••🚎••
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم
ازفراتچشمتو،
یڪذرهنَم،مارابس
ازجهانوڪلُّمافیها،
حرممارا بساسٺ
لحظہےپراضطرابو
وحشتیومالحساب
دستمانگیرد،
سلامِصبحدممارابساست ...🦋💙
#صباحڪم_حسینے ...🌎
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
•ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ•
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_ایها_غریب
❤️سلام مولای غریبم!
#مهدی_جانم
انگار آمدنت خیلی نزدیک است
هر روز صبح پنجرهها را باز میکنم
بدان امید که روزهای تلخ دلتنگی
تمام شده باشد و صدای پاهایت را قطرات باران به خانهام بیاورند ...
بگو چه کنم با تکرار این همه انتظار؟
بگو چه کنم با
مرور مداوم این همه چشم براهی؟
💕صبحت بخیر، آقاجانم!
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
@mojaradan
⁉️ #سوال
•.💥.میخواستم راجب پسران مجردی که ابراز علاقه می کنند سوال کنم اینکه چه عکس العملی باید نشون بدیم؟
بعضیاشون میگن که شرایط من جور نیست و فعلا با هم دوست باشیم تا وقتی شرایط جور شد باهم ازدواج کنیم.💀
✅ #جواب :
•.🚨.نکته اول:
اینکه پسری که واقعا قصد ازدواج داره باید از طریق رسمی اقدام بکنه.
👈🏻خواستگاری یک محک بسیار مطمئن هست که بفهمیم طرف مقابل محبتش واقعیه یا نه؟؟ آیا حاضره برای محبتش بهایی رو بده یا نه؟؟
یا صرفا میخواد یک ابراز محبت و یک رابطه دوستی برقرار کنه.🤔
و از کجا معلوم وقتی شرایطشون فراهم شد کسی دیگه رو انتخاب نکنن؟؟ 😶🚥
💥به همین دلیل به دختر خانوما توصیه میکنیم خودشون رو فدایی شرایط نداشته پسر نکنن.😊❌
اقا پسر اگر قصد ازدواج داره باید جُربزه راضی کردن خانواده رو هم داشته باشه، این وظیف شه.👈🏾🧑🏻
🚫پس بــہ هیـــــچ وجـــــــہ بــه این بهونه وارده رابطه نشید🚫
•.🎋.نکته دوم: بعضی دختر خانوما میگن اگه باهاش برخورده خوبی نداشته باشیم ناراحت میشه😕🙌
خب ناراحت بشه :)
اگه از برخورده سبک و محبت امیز شما خوشحال بشه نشون دهنده ی میزان سلامت روانی پسره
👈🏻 نشون میده که این پسر دنبال همسر متین و باوقار نیست😕
نکته اخر:کسانی که از روی خامی تن به این رابطه میدن بعد از ازدواج پشیمون میشن
بعضیا میگن برای اینکه بتونیم تصمیم جدی بگیریم باید مدتی باهم رابطه داشته باشیم تا شناخت حاصل بشه.🤓🔖
باید بگم که راه شناخت👈🏻این ارتباطات نیست، چون این رابطه ها از نظره طبی باعث افزایش سودای بدن میشه(که این باعث میشه ادم کور و کر بشه و دیگه نتونه خوب طرف شناسه و تصمیم درستی بگیره)🙊😞
#ارتباط_با_نامحرم
#عاقل_باشیم
#رهایی_از_روابط_حرام
@mojaradan
38.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_علی
#قسمت_بیست_ششم
نام سریال : امام علی
ژانر: #تاریخی #مذهبی
کارگردان: داود میر باقری
#ادامه_دلرد
#با_ما_همراه_باشید
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج_میکنی
شماره میدی ازدواج میکنی❗️
برای دهههشتادیها چه کردیم؟
اگه به دهههشتادیها نقدهایی وارد میکنیم، یادمون نره باید سهم خودمون رو هم برداریم!
چه مهارت کاربردی برای زندگی و ازدواجشون آموزش دادیم؟!🤔
@mojaradan
#عشق_واقعی
💔 #عشق_واقعی رابطه ای #دو_طرفه ست.
نه اينكه يكی به #تمنا بماند و ديگری سرش #جای_ديگری گرم باشد.
💔 عشق واقعی #شور دارد. دو قلب را سرشار می كند و دو نگاه را بهم #میدوزد. نه اينكه نگاهی #نگران و چشم به در و نگاهی ديگر #حواسش_پرت باشد.
💔عشق واقعی #فرو_ريختن_دل دارد و تخت شدن خیال...
نه اينكه آشفته و سردرگم و بلاتكليف، حواست به رفتار خشک و خشن او گير كند و از حال خوب عشق دور بمانی.
💔عشق واقعی هیچ کس را جز محبوب #نمیبیند ، اگر همه #نگاهها دنبال او باشد نگاه او از محبوبش #برنمیگردد
💔 عشق واقعی #دو آدم را درگير هم می كند.
احساسی كه يک طرفه شد، نامش #عشق_نيست!
فقط يک #احساس است كه نام و دليلش را هم اغلب نمی دانيم.
👌 بر #قولها وحرفهای #برخواسته_از_هوسهای_زودگذر نام عشق نگذاریم، حرفهای آدمها از #هیجانات_بیثبات آنها نشات میگیرد نه عشق واقعی
درگیر کردن دل ها و رها کردن آنها، #حقالناس است...
@mojaradan
12.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
راه نفوذ عشق به قلب همسر ❤️
@mojaradan
8352554581.mp3
3.43M
🔈 #جهاد_با_نفس
📚 #وسائل_الشیعه
📣 جلسه چهل و ششم
◉ پاداش کسی که از صحنه گناه اجتناب میکند
◉ ملائکه برترند یا آدمیان؟
◉ شهوت لحظهای، حزن طولانی
◉ نماز چه کسی مقبول واقع میشود؟!
⏰ مدت زمان: ۶:۲۵
#شهوت
@mojaradan
#ازدواج
درپیوند ازدواج قرار نیست دو نفر فقط به هم برسند...
🌹 قرار است باهم به خدا برسند...
🌹همسر یعنی همسفر تا بهشت...
🌷 #ازدواج
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید فعالیت های بسیج رو تو این اغتشاشات و خوی وحشی گر این جماعت اغتشاشی رو که آرامش رو از مردم گرفتن
ملت بع بسیجیا دارن پناه میارن از نارنجک پرت کردن اغتشاشیا
#خدا_قوت
#سربازان_گمنام_امام_زمان
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」
برای مردم زندگی نکن تباه میشوی✌️
غمگین ترین آدمها کسانی هستند که
برداشت دیگران برایشان زیادیمهم
است . بیخیااااااال😉
#انگیزشی
@mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #یوزارسیف💗 قسمت۸۱ لحظه ها بر خلاف گذشته,کند میگذشت وانگار هر ده دقیقه یک ساعت طول میکش
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#یوزارسیف💗
قسمت۸۲
ایفون را برداشتم وگفتم:ببخشید سمیه جان ,حواسم نبود الان کلید را میزنم بیا بالا...
سمیه از پشت گوشی تلفنم دوباره خنده ای زدگفت:نه خیرم ,خانم خانما ,باید خودت بیای پایین ,اخه ناسلامتی معلمم هااا بپر بیا پایین...
با بی حوصلگی گفتم:داد از دست تو ورپریده وچادرم را سرم کردم,در ورودی خانه ما جدا از در ورودی واحدپایین بود,در واحدمان را که باز کردم ,زن داداشم جلو در واحد خودشون بود وبه محض دیدن من گفت:زری جان,ساسان را گرفتن,توچکار کردی کنکور را؟
با لبخند گفتم:خدا را شکر,پول حلال گم نمیشه,تبریک میگم,کنکور هم نمیدونم ,قراره یوسف نگاه کنه وخبرش را بگه...
زن داداش سری تکان داد وتعارفی کرد ورفت داخل خونه اش...
