eitaa logo
مجردان انقلابی
14.2هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸 برگرد نگاه کن پارت196 با خوشحالی بدون این که چیزی بخورم پایین آمدم با ذوق گوشی‌ام را برداشتم و شماره خانه را برای امیرزاده ارسال کردم. انگار او هم منتظر بود چون فوری برایم پیام فرستاد که مادرش فردا تماس می‌گیرد. بعد هم پرسید: –مشکلی پیش امد که اینقدر طول کشید؟ خانواده چیزی گفتن؟ نوشتم: –مشکل که نه، ولی خب خانوادم یه کم سختگیرن دیگه. شکلک لبخند فرستاد. –حق دارن، من درکشون می‌کنم. بعد از چند لحظه پیام داد. –تلما خانم. قلبم شروع به تپیدن کرد. مدتی به پیام فقط نگاه کردم تا بتوانم لرزش دستهایم را کنترل کنم. با این که خودش کنارم نبود باز هم فقط با خواندن اسمم هیجان تمام وجودم را گرفت. –بله. –می‌تونم یه سوال ازتون بپرسم. کنجکاو نوشتم. –بله، بفرمایید. کمی طول کشید تا پیامش را دریافت کنم. –می‌خواستم بدونم چه چیزهایی شما رو ناراحت میکنه؟ چند بار پیامش را خواندم، منظورش چه بود؟ با تامل نوشتم: –خب خیلی چیزها... –منظورم چیزهای معمولی نیست. چه اتفاقی براتون بیفته شما از ته دل آه می‌کشید و از ته دل غمگین میشید. باز هم چند بار پیامش را خواندم. ولی نمی‌دانستم باید چه جوابی بدهم. سعی کردم تمام فکرم را جمع کنم تا جواب درستی بدهم. در دلم گفتم اگر تو رو از دست بدم آه میکشم اونم چه آهی. با لبخند نوشتم. –از دست دادن بعضی چیزها... نوشت. –چیزیهای مادی؟ کمی فکر کردم. "یعنی امیرزاده مادیه؟ دوباره نوشت. – چندتاش رو مثال بزنید. نوچی کردم و زمزمه کردم. –گاوم زایید، با مثال میخواد. رستا با بشقاب میوه وارد اتاق شد و گفت: –داری درس می‌خونی؟ بشقاب میوه را مقابلم گذاشت. –بیا میوت رو بخور اینقدر هول بازی درنیار. خندیدم و پرسیدم: –رستا، از دست دادن چه چیزهایی تو رو اونقدر ناراحت میکنه که از ته دل آه میکشی. رستا با تعجب نگاهم کرد و به تردید گفت: –خب اگه بچه‌هام رو خوب تربیت نکنم. نوچی کردم. –اگه بچه نداشتی چی؟ –اوم، اگه تو انتخاب شوهرم اشتباه می‌کردم، خیلی ناراحت میشدم. اخم کردم. –ای بابا، مثلا شوهرم نداری. ابروهایش بالا رفت. –قضیه چیه؟ کلافه شدم. –حالا تو بگو بعد. فکری کرد. –یعنی اگه جای تو بودم، چی ناراحتم می‌کرد؟ لبخند زدم. –آفرین، دقیقا. چشم‌هایش را در کاسه چرخاند و نفسش را بیرون داد. –خب، خیلی چیزها. –دوتا مثال بزن دیگه، دق دادی. نگاهم کرد و کنارم نشست. –مثلا اگه دل مامان و بابا از دست من بشکنه خیلی ناراحت میشم. منتظر نگاهش کردم. فوری گفت: –آهان چندتا بگم‌، اگه کسی از من کمک بخواد و نتونم کمکش کنم. یا یه چیزی که خیلی ناراحتم می‌کنه وقتی می‌بینم یکی داره به ضعیف‌تر از خودش ظلم می‌کنه یا ازش سواستفاده می‌کنه. شاید خودتم برخورد داشته باشی، چون جدیدا زیاد شده، رحم نکردن به همدیگه، می‌بینی تا یه چیزی میخواد گرون بشه ملت میرن کلی خرید میکنن، یعنی چی آخه... زمزمه کردم. –پس امیرزاده منظورش این چیزا بوده. همین که گوشی را برداشتم رستا همانطور که از جایش بلند میشد گفت: –الان با نمونه سوالات آشنا شدی من دیگه برم؟ خندیدم و برای امیرزاده نوشتم. لیلافتحی‌پور ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
