فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🧡🍁•
#ابسلام_ایها_غریب
#سلاماربابم
#حسین_جانم
ازفراتچشمتو،یڪذرهنَم،مارابس
ازجهانوڪلُّمافیها،حرممارابساست
لحظہےپراضطرابووحشتیومالحساب
دستمانگیرد،سلامِصبحدممارابساست
•ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ•
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
🍁|↫ #صباحڪم_حسینے
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂»
.
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم
نبودنٺ را
با ساعٺشنۍ
اندازھ گرفتھ ام..
یڪصحرا گذشتھ است!💔
#اللهم_عجل_لولیک_فرج C᭄
.
•۰•۰•۰•۰•🌕✨۰•۰•۰•۰•۰•
"❥| @mojaradan
مجردان انقلابی
#انچه_مجردان_باید_بدانند #قسمت_چهارم ۹- دایره لغات خود را افزایش دهید و از استعاره ها و تمثیل های ز
#انچه_مجردان_باید_بدانند
۱۵-بعد از صحبت های مهمتان مکث کنید تا شنونده بهتر متوجه منظور شما بشود.
۱۶- موضوعی را انتخاب کنید و بدون وقفه برای ۳دقیقه در مورد آن صحبت کنید.
۱۷- اهمیت ارتباط چشمی را فراموش نکنید، به چهره ی افرادی که با آنها صحبت میکنید نگاه کنید اما توجه کنید که به چهره ی آنها زل نزنید.
۱۸- مطالبی را که مایل هستید در مرد آنها صحبت کنید از قبل مقابل آینه تمرین کنید و یا میتوانید در اتاقی خالی نشسته برای شنوندگان خیالی در قسمت های مختلف اتاق صحبت کنید.
#پایان
@mojaradan
38.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#محمد_رسول_الله
#قسمت_هفتم
نام فیلم: محمد رسول الله
امتیاز: 9/5 از 10
ژانر: #تاریخی #مذهبی
کارگردان: مجید مجیدی
#ادامه_دلرد
#با_ما_همراه_باشید
@mojaradan
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂»
.
اۍاهلحرم
وقتدفاعازحرماست🇮🇷🌱
#ایران C᭄
.
•۰•۰•۰•۰•🌕✨۰•۰•۰•۰•۰•
"❥| @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
چه زمانی ازدواج کنم؟🤔🤔
🌻@mojaradan
#همسرداری
از همــسر خود تعــریف کنــید!
🔸يكى از عواملى كه نشان دهنده توجه به همسر است تعريف كردن از كار او و تشويق اوست. هيچ اشكالى ندارد كه مرد هر دفعه که سر سفره مىنشيند، از دست پُخت همسرش تعريف كرده و او را به جهت پختن غذاى لذيذ تشويق كند.
🔸چه زیباست وقتى شوهر از بيرون، خريد میکند، زن از ميوههاى خوبى كه انتخاب كرده تعريف كند؟ اين تعريفها نشان مىدهد كه ما متوجّه زحمات و تلاشهاى همسرمان هستيم و البته عامل افزایش محبت به همسر است
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه پیج اونوری این صحبتهای قدیمی رهبرانقلابو گذاشته بود گفته بود
دوستان متحد بشیم پیروزی نزدیکه 🤦♂😂😂😂
#زهی_خیال_باطل
#اون_موقع_تمام_کارشون_خدایی_بود_دستور_خدا_و_رهبرشان_خمینی_بود
#الان_کارشون_باطل_و_ضد_قران_اسلام_رهبراشان_مسیح_علی_نژاد_کریمی_ترسو_که_رهبری_میکنند_از_زیر_پتو_وجاشونم_خیس_کردن😂
#جانم_فدای_رهبر
@mojaradan
7396041204.mp3
6.33M
🔈 #جهاد_با_نفس
📚 #وسائل_الشیعه
📣 جلسه پانزدهم
◉ حق برادر
◉ حق مولا
◉ توحید افعالی در رعایت حقوق
◉ حق کسی که به شما نیکی کرده است
◉ نحوه گفتن بدی و خوبی
◉ انفاق در علانیت
⏰ مدت زمان: ۱۵:۰۸
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای واقعیتهایی که دیده نشد...
🔹بعد از شروع اعتراضات اخیر، آهنگی با عنوان «برای» با برخی تصویرگذاریها منتشر شد؛ حالا همین آهنگ با تصویرگذاریهای معنادارتری منتشر شده است.
🔹تغییراتی در تصویر که مفاهیم واقعیتری از آنچه در میدان نبرد رسانهای میگذرد را نشان میدهد.
شروین این آهنگو برای حمایت از معترضان و ضد جمهوری اسلامی خوند، یکی از انقلابی های خوش سلیقه همون آهنگو با عکسهای دیگه تدوین کرد که قشنگ با آهنگ میخونه
#دمت_گرم_بچه_اتقلاب_زد_توی_دهنش
#بچه_شیعه_باس_این_طوری_باشه_نقشه_هاشون_خراب_کته❤️
@mojaradan
مجردان انقلابی
••|🌼💛|•• #آقایطلبه_و_خانمخبرنگار #پارت_شصت_پنج کنار مزار شهید مغفوری یه نیمکت بود که رو به س
••|🌼💛|••
#آقایطلبه_و_خانمخبرنگار
#پارت_شصت_شیش
تمام راه رو از گلزار تا بیمارستان غر زدم و مثل بچه ها بهانه گرفتم.
رسیدیم بیمارستان کاشانی و با کمک محمد دوباره پیدا شدم و رفتیم بخش ارژانس بیمارستان
محمد کمک کرد روی تخت بخوابم و رفت دنبال پرستار
پرستار اومد و شروع کرد به گرفتن فشار خونم.
پرستار(با کلی افاده و ناز): خانومی پات خیلی درد میکنه؟
آخه دختره ی الاغ اصول دین میپرسی الان از من
_خیلی
پرستار: عه فکر کنم بخاطر وزنتونه رفته بالا خانومی بفکر رژیم باش
یعنی کارد میزدی خونم در نمیومد
دختره ی پروعه سه نقطه
مثل تو خوبه چوب کبریت باشم
محمد داشت با خنده نگاهم میکرد آنچنان نگاه غضبناکی بهش انداختم که خنده شو خورد و رو به پرستار با جدیت گفت: نمیخواید معاینه کنید؟
پرستار: صبرکنید آقای دکتر رو صدا بزنم.
محمد: این بیمارستان خانم دکتر نداره؟
پرستار: باید صبرکنید تا...
وسط حرفش پرسیدم چرا خانوم دکتر بیاد؟؟؟دکتر محرمه بگید بیاد
پرستار: باشه چشم.
محمد با اخم نگاهم کرد و از در اتاق رفت بیرون
حقشه... کم تو این مدت اذیت شدم... حالا تو اذیت شو... هرچند میدونم همه این رفتارات نمایشیه...
دکتر اومد و پامو نگاه کرد و گفت این هیچیش نشده و الکی ناز کرده اون درد لحظه اولم طبیعی بوده
محمدم عین میرغضب منو نگاه میکرد و اگه ولش میکردی آنچنان میزد تو سر و کلم که تا یه هفته ور دل آقای دکتر بمونم
از بیمارستان اومدیم بیرون و من دوباره سوار ماشین محمد شدم.
محمد: دلم برات تنگ شده بود فائزه... برای همه شیطنتات... برای همه دیوونه بازیات... _امیدوارم همسر آیندتم شیطون باشه تا دیگه دلت برای من تنگ نشه.
این و گفتم و در ماشین و باز کردم و اومدم بیرون.
محمد پشت سرم حرکت کرد و شروع کرد به بوق زدن
صحنه های اون روز پیش چشمم زنده شد...
فاطمه با ماشین پشت سر محمد بوق میزد...
💛•••|↫ #رمآن
@mojaradan
••|🌼💛|••
#آقایطلبه_و_خانمخبرنگار
#پارت_شصت_هفت
با یاد آوری اون روز اعصابم خورد شده بود... محمدم پشت ماشین بوق میزد و بیشتر رو اعصاب بود...
یک آن کنترلمو از دست دادم و برگشتم و محکم کوبیدم با گلد به ماشینش.
_چیهههه؟ هان؟ چته؟ چی میخوای؟ چرا دس از سرم بر نمیداری؟ چرا نمیری؟
محمد از ماشین پیاده شد.
محمد: فائزه من نمیتونم بی تو زندگی کنم... من عاشقتم... دوست دارم... توهم همه این کارات مسخره بازیه... بیا سوار شو بریم در خونتون... اصلا بیا ببرمت رستوران... شب تولدتو میخوام برات جشن بگیرم... _ ببین آقای حسینی مگه نگفتی اگه بگم دوست ندارم دست از سرم برمیداری و میری؟ مگه جونمو قسم نخوردی ؟
محمد: اون موقع فرق میکرد تو تلخ بودی... باور کردم حرفتو... ولی الان بعد این شیطنتات فهمیدم اون حرفو از ته دلت نزدی...
_ببین بزار روشنت کنم. من با همه مردا همینجوری رفتار میکنم. من با همه پسرا میگم و میخندم. طبیعت منه. توهم برام با اون اقای دکتر یا هر پسر دیگه ای هیچ فرقی نداری. بهتره بری دنبال زندگیت
از حرفای دروغی که گفتم داشتم دیوونه میشدم...
ولی خدایا تو خودت شاهد باش برای اینکه اون خوشبخت بشه و فاطمه به عشقش برسه من خودمو خراب کردم... اونم به دروغ....
محمد داشت خیره نگاهم میکرد... محمد: این قدر از من بدت میاد که حاضری اینجوری به دروغ به خودت تهمت بزنی...؟(نفس عمیق کشید) باشه من میرم و دیگه مزاحم زندگیت نمیشم... دیگه هیچ وقت ردی از من تو زندگیت نمیبینی... ولی یادت باشه بدجور قلبمو شکستی... بدجور... محمد سوار ماشین شد و رفت... من موندم و یه خیابون و نم نم بارون... من موندم و فکر محمد...
من موندم و دلم که نابود شده...
من موندم و قلبم که شکسته...
من موندم و غروری که فقط برام مونده...
خدایا یعنی این اخرین باری بود که چشمای قشنگو دیدم...
یعنی دیگه نمیتونم صداشو بشنوم...
ولی خدایا... اون داره بد قضاوت میکنه... من بی معرفت نیستم... من نابودش نکردم... اون منو نابود کرد... ولی همین که تو شاهدی برام کافیه... همین که تو میدونی من از خودم گذشتم برای اون کافیه...
خدایا این بغض لعنتی داره خفم میکنه...
چرا منو نمیکشی...؟
بارون نم نم میبارید... دستمو زیر بارون گرفتم... تسبیح محمد مثل مثل همیشه دستم بود...
زیر بارون آروم قدم میزدم و فکر میکردم... به همه اتفاقایی که تا این لحظه افتاده...
تمام بدنم خیس بود...لرز افتاده بود به جونم...دلم محمدو میخواست...ای کاش الان کنارم بود...
ای کاش هیچ وقت نمیدیمش که حالا ندیدنش دیوونم کنه...
#رمان
@mojaradan
••|🌼💛|••
#آقایطلبه_و_خانمخبرنگار
#پارت_شصت_هشت
ساعت هشت و نیم شب بود که با تن خیس و تبدار رسیدم خونه
مامان سریع دویید چادرشو انداخت دورم و منو کنار بخاری نشوند.
از سرما به خودم میلرزیدم.
با کمک مامان لباس عوض کردم و دوباره نشستم کنار بخاری و کلی پتو انداخت دور شونم.
بابا اومد کنارم نشست و گفت: دیشب که به محمدجواد زنگ زدم تا بگم از جانب تو چه جوابی گرفتم و دیگه همه چیز تموم شده ، ازم اجازه گرفت امروز برای آخرین بارم که شده بیاد و تصمیمت رو عوض کنه... تونست؟
به چشمای بابا خیره شدم و فقط اشک ریختم.
بابا رفت توی آشپپزخونه منم بلند شدم و دنبالش رفتم و روی صندلی نشستم.
_بابا من الان باید چیکار کنم؟ وقتی نمیخوامش بزور باهاش زندگی کنم؟
بابا یه لیوان چای ریخت و گذاشت روی میز جلوم.
بابا با صدایی پر از تاسف گفت: عرضه مسولیت پذیری و تعهد نداشتی نباید ادای عاشقارو در میاوردی... بیچاره جوون مردم... خیلی بهش بد کردی دختر... خیلی... مامان با بغض گفت: بخدا اه محمدجواد زندگیتو تباه میکنه فائزه... ناحقی کردی در حقش...
چرا از نظر همه من آدم بده ی قصم...چرا هیچ کس نمیفهمه من همه چیزو گردن گرفتم به تا عشقم خوشبخت شه...
سریال آسمان من داشت از شبکه سه پخش میشد.
دوباره صدای آهنگی به گوشم خورد که میدونستم هم من عاشقشم هم محمدم...
*صدا بزن منو که باره آخره...
بزار ببینمت... قراره آخره....
برای بار آخرم شده...
فقط بخند....
بخند و چشمای قشنگتو....
بروم ببند..
بیا و راحتم کن از نگاه آدما...
نزار بگیره دامنم رو اه آدما...
بگو چرا باید بسوزه لحظه های من...
بخاطر نگاه اشتباه آدما...
برای آخرین نفس بخون ترانه ای...
که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای...
که میشه از تو رد شد و نظر به جاده کرد...
که میشه این غمارو از دلم پیاده کرد...
این آخرین قدم...*
💛•••|↫ #رمآن
@mojaradan
••|🌼💛|••
#آقایطلبه_و_خانمخبرنگار
#پارت_شصت_نه
امروز بیست و یکم دی ماهه و دقیقا یک ماه از اتمام محرمیت من به محمد و آخرین دیدارمون میگذره
الان یک ماهه نه خبری از محمده نه از خانوادش
علی امتحانای ترم اولش رو داده و دوهفته کرمان می مونه و فاطمه هم دو هفته خونمون می مونه...
حال و روزم خرابه...
گله دارم از همه... از خودم... از زندگیم... از محمد... از خانوادم... حتی از خدا...
رفتار همه باهام عوض شده... دقیقا الان سه ماهه عوض شده...
همه به چشم یه آدم هوس باز... یه آدم بی مسولیت... پست... عوضی... و.... نگاه میکنن...
بابا قسم خورده اولین خواستگاری برام بیاد حتی اگه بدترین آدم دنیاهم باشه منو بهش بده تا از ننگ من راحت شه...
امشب خونه خاله ناهید دعوتیم.
همه نشست و مشغول صحبت کردنن و فقط منم که بی هدف چشم دوختم به صفحه تی وی و تو فکر محمدم
خاله ناهید: خب راستش میخواستم با اجازه شما(رو به بابام) یه مسئله رو اعلام کنم.
همه گوشا تیز شد و نگاها چرخید روی خاله.
خاله بلند شد و رفت توی اتاقشون و با یه انگشتر نقره نگین دار برگشت ک نشست
خاله: خب فائزه جان خاله.
_بله خاله جان؟
خاله: من با اجازه مامان و بابات میخوام تورو برای مهدی(پسرخاله چلغوز من) خواستگاری کنم.
اون قدر ناگهانی و محکم گفت که ناخداگاه با تعجب گفتم: بله؟؟؟؟
بابا با پوزخند رو به من: بعله
خاله: به هرحال شما از بچگی باهم بزرگ شدید و من از بچگیم همیشه میگفتم فائزه عروسه منه
_ولی خاله جان من و مهدی که...
بابام پرید وسط حرفم و با همون پوزخند و با چشم غره گفت : تو و مهدی خیلیم به هم میاید و علاقه تونم دو طرف ست مگه نه؟!
چی داره میگه واسه خودش؟؟؟
خدای من
چرا بقیه هیچ حرفی نمیزنن
بهشون نگاه کردم تا ازشون کمک بخوام.
همشون داشتن نگاهم میکردن
مامان با نگرانی
علی با تاسف
و فاطمه با غم و ناراحتی
بابا این بار با تحکم و خشم گفت: مگه نه فائزه؟
جوری گفت که از ترس یک آن به خودم لرزیدم.
مهدی با وقاحت تمام گفت: سکوت علامه رضایته دهنتونو شیرین کنید
💛•••|↫ #رمآن
#ادامه_دلرد
@mojaradan
1_1640752617.mp3
15.24M
🎙 مستند صوتی شنود، پرسش و پاسخ، جلسه ۱
#مستند_صوتی_شنود
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شوق وصال حریم شما
دل شیعهها راهی سامرا....
ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
🎤با نوای مهدی رسولی
🔴 ثواب آشنا کردن مردم با امام زمان(عج)
🔵 امام حسن عسکری علیه السلام:
🌕 اگر می خواهی ثواب ۱۰۰ سال روزه همه ایام در نامه عملت ثبت شود.مردم را با امام زمانشان آشنا کن.
📚 بحارالانوار ج ۲ ص ۸
#شهادت_امام_حسن_عسگری_تسلیت
#شبتون_حسنی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_ارامش
💠 ثُمَّ اَنزَلَ اَللّهُ ..
📖 سوره توبه
|توبه طارق بلد قدر ، سوریه ۱۹۵۸|
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
❍حسین_جانم ••|💔
✦خَبـراَزدِلتَنگَممیـدَهَدلَـرزِشعَڪسِ
✦حـَرم،درپیشِچشمـٰانمحُـسـینシ..!
❏اللّهُمَاَرزُقنـٰافِیاَلْدُنْیٰازیٰارۃاَلْحُسَیْن
وفیاَلْاٰخِرَۃشِفٰاعَةاَلْحسین❏
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈🌴
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم
◾️رخٺ سیاه داغ پدر ڪرده اے تنٺ
قربان ریشہ هاے نخ شال گردنٺ
◾️آماده مےكنے ڪفن و تربٺ و لحد
مرد سیاهپوش؛ خدا صبرتان دهد
#آجرکاللهیاصاحبالزمان 🥀🍂🥀🏴🥀
صبح بخیر مولای غریبم🖤
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
♨️ در ازدواج لطفا شناخت خود را بالا ببرید.
💢 اگر قرار در فضای مجازی دوره آشنایی طی شود هزینه سنگین رو هم خود فرد باید بپردازد.
💢 سن ازدواج براساس معدلی که الان در ثبت احوال موجود است بالای 25 سال است اما سن واقعی ازدواج چه سنی است:
دوتا منطق وجود دارد:
1)منطق بلوغ.
2)رشد
💢 ما در حوزه شخصیت که بلوغ شخصیت داریم فقط باید تله های شخصیتی رو چک کرد.
💢 غیرت در روزهای اول قشنگ است اما در آینده تبدیل به شکاکیت میشود.
💢 امام علی(ع): غیرت بیجا زن عفیف رو بی عفت میکند.
💢حضرت رسول: حیا حمق یا حیا عقل.
حیا احمقانه داریم و حیا عاقلانه هم داریم.
💢 بلوغ شخصیتی در سن:
- حتما باید جنس و کیفیت شخصیت طرف مقابل رو بشناسید.
- فاصله سنی در معدل مطلوب بین 3 الی 7 سال است که مرد بزرگتر باشد.(البته به بقیه شرایط توجه شود)
- در بازه جمیعیت جوانان در ایران موضوعی است بنام هم سن و سال.به شرطی که سن بلوغ رو رد کرده باشند هم بلوغ شخصیتی هم جنسی.
📚 توضیحی درباره بعضی از سرفصل کتاب چهار دیواری در کف آسمان :
📍بیماری ها :
3مدل بیماری داریم ---->> بیماری ژنتیک:
یعنی جنین و نسل آینده رو دچار مشکلات جسمی و ژنتیکی می کند. آزمایشات قبل ازدواج جدی گرفته شود.
#ادامه_دلرد
@mojaradan