با دوو خودم را به در خونه رساندم ,اخه چند دقیقه ای که با زن داداشم صحبت کرده بودم ,سمیه پشت در حیرون بود...
به محض اینکه در را باز کردم,یه دسته گل رز سرخ,مثل دسته گل خواستگاریم جلو صورتم گرفته شد...
دسته گل را زدم کنار وهمینطور که محو گلها بودم گفتم:چقد خودت را تحویل میگیری دختر...
وبا خنده ی یوزارسیف به خود امدم که گفت:نه زر زری بانو....خانم دکتر را تحویل گرفتیم....
وبااین حرفش انگار دنیا را به من داده بودند...یعنی سمیه باز اتیش سوزونده بود واینبار دست یوزارسیف هم بند شده بود ویا به قول معروف کمال همنشین در,او اثر کرده بود ,با شیطنت خبر خوش ,قبول شدنم را به من دادند....
خدا را شکر....زندگی چقدر خوش میامد وخوش میگذشت ....بهرام به خواسته اش رسیده بود.
بابا بالاخره دخترش,پزشکی قبول شده بود ومن در کنار یوزارسیفم ,عشق دنیا را به جان میکشیدم وقرار بود اول هفته,قبل از شروع کلاسهای دانشگاه به اتفاق علیرضا وسمیه ,ماه عسل بریم سوریه واین ارزویی بود رو دلم که داشت براورده میشد...من ...یوزارسیف وحرم بی بی....
بعضی وقتا دلم هری میریخت پایین اخه,همه چی خیلی خوب پیش میرفت,میترسیدم که همش یه خواب باشه...
اما چه کنم غیر,از توکل برخدا ...
🍁نویسنده: ط حسینی🍁
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#یوزارسیف💗
قسمت ۸۳
دیشب تا صبح خواب به چشمام نیامد از شوق سفر ارام وقرار نداشتم ,ساعت ۸صبح پرواز به مقصد دمشق داشتیم,برا نماز که پا شدیم دیگه بی قرار تر شدم,قرار بود صبحانه را پایین خونه بابام صرف کنیم واز همونجا بابا برسانتمان فرودگاه...
بالاخره با سلام وصلوات وبین گریه های مادر وبغضهای بابا ,راهی شدیم,هنوز باورم نمیشد الان که کنار سمیه نشستم ودوطرفمان را هم همسران عزیزمان اشغال کردند,بازهم برایم باورپذیر نیست که راهی سفرعشق به سرزمین عشاق هستیم,سرزمینی که خیلی از جوانان مسلمان ,عباس وار خود را فدایی حریم دخت بزرگ فاطمه زهراس,عمه جانمان زینب س کردند,از جان خویش گذشتند تا این حرامیان تکفیری از مرز کشور ما نگذرند,سر دادند تا ناموسشان اسیر دست دیو سیرتان ,انسان نما,نشوند ودرپیشگاه خدا سربلند باشند,مظلومانه پریدند تا ناجوانمردانه امنیت ما نپرد وچه بسیارند کسانی که این جانفشانیها را, نمیبینند وگاهی خود را به ندیدن میزنند وبی انصافانه ,نبرد این پاک سیرتان افلاکی را برای پول ودنیای خاکی میدانند...
با هواپیمایی که مدافعان حرم را به مقصد سفرشان میبرد ,همراه شده بودیم ووقتی که دیدم ,تنها زنهای همسفر این کاروان ,ما نیستیم تعجب کردم ویوزارسیف برایم توضیح داد که بعضی از مدافعان ,همسرانشان وگاهی,فرزندانشان را با خود میاورند,از قرار معلوم,یوزارسیف من ,یکی از پای ثابتهای این کاروان بود وهروقت عملیات بزرگی,قرار بود انجام شود,ایشان حضور داشت واما علیرضا فقط یکبار قبل از این سفر موفق به سربازی حریم ال طه وجانبازی در راه عمه جانمان زینب س شده بود واین دفعه ی دومش بود که قسمت شده بود این سفرماه عسل زندگیشان هم باشد...
به خاطر بی خوابی دیشب ,چندبار پلکهایم سنگین شد که با,شیطنتهای,سمیه ,یکبار هم موفق به خوابیدن نشدم وبالاخره بعد از,ساعاتی انتظار,خلبان هواپیما,فرود به سلامت ما را در فرودگاه دمشق از طریق بلندگو اعلام نمود ....
دلهره ای عجیب سراسر وجودم را فرا گرفت,نمیدانستم این دلهره خبراز چه میدهد وان را گذاشتم پای شوقم به این سفر,اما انگار احساسات درونم زودتر از من اینده ای نه چندان دور را میدیدند...
🍁نویسنده: ط حسینی🍁
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#یوزارسیف💗
قسمت84
وقت خوابیدن نبود,دوشی گرفتیم ولباسی عوض کردیم وهمراه بقیه ی کاروان راهی حرم بی بی رقیه س شدیم...
یوزارسیف مثل راهنمایی کارکشته که انگار عمری را دراین کشور به سر کرده بود,جای جای شهر را بااسم ومشخصات کامل میگفت وگاهی خاطراتی,از دوران اسارت آن مکانها در چنگال داعش میگفت,جالب,اینجا بود که نام تک تک عملیات ازادسازی,مکانهای شهر وحتی نام شهدایی که جلوی چشمانش در ان مکانها پرکشیده بودند را میدانست,در دلم به حال یوزارسیف غبطه خوردم وارزو کردم کاش من هم مرد بودم میتوانستم مثل یوزارسیف ,خدمت کنم وبااین فکر اهی کوتاه کشیدم,یوسف که تک تک حرکات من برایش مهم بود ,دست مردانه اش را روی دستم گذاشت وگفت:چرا آه کشیدی؟
با من ومن گفتم:هیچ...ارزو.میکردم کاش مثل تو مرد بودم میتوانستم مدافع حریم زینبی,باشم...
بالبخندی ملیح نگاهم کرد ودست مرا به لبهایش نزدیک کرد وهمانطور که بوسه ای,برمیچید گفت:تو مرا همراهی کن وهیچ وقت,هیچ وقت حتی زمانی که شاید من نبودم,ناشکری نکن,مثل بی بی زینب س صبوری کن ومن قولت میدهم اجر مجاهدتی بیش از سربازی ما,برایت بنویسند...
بااین حرف یوزارسیف,پشتم لرزید ,اخر من طاقت فراق هرکه را داشته باشم ,طاقت هجران یوسف را نخواهم داشت...
در همین صحبتها بودیم که به ورودی خیابان حرم رسیدیم وگنبد فیروزه ای رنگی چشمها را مینواخت,باید پیاده میشدیم,از ابتدای خیابان تا رسیدن به حرم دکانهای زیادی بود اما بیشتر انها هرچه که داشتند,ازخوردنی وپوشیدنی و...بازهم عروسک جز اجناسشان بود,اخه حریم روبه رویمان,حرم دخترکی سه ساله بود که با دستان کوچکش,گره های بزرگی باز میکرد...دخترکی پاک که روزگاری اسیر خفاشان خون اشام شده بود وبرای التیام داغ پدرش,نه عروسک,نه اب وغذا ,بلکه شلاق وکتک برایش,به ارمغان میاوردند وناجوانمردانه برای پاشیدن نمک به زخم دلش,سر بریده پدر را به دختر نشان دادند تا از دست بهانه هایش که همه به نبود پدر ختم میشد ,خلاص شوند....مگر یک دختر....مگر یک کودک...مگر یک موجود سرشار,از,مهر وعاطفه چقدر میتواند توان ناملایمات را داشته باشد....وای من....خاکم به سر....رقیه س ان شب چه کشید با مهمانی که باسر به سویش امده بود؟؟!!
درحین رفتن ناخوداگاه به سمت دکانی رفتم که عطروانگشتر و...داشت وعروسکی را که زیباتر از,بقیه بود به دست گرفتم,اخر میخواستم دست خالی,به حرم نروم ,یوزارسیف درحالیکه لبخندی غمگین میزد,پولش را حساب کرد...
