مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛ کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد .
#مکیال_المکارم
🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛
کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد ...
✅یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه زهرا سلام الله علیهما ....
📍قسمت سی و هفتم:
💠شباهت به هارون....
در روایتی آمده است که جناب هارون را خدای تعالی به آسمان برد، و همانطور که ذکر شد امام عصر ارواحنافداه را نیز در هنگام ولادت ملائکه به آسمان بردند...
هارون از راه دور صدای حضرت موسی را می شنید، یکی از خصوصیاتی که برای دوران بعد از ظهور نقل شده این است که مردم در هر جایی باشند صدا و تصویر امام زمان علیه السلام را درک میکنند.
💠شباهت به یوشع...
پس از وفات حضرت موسی منافقان با یوشع جنگیدند، همینطور است درباره حضرت ولیعصر ارواحنافداه.
خورشید برای یوشع بازگشت، قائم علیه السلام نیز با خورشید و ماه سخن میگوید و آنها را صدا میکند و آنها نیز پاسخ میگویند...
💠شباهت به حزقیل....
خدای تعالی به دعای حزقیل جمعی از مردم را که سالها مرده بودند را زنده کرد و اخبار زیادی درباره زنده شدن بعضی از مردگان در زمان ظهور حضرت ولیعصر وارد شده، همینطور آیاتی مثل ۲۴۳ سوره بقره و آیه ۳۸ سوره نحل که تفاسیرش به این امر اشاره دارد.
💠شباهت به داوود....
خداوند در قرآن میفرماید:
"وألنا له الحدید"
آهن برای داوود نرم شد، امام صادق علیه السلام نیز در روایتی چنین اعجازی را برای حضرت ولیعصر ارواحنا فداه ذکر کردند.
سنگ با داوود سخن می گفت و صدا میکرد : ای داوود! مرا بگیر و جالوت را با من به قتل برسان، قائم علیه السلام نیز علم و شمشیرش او را صدا می کنند و می گویند: ای ولی خدا ! خروج کن و دشمنان خدا را به قتل برسان.
داوود جالوت را کشت، امام زمان علیه السلام هم دجال را می کشد.
داوود به الهام در میان مردم حکم میکرد، امام زمان علیه السلام هم به روش داوود قضاوت می کنند و نیازی به بینه و شاهد ندارند.
در روایات آمده است که نوشته ای با مهری از طلا از آسمان بر داوود نازل شد و به چنین مضمونی امام صادق علیه السلام نیز چنین نوشته ی ممهوری را برای امام زمان علیه السلام ذکر کردند.
📚منبع: مکیال المکارم
▫️با چه رویی بنویسم که بیا مهدی جان
شرم دارم، خِجِلَم من زِ شما مهدی جان
▫️چه کریمانه به یاد همه ما هستی
آه از غفلت روز و شب ما مهدی جان
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫
@mojaradan ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
AUD-20220401-WA0089.
11.43M
#انسان_شناسی ۹
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
✖️اینکه خداوند، تمام آفرینش را مسخّر انسان کرده، اما بشریت، سالهاست در آرزوی سفر به
نزدیکترین سیاره به زمین، به سر میبرد؛
✖️این که با وجود قرنها پیشرفت علم، مشاهدهی ماورای طبیعت، برای اکثر قریب به اتفاق ما، رؤیایی دستنیافتنیست؛
💥به دلیل نگاه غلطیست که به کل جهان خلقت داریم!
نگاه درست را، چگونه باید بدست آورد؟!
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲⃟🍯
🌸دانی که چرا
❣ماه رمضان ماه خداست
🌸یا آنکه
❣چرا حساب این ماه جداست؟
🌸یا آنکه
❣چرا باب کرم مفتوح است؟
🌸زیرا که
❣تولد حسن عشق خداست
🎉میلاد کریم اهل بیت
امام حسن علیه السلام مبارک💐
📲|#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
مجردان انقلابی
*🍀﷽🍀 رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۲۷ 📜 رفتم تو آشپز خونه مشغول غذا درست کردن شدم
*🍀﷽🍀
رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋
#پارت۲۸ 📜
دوهفته مونده بود به عید ،کلاسا هم کم و بیش برگزار میشد ،
صبح رفتم دانشگاه یکی از کلاسا برگزار نشد مجبور شدم بمونم تا ساعت بعدی کلاس
هوا سرد بود رفتم داخل کافه نشستم
حوصلم سر رفته بود ،شماره ساناز و گرفتم
- الو ساناز
ساناز: سلام خانم مهندس ،خوبی؟
- قربونت تو خوبی؟ خاله جون خوبه؟
ساناز: فدات شم مرسی همه خوبن ؟ تو چه خبر ؟ چیکار کردی؟
- هیچی بابا، یکی و پیدا کردم ، بابا ردش کرد رفت ،دیگه پشیمون شدم
ساناز: چرا ردش کرد مگه چه جورب بود؟
- هیچی بابا ،حقم داشت این آدم خل و دیونه هر جا میرفت همین جواب و میشنید
ساناز : مگه پسره چه جوری بود؟
- نمیدونم توصیفش یه کم سخته،اصلا توصیفی نداره بگم
ساناز : اخه دختره عاقل تو باید یکی و پیدا میکردی که مثل حاج رضا باشه
- خو همچین آدمی مغز خر خورده بیاد زنم بیشه چند ماه بعد طلاقم بده
ساناز : اره دیگه اینم حرفیه
( یه دفعه دیدم یاسری با دوتا نسکافه نشست رو به روم)
- ساناز جان بعدا باهات تماس میگیرم فعلا
یاسری: بفرمایید هوا سرده میچسبه
- خیلی ممنونم ،میل ندارم ،کاری داشتین ؟( به دورو برم نگاه کردم که دفعه مرجان نباشه ،از این جماعت دیگه میترسیدم )
یاسری: خیالتون راحت دیگه مرجان سمتتون آفتابی نمیشه
- ببخشید من باید برم
یاسری: لطفا بشین میخوام باهات حرف بزنم
- فکر کنم بهتون گفته بودم که من کاری باهاتون ندارم
( بلند شدم برم که یه دفعه گفت)
: چه طور با سعید تونستی حرف بزنی ،به ما میرسه حرفاتون ته میکشه
- سعید؟
یاسری : تو حتی اسم کوچیکش هم نمیدونی ،چه طور میخواستی زنش بشی
- از اولم میدونستم این پسره ،خل مشنگ نمیتونه حرفی تو دلش بمونه
یاسری : ( خنده بلندی کرد،که همه مارو نگاه میکردن ) : چرا میخوای بری ؟
- به خودم مربوطه ( سریع از کافه رفتم بیرون )
متوجه شدم یکی هم از کافه اومد بیرون
یاسری: دختره حاجی ،من حاضرم برم با بابات صحبت کنم
(خندیدمو نگاش کردم): چه اعتماد به نفس بالایی دارین ،بابام جنازمو رو دوشتون نمیزاره چه برسه به اینکه بخوایین
یاسری : مگه من چمه؟
- هیچی فقط دارین تو کثافت دست و پا میزنین
( یه دفعه چشمم به شاهینی افتاد ،رفتم سمتش با چند تا از پسرا داشت وارد دانشگاه میشد )
منو دید سرخ شد
( دلم میخواست برم خفه اش کنم)
- آقای شاهینی خیلی ممنون بابت رازداریتون*
✍🏻فــــاطـــــمــه.ب
@mojaradan
*🍀﷽🍀
رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋
#پارت۲۹ 📜
سرم از درد داشت منفجر میشد ،به زور سر کلاس حاضر شدم ،کلاس که تمام شد سریع سوار ماشین شدم و برگشتم
تصمیم گرفتم تا بعد عید کلاس نرم دیگه حوصله دیدن ریخت هیچ کدومشونو نداشتم
سعی کردم کردم تو این مدتی که خونم یه کم تمیز کاری انجام بدم ،چمدونمم از کمد بیرون اوردم وسیله هایی که نیاز داشتم واسه سفرو داخلش مرتب چیدم
دوسه روز مونده بود به هم خوشحال بودم هم ناراحت،،خوشحال به این خاطر که یه مدت رنگ این شهرو نمیبینم
،ناراحت به این خاطر که عید، مامان بین ما نیست
صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم
عاطفه بود
- یعنی بر هرچی مزاحم بد لعنت
عاطی: چیه بابا ،یعنی من آرزوم شد یه بار زنگ بزنم تو خواب نباشی
- واییی عاطی اینقدر تمام تنم درد میکنه که نگو
عاطی: عع میگفتی شاهزاده ات می اومد یه مشت و مال بهت میداد دیگه
- فعلن که هر چی اجنه و شیطانه نصیب ما شده
عاطی: سارا نیم ساعت دیگه میام دنبالت باهم بریم بازار
- ول کن بابا ،بازار الان شلوغه حوصله ندارم
عاطی: بیا میبرمت یه جایی که خلوت باشه ،نیم ساعت دیگه اونجام ، یا علی
هووووف از دست تو
زود بلند شدم دست و صورتمو شستم، اماده شدم اشپز خونه یه چیزی خوردم
به بابا رضا هم پیام دادم که با عاطفه میرم بازار شاید دیر بیام،،
صدای بوق ماشین شنیدم ،تصویر آیفون و زدم دیدم عاطفه است
کیفمو برداشتمو رفتم
- ،باز ماشینه کدوم بدبختی و به غارت گرفتی
عاطی: بی ادب ،واسه شاهزاده جووونه
- ععع خدا رو شکر که به دومین آرزوت هم رسیدی
عاطی: دیوونه ،سوار شو بریم دیر میشه
توی راه حوصله ام سر رفت ضبط و روشن کردم
- عع عاطی اینم که مثل خودت مداحی گوش میکنه که
یعنی این همه اشتراکتون منو کشته
عاطی: انشاءالله یکی واسه تو هم پیدا بشه
- فعلن که هر چه بدبختیه داره رو سره بدبخت من هوار میشه
ماشین و گذاشتیم پارکینگ ،رفتیم بازار واییی که چقدر شلوغ بود
عاطی: سارا بیا یه جا دیگه بریم تو این شلوغی همه بهم تنه میزنن خوب نیست
- باشه بریم
رفتیم یه پاساژ که جمعیت یه کم شلوغ بود ولی رفت و امد خوب بود*
✍🏻فــــاطـــــمــه.ب
ادامـــــــه. دارد.....
@mojaradan
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••|📌🗣|••
ذکری مشکل گشا....✨☘
🖇•••|↫ #مشکل_گشا
#شبتون_حسنی
🖇••#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🦋⃟📸
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم
مافقطتادمِافطارعطشرادیدیم
وایبرآنلبِخشڪیدهآقایدلم!
#بهفدایلبعطشانحسین
🦋|↫ #صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan