eitaa logo
مجردان انقلابی
13.5هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
زن : سلام عشقم یک موضوع خیلی مهم و جدی است که باید باهات صحبت کنم 😞 مرد : چه موضوعی ؟ 😐 زن :آزمایشات دی ان ای نشون میده که این بچه مال ما نیست !! 😔 مرد : آزمایشات درست میگه 😊 زن : چرا ؟ 🤔 مرد : یادت میاد تو بیمارستان بعد از زایمانت بچه خودشو کثیف کرد ، تو گفتی برو عوضش کن 🤔 خب ، منم رفتم با یک بچه تمیز دیگه عوضش کردم و اوردمش 😊 ☺ 😂 😂 😂 🤣🤣🤣 😍 @mojaradan😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش رهبر انقلاب به بیان آماری درباره سقط جنین به روایت حجت‌الاسلام 🔸تاکيد رهبر انقلاب بر حرام و قتل نفس بودن سقط جنين. 🔴 @mojaradan
4_5798937875235998224.mp3
3.76M
﷽ 📲 فایل صوتے 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 در خانه خوش اخلاق باشید 🔖 🆔 @mojaradan
ناملايمات كوچك را ناديده بگیرید 🔻اگر قرار باشد كه سر هر مساله كوچكي و پيش پا افتاده اي جار و جنجال به پا كنيد،واقعا بعد از يك مدت از نظر روحي مريض خواهيد شد. بعضي از زنها آنقدر انرژي روحي و عصبي به خرج ميدهند كه مثلا چرا شوهرشان هر صبح موقع رفتن به سر كار لباسهاي منزلشان را سر جايش قرار نمي دهند. و اعصاب وانرژي خود را بيهوده هدر ميدهند. انرژي وجان خود را تلف مي كنند وچين وچروك به صورتشان مي اندازند و با داد و فرياد كردن خود را زودتر از موقع پير و فرسوده مي كنند وبدتر از همه ،عشق شوهرشان را به نفرت تبديل مي كنند كه مثلا چرا شوهرشان لباسش را به چوب رختي آويزان نكرده است! 🔰خودتان قضاوت كنيد آيا ارزش زيبايي و جواني خود وصحت و سلامت وصفاي خانه بيشتر است يا آن كه يك دقيقه وقت صرف كنيد وخودتان لباس شوهرتان را به چوب رختي آويزان کنید. ✼═══┅💖💖┅═══✼ 💞 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 چیستان امروز 🤔 آن چیست که پر دارد ولی پرواز نمی کند ؟ ؟ ؟ . . . . . 😋 جواب : ??? ایدی کانالمون لطفا همه جا پخش کنید😎👇 @mojaradan
🌹 عاشق شوید نه وابستههرگز عشق را با وابستگی اشتباه نگیر، عشق واقعی از خودت آغاز میشود.. اگر نتوانی ابتدا به خودت عشق بورزی، اگر نتوانی ابتدا به خودت احترام بگذاری، اگر نتوانی ابتدا خودت را عاشقانه تحسین کنی ، بنابراین احساسی که به دیگری خواهی داشت یک وابستگی بیش نیست. و ارتعاش وابستگی آرام آرام تو را از عزت، از احترام، از عشق و از بزرگی خواهد انداخت. یاد بگیرید شادی خویش را به هیچ کسی وابسته نکنید ، یاد بگیرید از موضع ضعف دلبسته کسی نشوید، یاد بگیرید بدون توقع و خودخواهانه عشق بورزید ، یاد بگیرید برای جلب نظر دیگری تلاش نکنید خودتان باشید و این یعنی احترام به نفس ..❣ 😍 ✼═══┅💖💖┅═══✼ 💞 @mojaradan
طرف PM ﺩﺍﺩﻩ :ﮐﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﻧﺘﻮﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻐﻞ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﻧﻪ همسایتون ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﺑﮕﻢ ﺑﺂﻭﺭﺕ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ ﺑﮕﻮ ؟؟ ﮔﻔﺘﻢ:ﮐﻨﺂﺭ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ هیچیﺩﯾﮕﻪ ﺑﻠاﮐﻢ ﮐﺮﺩ ! ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻋﺼﺎﺍﺏ ﻧﺪﺍﺭﻥ 😂😂 😍 @mojaradan😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#داستان_شب ⚜قسمت هفتاد و نهم ⚜ بهشتِ عمران 🌾 در باز شد و من از خلسه ی تنهاییم کشیده شدم بیرون باب
⚜قسمت هشتاد ⚜ بهشتِ عمران 🌾 توی خواب نفس نفس میزدم. از دور صدای خنده ی بلندی میومد. آروم به صدا نزدیک شدم و چهره ی مات یه پسر و دیدم که داشت زمین و می‌کند متوجه من شد که گفت :بهشته کجا بودی؟ ببین چه هلو هایی کاشته آقاجان و شروع کرد به خندیدن. نمیدونستم کیه. حتی صدام در نمیومد. از پشت سر مردی با موهای سفید اسممو صدا زد که به سمتش برگشتم با عصاش تکیه داده بود به درختی و گفت :بالاخره کار خودت و کردی ها؟ توام مثه مادرت بی لیاقت بودی و بعد سوتی زد که قادر از پشت بوته ایی اومد و اشاره به من کرد از ترس عقب عقب میرفتم و قادر دنبالم میومد. اونقدر عقب عقب رفتم که پام سر خورد و افتادم پایین با جیغ بلندی از خواب بلند شدم نفس نفس میزدم و راه گلوم خشک شده بود. تکون شدیدی خوردم که بعد متوجه شدم توی ماشین بودیم دستمو روی گلوم گذاشته بودم و سعی می‌کردم نفس بکشم در کنارم باز شد و سالار اسممو صدا زد با گیجی بهش خيره شدم که یا خدایی گفت و دوید و بعد چند دقیقه یه بطری آب آورد _آوا جان؟ خوبی؟ بیا این آب و بخور یکم حالت بیاد سر جاش با دستای لرزون بطری آب و گرفتم و چند قلوپی خوردم تازه یادم اومد چه بلایی سرمون اومده قادر... وای قادر... خيره شدم به دستایی که باهاش قادر و زده بودم. یهویی از ترس بطری رو رها کردم و شروع کردم بلند گریه کردن سالار همونجا روی زمین بیرون ماشین زانو زد و گفت :چرا با خودت اینطوری میکنی؟ من نمیزارم اتفاقی واست بیوفته همراه با هق هق گفتم :من آدم کشتم میفهمی؟ حالا چه بلایی سرم میاد سالار؟ _به جون مادرم نمیزارم بلایی سرت بیاد خودم به گردن میگیرم تو فقط اینطور نکن با خودت آوا جان نگاهم دوخته شد بهش +بیا برگردیم، بزار بریم همه چیو به پلیس بگیم دوباره سرش و انداخت پایین و گفت :قادر خودش اگه زنده می‌بود پاش گير بود... _چی میگی؟ به هر حال اون آدم بود میفهمی؟ +فعلا یکم صبر کنیم ببینیم چی میشه. شاید خودشون گم و گور کرده باشن جسدش و چون پای همه شون گیره دستمو گذاشتم روی سرم و گفتم :من.. من نمیتونم با این حس عذاب وجدان کنار بیام سالار _یکم صبر کن. یکم فقط آوا چیزی نداشتم بگم فقط پرسیدم :کجا میری؟ +مسافر خونه _اینطوری؟ من تو ک مدرکی نداریم تازه نسبتی هم نداریم باهم +یه آشنا دارم فکر کنم بتونه دو سه روزی بهمون جا بده از جاش بلند شد و سوار شد. توی سکوت عذاب آوری مسیر طی میشد دائم صحنه اون خواب توی سرم رژه میرفت نکنه اون دختری که صداش میزد من باشم؟ بهشته..! ..... @mojaradan