#یک_حبه_قند
👈 با نَفْس هاى خود بر سر #ترک_عادت ها بجنگید، تا بر آنها غلبه کنید و با #هوس هاى خود مبارزه كنيد، تا بر آنها تسلّط پیدا کنید.
#امیرالمؤمنین (ع)
📚 غرر الحكم : 6418
👈 به تأديب و تربيت نَفْسهاى خود بپردازيد و آنها را از شيفتگى به #عادت هايشان بازداريد.
#امام_علی (ع)
📚 غرر الحكم : 4522
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مستبصر 🔺
✅ بانوى اهل سنت انگلیسی وقتى از حقيقت ماجراى شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها آگاهى يافت، شيعه شد
#گسترش_تشیع
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست🖤"
#اثبات_شهادت_حضرت_زهرا🖐🏽"
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #تواب💗 #پارت۱۶ بی توجه به حرفش به راهم ادامه دادم وقتی دید.توجه.ای.بهش.نکردم... سریع
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#تواب💗
#پارت۱۷
از اینکه مجبور بودم به خواست هاشون تن بدم ناراحت و عصبی بودم ولی چاره ای نداشتم .
سلامتی دختر عموم از همه چی برام مهم تره بود.
او مثل خواهرمه
مثل خودم زندگی سختی داشته.
از پدر که شانس نداشت اینقدر مواد کشید تا مرد!
بیچاره زن عمو این چند سال با ترشی درست کردن و تمیز کردن خونه مردم زندگی شو میچرخوند!
با خراب شدن حال آیه زن عمو شکسته ترهم شد.
بیشتر کار میکرد شاید بتونه خرج عملش رو جور کنه.
اما چه فایده؟
اگه تمام عمرش کار میکرد نمیتونست خرج عمل آیه رو جور کنه.
من نمیتونستم هم دردهای دختر عموم رو با چشم ببینم هم شکسته تر شدن زن عموم که مثل مادر بود.
تو این چند سال چیزی برام کم نگذاشته بود.
مجبور شدم از اونا پول بخوام.
تازه بعد از پیوند یکم زندگیش به حالت عادی برگشته.
نمیخوام این عوضی ها اذیتشون کنند.
ولی با این وجدانم چی کار کنم؟
با این کار زندگی یه نفر دیگر رو بهم میزنم !
وارد اتاق شدم رو صندلی نشستم.
نازنین راست میگفت:
من جرأت کشتن اون پیرمرد رو ندارم.
شاید چون این کاره نیستم!
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مجردان انقلابی
#خطبه_فدکیه (قسمت_یاز_دهم ▫️ فراز نهم ✨°•↻♥↻•°✨ 🖇 خطبتها علیهماالسلام بعد غصب الفدک ↯↯ ✿ وَ زَعَ
#خطبه_فدکیه (قسمت_دوازدهم
▫️ فراز یازدهم
🖇 خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از غصب فدک ↯↯
✿ اى پسران قيله- گروه انصار- آيا نسبت به ميراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالى كه مرا مى بينيد و سخن مرا مى شنويد، و داراى انجمن و اجتماعيد، صداى دعوت مرا همگان شنيده و از حالم آگاهى داريد، و داراى نفرات و ذخيره ايد، و داراى ابزار و قوّه ايد، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من به شما مى رسد ولى جواب نمى دهيد، و ناله فرياد خواهيم را شنيده ولى به فريادم نمى رسيد، در حالى كه به شجاعت معروف و به خير و صلاح موصوف مى باشيد، و شما برگزيدگانى بوديد كه انتخاب شده، و منتخباتى كه براى ما اهلبيت برگزيده شديد!
✿ با عرب پيكار كرده و متحمّل رنج و شدتها شديد، و با امت ها رزم نموده و با پهلوانان به نبرد برخاستيد، هميشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار، تا آسياى اسلام به گردش افتاد، و پستان روزگار به شير آمد، و نعره هاى شرك آميز خاموش شده، و ديگ طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش كفر خاموش و دعوت نداى هرج و مرج آرام گرفت، و نظام دين كاملاً رديف شد، پس چرا بعد از اقرارتان به ايمان حيران شده، و پس از آشكارى خود را مخفى گردانديد، و بعد از پيشقدمى عقب نشستيد، و بعد ايمان شرك آورديد؟
✿ واى بر گروهى كه بعد از پيمان بستن آن را شكستند، و خواستند پيامبر را اخراج كنند، با آنكه آنان جنگ را آغاز نمودند، آيا از آنان هراس دارد در حالى كه خدا سزاوار است كه از او بهراسيد، اگر مؤمنيد.
✨°•↻♥↻•°✨
■ منابع ↯↯
📚 ابوالفضل احمد بن ابی طاهر مروزی، بلاغات النساء.
📚 سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهالسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۲.
📚 محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ کمپانی.
📚 حجتالاسلام رحمانی همدانی با ترجمه دکتر افتخارزاده، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی.تهرانی، مجتبی رحمة الله علیه، ۱۳۱۶هـ. ش.
📚 خطبهٔ فدک؛ تهران: مؤسسه فرهنگی و پژوهشی مصابیح الهدی، ۱۳۹۱. صص ۹٬۱۹٬۲۰
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
خانواده آسمانی ۹.mp3
12.27M
#خانواده_آسمانی ۹
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رائفیپور
♨️ عجیب نیست؟
خودکشیها ، حیوانپرستیها، شیطانپرستیها، قتلها، فتنهها ...
از همان آدمیزادی سَر میزند که خداوند او را اَشرف مخلوقاتش، نامیده است ...
※ کجای کار خراب شد؟؛
که بشر تا اینجایِ درهی حیوانیّت سقوط کرد.
#من_و_خانواده_آسمانی
#ریشه_حقیقی
#عشق_حقیقی
@mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #تواب💗 #پارت۱۷ از اینکه مجبور بودم به خواست هاشون تن بدم ناراحت و عصبی بودم ولی چاره
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#تواب💗
#پارت۱۸
انقدری غرق در افکارم بودم که متوجه گذر زمان نشدم.
به ساعت نگاه کردم ساعت هفت بود
نازنین زنگ زده بود.
حتما برای صبحانه که برم پایین تا نقشه ی جدیدش رو برام توضیح بده.
دست صورتم رو شستم ؛ سریع آماده شدم و رفتم پایین نازنین روی صندلی پایین نشسته بود.
رفتم جلو....
_سلام داداش اون میز صبحانه برای ما چیده شده.
باچشم هایی درشت شده نگاهش کردم و گفتم:
+سلام داداش؟؟
حالا که ما تنها هستیم این داداش گفتن تو چه دلیلی داره؟
_اینجور میگم که عادت کنم.
+آهان که عادت کنی!
نشستم روی صندلی ؛ نازنین برام چای ریخت ؛ از کارهای نازنین بیشتر متعجب می شدم با لحن خشک و سردی بهش گفتم :
+چی شده؟
+چرا اینقدر مهربون شدی؟
_با ناز و عشوه هایی که زیاد از این دختره دیده بودم گفت:
_من همیشه مهربون گرم و با محبتم
مگه اینکه یکی رو اعصابم راه بره!
_ولی حالا دارم نقش بازی میکنم زیاد جدی نگیر.
+آهان چقدر نقشت رو خوب بازی میکنی ؛ تو باید بازیگر میشدی!
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#تواب💗
#پارت۱۹
لبخند نازنین عمیق تر شد و با همون لحن مهربون گفت:
_بهتره درمورد خواهرجونتم با حاجی صحبت کنی.
_چی باید بهش بگم؟
چهرش رو مظلوم کرد و با لب و لوچه ی آویزون گفت:
_درمورد اینکه ؛
خواهرت همسر و بچه ی عزیزش رو در تصادف از دست داده و الان در اوج افسرده گیست.
ونیاز ویژه به هم صحبت داره.
محمد باید یه جوری پیاز داغش رو زیاد کنی تا حاجی دلش به رحم بیاد .
باید رابطه ی من و دخترش صمیمی بشه.
من اول باید جای خودم رو پیش این حاجی و دخترش محکم کنم تا بریم سراغ مرحله ی بعد...
فعلا باید هوای خواهر افسرده ات رو خیلی داشته باشی.
نگاهی طولانی به نازنین کردمو
واقعا این دختر فکرش خراب بود فقط دنبال این بود کار خودش پیش بره دیگه به دل کسی فکر نمی کرد .
_داداش ؛ عزیزم کجایی؟
+دارم به این فکر می کنم که تو چه موجودی هستی!
خنده ی بلند نازنین باعث شد نگاهی به اطراف بکنم همون موقع حاجی و دخترش وارد هتل شدند.
_هیس ؛آومدن...
سریع چادرش رو جمع و جور کرد و حالتش رو عوض کرد.
#ادامه_دارد
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«🎬🖤»
-
-
اللّٰہُاَڪبَرَدرراهِ؏َـلۍ
فـٰاطِمِہایستـٰادِهمِثلِیِہڪۅه(:
صَلَاللّٰہعَلَیڪیـٰافـٰاطِمہ!-
-
-
«🎬🖤»↫ #مادرم_زهرا‴
#پایان_فعالیت
#شبتون_زهرایی
«🎬🖤»↫#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
@mojaradan
•