🌸🌸🌸🌸🌸 برگرد نگاه کن پارت197 –خیلی دلم میخواد براتون بنویسم چیزهایی من رو ناراحت میکنه که نارضایتی خدا توشه، ولی نمی‌تونم چون حقیقت نداره، یعنی من در اون حد نیستم، من از همین اتفاقهای دم دستی ناراحت میشم، مثلا نمره کم گرفتن، کم شدن درآمدم و عقب افتادن اقساط پدرم. خوشحالیهامم همینطور کوچیک و دم دستیه، مثلا همین که الان به این خونه اسباب کشی کردیم و دیگه از مستاجری خلاص شدیم خیلی خوشحالم. من از خوشحالی خانوادم خوشحال میشم و از ناراحتیشون ناراحت. ولی کاش می‌تونستم مثل خواهرم به مسائل بزرگتر فکر کنم و از ظلم کردن به هم نوع ناراحت بشم. یعنی اونقدر دیگران برام مهم باشن که بتونم از زندگی خودم بگذرم و برای اونا قدم بردارم، یا حتی بهشون فکر کنم. بعد از ارسال پیامم چندین بار خواندمش و با خودم فکر کردم حتما منظورش از طرح این سوال تعیین معیارهای همسر آینده‌اش بوده. چند دقیقه‌ایی طول کشید تا او جواب پیامم را داد. در کنار یک شکلک تشکر نوشته بود. –چقدر از این صداقت و راحت حرف زدنتان خوشم آمد. اصلا نگران چیزهایی که گفتید نباشید. همه چیزهایی که گفتید کم‌کم به دست می‌‌یاد فقط کافیه انسانیت رو به طور واقعی معنا کنید. چقدر حرفهایش دل گرم و به خودم امیدوارم می‌کرد. پرسیدم: –از نظر شما ارزش انسانها به چیه؟ اول شکلک تعجب و بعد شکلک لبخند فرستاد. بعد از چند دقیقه برایم یک صوت فرستاد. مشتاقانه صوتش را باز کردم. صدای گرمش را به گوش جان سپردم. احساس کردم آن لحظه همه‌ی عالم سکوت شده تا من صدای او را بشنوم. چشم‌هایم را بستم و گوشی‌ام را به گوشم نزدیک کردم. –سلام مجدد خانم خانمه، نه به اون حرفهاتون نه به این سوالتون! خیلی اساسی و بنیادیه و احتیاج به توضیح داره برای همین صوت فرستادم. اگر بخوام کوتاه بگم و زیاد وقتتون رو نگیرم از نظر من ارزش آدمها به افکارشونه، ارزش آدمها به چیزیه که هر کس در تمام عمرش دنبالشه، هر کسی ارزشش رو خودش تعیین میکنه، شاید من تمام فکرم این باشه که مغازم رو بزرگتر کنم یا فروش بیشتری داشته باشم خب معلومه تمام تلاشم رو برای رسیدن به هدفم می‌کنم و چون این موضوع برام مهمه، اون وسط مسطا ممکنه حقی هم زیر پا بزارم. که حتما میزارم چون برنامه دنیا کلا همینه، برام اهمیتی نداره، من فقط میخوام به هدفم برسم. پس خواسته ناخواسته ارزش خودم رو در حد همون مادیات پایین میارم. بارها صوتش را گوش کردم و به فکر فرو رفتم. آن شب شام طبقه‌ی بالا بودیم. نادیا با کمک مادربزرگ خورشت قورمه سبزی پرملاتی بار گذاشته بود. یک جورهایی نادیا دختر مادربزرگ شده بود. اکثرا طبقه‌ی بالا بود، حتی گاهی بعضی شبها همانجا می‌خوابید. مادربزرگ هم در دوختن تابلوها یک نیروی کار جدی شده بود و چندتا از همسایه‌های قدیمی‌اش هم گاهی کمک می‌کردند. من با این که ناهار هم نخورده بودم ولی باز برای شام اشتها نداشت و فقط با غذایم بازی می‌کردم. تمام فکرم شده بود حرفهای امیرزاده، به کارهای خودم و اطرافیانم دقت می‌کردم و در موردشان فکر می‌گردم. شب موقع خواب پرسش نادیا مرا از افکارم جدا کرد. –شام خوشمزه شده بود؟ مکثی کردم و به شام فکر کردم. –آره فکر کنم. نادیا با کف دستش محکم به صورتش زد. –یعنی چی؟ خوب نبود؟ نگاهش کردم. –چرا خود زنی می‌کنی؟ –از دست این پشه‌ها، کاش میشد چند سی‌سی خون بریزیم تو یه ظرف بزاریم جلوشون دور هم بشینن بخورن اینقدر ما رو اذیت نکنن. خندیدم. –تو زمستون پشه کجا بود توام. –پس اینا چیه؟ جوابش را ندادم و چشم‌هایم را بستم و دوباره در افکارم شنا کردم. لیلافتحی‌پور ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
463_22516514734515.mp3
1.1M
| ※ ریشه مهم عدم تحمل ضعف‌های دیگران، شکست‌ها و اختلافات در زندگی ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••|💚🦋|•• قُول‌دَاده‌ام‌مُنتظرت‌بَاشم°🥀° یِک‌نَفریِک‌خَبرازیَارنَداردبِدهد؟ دلِ‌مَاخَیلی‌ازاین‌‌بِی‌خَبری‌سُوخته‌اَست ●يااَباصالحَ‌الْمَهدي‌عَلَيهِ‌الْسَـّـلاٰم ●اَیْنَ فَرَجُکَ الْقَریبُ •💚. ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
گاه‌وبیگاه‌زندگی‌برمن‌تنگ‌میشود ومن‌دراین‌منجلاب‌غم ؛ با توخوشم .. ♥️! ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 می‌مانید یا می‌روید؟ این آخرین کلمات امام بود شمع‌ها خاموش شدند... نفر به نفر در پی سودای فردای بهتر رفتند و حسین ماند و تنهایی و غربت... 🔅 امروز امام زمان است و تنهایی و غربت راستی می‌مانیم یا می‌رویم؟... للّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷 ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
‍ ❣ ۷ نوع بلوغ در ازدواج وجود دارد که در ادامه هر کدام را به صورت مفصل توضیح میدهیم ❣ . از این رو بلوغ عاطفی یکی از مهم ترین شاخصه های فردی در ازدواج است. کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشد تحمل انتقاد و تذکر را دارد و حرف های منطقی دیگران را به راحتی می پذیرد. در شکست ها و ناکامی ها، دچار خود باختگی و تزلزل نمی شود و می تواند از بحران ها عبور کند. این افراد در اکثر موارد می توانند در بروز احساسات خود و در پاسخ به ابراز احساسات دیگران، فعالانه و موفق عمل کنند. ❣در مجموع اگر بخواهیم یک توضیح کوتاه و جامع مطرح کنیم می توانیم بگوییم «بلوغ عاطفی به این معناست که فرد قادر به شناسایی و مدیریت هیجانات خود باشد و توانایی درک احساسات دیگران را نیز داشته باشد، همچنین فرد به مرحله ای از تکامل عاطفی رسیده که بتواند به طور مناسب احساسات مثبت و منفی خود را در جای مناسب به شکلی مناسب مدیریت کند و از یک هوش هیجانی در حد بهینه برخورد باشد.» ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
26.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۳_۱🎭 سریال: 🏅 : اجتماعی / درام ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
ممنون از کانال خوبتون واز رماناتون لذت می برم گاهی پارت ها رودوبار می خونم رمان ناحله هم عالی بود 🌸⃟🥒⃟🥞⃟💞⃟🎗⃟🌿🌸⃟🥒⃟⃟🥞⃟💞⃟🎗⃟🌸 ✨⃢🌻 🌈⃢🌙 💚⃢⃢⃢🌿 اینم یه تـــوپ از شما😻‌ 🦋⃢🐣 به کل ادمینامون انگیزه دادین😍⃟⃟⃟🤩 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ خداروشکر که همچین عضوایی داریم✌️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلمون ب حمایت شما گرمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا