eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁🍁🍁🍁🍁 نه دیگه اومدم اینجا خفت کنم خدا به دادت رسید -به من چه بابا -تو بهترین دوست منی باید حواست بهم باشه دستم رو فشرد و گفت هست - نگران نباش چند ساعت بعد به خونه برگشتم دریا هم برگشته بود و توی آشپزخونه مشغول درست کردن غذا بود: -سلام اومدی ؟ کجای تو؟ نگرانت شدم گوشیت رو چرا نبردی ؟حال و روزت چرا اینطوریه ؟کجا بودی؟ -وای دریا آروم باش یکی یکی بپرس ، رفتم پیش یکی از دوستام گوشیم هم یادم رفت ببرم پوفی کشید و کفگیر توی دستش رو به نشونه تهدید بالا برد و گفت: -بار آخرت باشه بدون خبر میری ، اونم بدون گوشی که من اینجا سکته کنم از نگرانی خدا نکنه آرومی گفتم و دلم از نگرانش به وجد اومد -راستی آقا حسین زنگ زد -به گوشی من؟ -نه زنگ زد به من ، گفت هرچی با تو تماس گرفته جواب ندادی اینه که زنگ زده به من ، گفت فردا میخوان برن شمال ما هم باید باشیم -الان زنگش میزنم -باشه بعد اشاره ای به قیافم کرد و گفت: -حالا هم برو یه دستی به سر و روت بکش از این آشفتگی در بیای آدم خوف میکنه خندیدم گفتم: چشم بانو شما امر بفرما -دیگه عرضی نیست برو با همون لباسا روی تخت افتادم، حرفای محمد توی سرم چرخ می خورد : -یعنی هنوزم دوسم داره؟ اگه دوسم داره چرا هیچی نشون نمیده ؟ چرا سعی داره پنهان کنه ؟ توروخدا دریا حداقل یه گوشه چشمی نشون بده من خودم نوکرتم صبح دریا زودتر از من آماده شده بود و همه وسایلش رو توی ماشین جا داده بود ، ساکم رو توی صندوق جا دادم و دریا رو صدا زدم: -دریا بیا بریم دیر شد حسین اینا یه ساعت پیش حرکت کردن -پس صبحانه نمیخوری ؟ -نه بیا یه چیزی تو راه میخورم -باشه دو دقیقه صبر کن سری به نشونه تایید تکون دادم ، چند دقیقه بعد با چندتا نون تست و شکلات صبحانه ای برگشت -خوب بریم من آماده ام -اینا واسه چیه؟ -برا تو آوردم -ممنون ولی من اشتها ندارم الان -هروقت تونستی بخور بجنب دیر شد نویسنده : آذر_دالوند @mojaradan 🍁🍁🍁🍁🍁🍁