eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁🍁🍁🍁🍁 لبخندی زد و چیزی نگفت جلوی محضر حسین و همکاراش از ما جدا شدن و رفتن مادر دریا:خوب حالا از کی میخواید برید ؟ دریا :امشب ، البته گفتن فردا صبح ولی من امشب میرم خونه تمیز کاری نیاز داره تا قبل اینکه آقا امیر علی بیان دستی به سر و گوش خونه می کشم -باشه مادر موفق باشی من امروز شیفتم فکر نکنم دیگه بتونم ببینمت بعد رو به من گفت : -شما میتونی دریا رو برسونید ببخشید من عجله دارم -بله...بله حتما توی دلم گفتم از خدام هم هست دوباره رو به دریا گفت : -دیگه سفارش نکنم همه وسایلت رو ببر چیزی جا نذاری -چشم مامان ، مگه کجا میخوام برم اینقد نگرانی ، کلا نیم ساعت بیشتر راه نست چیزی هم جا موند فدای سرت میخرم دیگه -باشه عزیزم همدیگه رو بغل کردن بعد از اینکه از هم جدا شدن مادرش رو به من گفت: -حرفام فراموشت نشه - چشم رو چشمم نگران نباشید با یه خداحافظی از ما جدا شد رو به دریا گفتم: -مامانت خیلی حساسه -آره بیشتر از خیلی خیلی دوس داشتم ازش بپرسم اون چیزی که به مادرت دادی تا بزاره الان اینجا باشه چیه که دیروز اون همه براش گریه کرده بودی ؟ ولی نتونستم و ترجیح دادم بیخیال بشم بعد اینکه ماشین رو به حرکت درآوردم گفتم: -خوب برنامه چیه کجا ببرمت ؟ -اگه برسونی خونه ممنون میشم -شب میری خونه ستاد؟ -آره باید تمیز کاری بشه بعد کلی دل دل کردن گفتم: -منم می تونم همین امشب بیام؟ با تعجب گفت : -چرا؟ -خوب خونه خیلی بزرگه و و یلای هم هست ، ستاد هم نمیدونه امشب میری اونجا می ترسم تنهات بزارم -سری تکون داد و گفت : - باشه بیائید مشکلی نیست - پس یه کاری کنیم من الان تو رو می رسونم و غروب هم خودم میام سراغت نویسنده : آذر_دالوند @mojaradan 🍁🍁🍁🍁🍁🍁