هرچه که جلوتر,میرفتم,بغض گلویم سنگین تر میشد وعروسک را بیشتر,به خود فشار میدادم...
وارد حرم شدیم,حالم دست خودم نبود,با زبان بی زبان با سه ساله ی شام واگویه میکردم
شه زاده ی خیرالنسا,رقیه ی بنت الحسین
دخت علی مرتضی,رقیه ی بنت الحسن
اری,اینجا حریم سند مظلومیت حسین ع است,اینجا گوشه ای از,عرش اعلاست که بر زمین فرو افتاده وملایک برای دیدار دختری سه ساله ,صف کشیده اند ,اینجا حریم ناموس شیعه است وما چشمان هیز,شیطان صفتان عالم را از کاسه به در خواهیم اورد اگر گوشه ی چشمی به این حریم داشته باشند,ما به این دنیا امده ایم برای,اثبات همین عشق ,برای به تصویرکشیدن همین ارادت,برای از جان گذشتن در,حریم ال طه....
🍁نویسنده : ط حسینی 🍁
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#یوزارسیف💗
قسمت۸۵
بعداز نماز,از حرم حضرت رقیه س به هتل مراجعت کردیم وعجب صفایی داشت وبه قول قدیمیا ,دلی سبک کردیم.
وارد سوییت مجللمان شدیم وهمانطور که چادر سرم بود روی تخت نشستم,یوزارسیف هم طبق عادت این چندوقته ,مثل همیشه ور دلم بود,کنارم نشست وگفت:چطوری حاج خانم...کیف حالک؟
خنده ای زدم وگفتم:حاجی...یه سوریه اوردیتمان وحاجیه خانم به دلمان میبندی؟اول ببرمان مکه ,بعدش حاج خانمت میشم...
یوسف هم خنده ی صدا داری کرد ودستش را روی چشمش گذاشت وگفت:ای به چشم,حج هم میبریمتان,اما تا وقتی که خانه ی خدا دست سعودیهای کثیف ,اسیر است ,قول بردن نمیدهمت..
با ناز گفتم:خوب پس همینطور بگو,تعارف الکی کردم چون تابوده وهست سعودیا چمبره زدن رو کعبه...
یوسف خیره شد به نقطه ای روی سقف وزمزمه کرد:نگران نباش,دیری نمیپاید که مولای غریبمان خواهد امد,نفحات ظهور به وزیدن گرفته,عطر دل انگیز گل نرگس تمام دنیا را فرا گرفته باید کمی همت کنیم,ان شاالله به زودی در لشکر مهدی زهراس در جوار کعبه نماز عشق به جماعت مولا میخوانیم.
غرق حرفهای,شیرین یوسف بودم که در سوییتمان را زدند...
یوسف در را باز کرد وچهره ی مملواز شیطنت سمیه پدیدار شد وبااجازه ای گفت وداخل شد,یوسف در را بیشتر باز کرد ودید خبری,از,علیرضا نیست,برگشت طرف سمیه وگفت:خانم محمدی...پس اقاتون کجا تشریف دارن؟
با خنده گفتم:احتمالا یا ابشون کردن رفتن داخل زمین ویا با کارهای,عروس خانم تبخیر شدن رفتن هوا...
سمیه درحالیکه خط ونشان برام میکشید گفت:اصلانم ,من بهشششت را برا اقامون به ارمغان اوردم...
با شیطنت گفتم:وا خاک عالم یعنی کشتیش فرستادیش اون دنیا؟؟
سمیه:باشه ,زر زری ,دم دراوردی هاااا....نه خیرررم اقااا رفته واسه شما تنبلهای شاه عباس نهار بگیره وبیاره بالا تا داخل سوییت در معییت هم غذا را صرف کنیم...
یوسف که از کل کل من وسمیه به وجد امده بود,به طرف میز وسط سوییت رفت وگفت,اینجا دوتا صندلی بیشتر نیست,پس اول من وعلیرضا میخوریم بعدش شما خانمهای بزرگوار,اخه شنیدم شما با دیدن خوردن همسرانتان عشششق میکنید خخخخ
دادم دنبالش وگفتم:عه....عه. این تجارب نغز وشنیده های گرانبها را کی به گوشتان خوانده؟؟
یوسف به طرف در رفت وتا در راباز کرد به قامت علیرضا تصادف کرد..
خلاصه با خنده وشوخی مشغول خوردن شدیم,همینطور که یوسف وعلیرضا ارام با هم صحبت میکردند ومنم گرم گفتن احساساتم در حرم بی بی رقیه س ,برای سمیه بودم ,که با اشاره های چشم وابروی سمیه ,متوجه حرفهای درگوشی یوسف وعلیرضا شدم...
وای اینا چی داشتن میگفتند؟یعنی چی؟؟مگه....
🍁نویسنده: ط حسینی🍁
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
4_5918228281189992816.mp3
5.56M
ازدواج و حواشی آن (جلسه اول
استاد غفرانی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」
-
تا خــدا هست
ڪسی تنهـا نیست
من اگر گم شده ام
تو اگر خسته شدی
درپس پردهیاشڪ من وتو
مأمن گــرم خـداست
او همین جــــاست
ڪنار مـن و تــو...😍
#شبتون_خدایی
@mojaradan
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم
لطفے بنما کہ خاک ِپایت گردم
دامن بتکان کہ تا گدایت گردم . .
دلتنگ زیارتِ توام اربابم :)
من را بہ حرم ببر فدایت گردم 💔
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_ایها_الغریب
#سلام_امام_زمانم
#مهدی_جانم
محبوبم!
قصد بازگشت نداری؟
پاییز خسته مان کرده
شما که کنار ما باشید پاییز برای ما بهار خواهد شد ..
با آمدنت فصل خزان جدایی ما را به وصال رویت روشن کن ..
از این تاریکی مطلق میترسم.
نور تو اجمال میدهد این دنیای تاریک ما را
جمعه ها این دل یاد محبوب میکند ...
#آقـایقلبـم♥️ :)'!
🍃 ⃟🕊رۅحۡـٖےفِدٰاڪَیٰامَھۡدےٖ🍃 ⃟🕊
#اللهمعجللولیڪالفرج
•┈•••✾••°•💚᷎ ⃟⃝🦋•°••✾•••┈•
@mojaradan
•┈•••✾••° 💚᷎ ⃟⃝🦋•°••✾•••┈•
❤️💍❤️
#انچه_مجردان_باید_بدانند
🔰نکاتی برای #قبل_از_ازدوج
💠 همیشه سعی کنید تصورتان از دیگران، یک انسان کامل نباشد.
چون تصور کردن دیگران بعنوان یک انسان کامل باعث چند اتفاق خواهد شد:
✅ اگر به او نرسید، همیشه حسرت خواهید خورد که "ای کاش این انسان کامل رو از دست نمیدادم و به او میرسیدم" و این تبدیل به یک عقده درون شما خواهد شد.
✅ اگر به او برسید، با دیدن ایرادات و عیوب طرف مقابل (با توجه به این که هیچ کس کامل و بی نقص نیست) و با شکستن تصور خیالی شما از این که او یک انسان کامل است، بزرگ ترین ضربه را خواهید خورد که البته خودتان باعث و بانی اش بوده اید.
❌ آن وقت کلا نسبت به همه بد بین خواهید شد و هر کس را ببینید و ظاهرش آدم خوبی باشد؛ با توجه به سابقه ای که در ذهن شما از فردی که فکر میکردید کامل است و پی بردید که نبود، کاملا نسبت به او بد بین خواهید بود.
🔴 پس برای این که به این اتفاق تلخِ بد بینی افراطی دچار نشوید، سعی کنید از همین حالا از مثبت اندیشی های افراطی خود داری کنید.
@mojaradan
37.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_علی
#قسمت_بیست_هفتم
نام سریال : امام علی
ژانر: #تاریخی #مذهبی
کارگردان: داود میر باقری
#ادامه_دلرد
#با_ما_همراه_باشید
@mojaradan