاشونو دیر به دیر بر می دارن. اینطور خانما باید حواس شونو جمع کنه چون بعضی مردا ابراز احساسات بلد نیستن و چون مَردن کسی بهشون آموزش نداده. در نتیجه ممکنه هیچ وقت چیزی نگن ولی در دلشون همه اینا رو ببینن و شمارو با بقیه مقایسه کنن. اکثر مردا بصرین. یعنی از طریق چشم کیف می کنن و لذت میبرن. خب پس این قیافه چقدر میتونه دورشون کنه؟؟ این که می گین نمی بینه واقعا عجیبه. احتمالا بروز نمیده. البته میتونین تو رفتارش دقت کنین اگر موقع تعریف کردن مثلا از یک دشت بیشتر به زیبایی منظره و اینا پرداخت پس حتما بصریه و مطمئن باشین می بینه و نمی گه. اینم بگم که این خانمای عزیز باید پیش خودشون فکر کنن! مگه همه چیز شوهرتونه؟ یعنی اگه شوهر نداشته باشین باید زشت باشین؟؟ 💥شما ارزشش رو دارین که خودتون رو برای خودتون زیبا کنید. برای خودتون لباس قشنگ بپوشین و خوش تیپ بگردین. برای خوتون عطر بزنین وحمام برین. اینا بهتون اعتماد به نفس میده و علاقه تونو به خودتون زیاد می کنه. حتما که نباید آقایی ببینه. خودتونم دل دارین ┅═❁•⊰♡⊱•❁═┅ 💞 @mojaradan👈👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
🍁🍁🍁🍁 #داستان قسمت چهارم 🍃 راز میان چشم ها 💕 صبح زود از خونه زدم بیرون. امروز اوستا حبیب بعد از چن
🍁🍁🍁🍁 قسمت پنجم 🍃 راز میان چشم ها 💕 توی کارگاه مشغول عوض کردن روغن موتور ماشین بودم که از زیر چاله تعمیراتی همون دختر اون روزی و دیدم که دوباره با عینک آفتابی و عصا از گوشه دیوار با احتیاط رد میشد ناخودآگاه صاف نشستم که سرم محکم خورد به شکم ماشین و به شدت درد گرفت. بعد چند دقیقه از چاله بیرون آمدم و درحالیکه داشتم با یه دستمال روغن های دستمو پاک میکردم به رفتنش خیره شدم. مشغول نگاه کردنش بودم و همزمان به این فکر میکردم اگه احمد منو با این وضع ببینه به تلافی اون تو گوشی که بهش زدم حتما یه چیزی بارم می‌کرد، اما نمیدونم چه مرگم بود که نمیتونستم ازش چشم بردارم. هنوز سر پیچ نرسیده بود که حسین و نوچه هاش رسیدند جلوش. چند باری مسیرش و خواست عوض کنه اما انگاری نمیتونست. نمیدونم حسین چکار میخاست بکنه که تا خواست از کنارش رد شه افتاد زمین و عینکش نقش زمین شد. دیگه نفهمیدم چی شد و دویدم طرفش. یقه حسین و گرفتم و عربده زدم :چه غلطی میخای بکنی بی ناموس؟ حسین :ول کن یقه رو، دنبال شر میگردی پسر؟ +بهت گفته بودم تو این محل نبینمت اما مثه اینکه تو حالیت نمیشه حالا کارت به جایی رسیده که تو محل من مزاحم ناموس مردم میشی؟ بهت نگفته بودم خط قرمز من بی حرمتی به ناموس مردمه؟ حسین :واسه همه اینطوری غیرتی میشی؟ یا فقط تازه واردا؟ +خفه شو کثیف و مشتی نثار گونه اش کردم از اون طرف نوچه هاش پریدند روم و گرد وخاکی راه انداختیم. دور و برم و کلی از کاسبای محل پر کردند و بالاخره منو حسین و جدا کردند. حسین که بد کتک خورده بود آش و لاش گذاشت و رفت. بقیه هم کم کم متفرق شدند. به گوشه دیوار نگاه کردم که دیدم هنوز مستاصل واستاده و به نقطه نامعلومی با رنگی پریده خیره شده بود. جلو رفتم و خم شدم و عینکش رو از رو زمین برداشتم و با گوشه لباسم تمیز کردم خواستم بدم دستش که گفت :آقا؟ هنوز اینجایید؟ ناباور بهش زل زدم. یعنی چشماش جایی رو نمی‌دید؟ پس دلیل عصا زدن و عینک گذاشتنش همين بوده. +بله اینجام دختر :حالتون خوبه؟ طوری نشدید؟ +نه چیزی نیست، شما خوبید؟ دختر :خوبم، ببخشید من باعث زحمت شما شدم و به دردسر انداختمتون +زحمت اون بی مصرفا بودند نه شما دختر :به هر حال لطف کردید، نمیدونم چطوری تشکر کنم +انجام وظیفه بود، من هاشمم اگه اینجا مشکلی پیش اومد واستون، خوشحال میشم بهم بگید چند لحظه ایی سکوت کرد و تشکر آرومی زیر لب گفت. با خودم گفتم خوب که چی الان اسمم و بهش گفتم؟ دختر :من باید برم خدانگهدار +عه... چیزه... اگه کار خاصی دارید من میتونم براتون انجام بدم دختر :نه من خودم میتونم از پس کارام بر بیام +آخه با این وضع... پرید تو حرفم و گفت :من بیست ساله با این وضع کنار اومدم یه نون گرفتن معمولی چیزی نیست برام، خدانگهدار و از کنار دیوار با احتیاط رد شد و توی پیچ کوچه گم شد یعنی از بچگی نابینا بوده؟ چرا تموم حرکات این تازه وارد برام جذاب شده بود؟ ادامه دارد... @mojaradan
🔺امکان لایو با استاد حورایی 🔺با موضوع چالش‌های کرونایی فرصت‌ها و تهدیدها 🔻امشب شنبه ساعت 22 از صفحه پیج موج Instagram.mooj.ir 👇 📲 @nasrakhorasanrazavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا