/راه سعادت/
#اعدام_نکنید 😂😂
خداروشکر زمان اعدام عبدالمالک ریگی توییتر نبود !
وگرنه سلبریتیها و اصلاحطلبان لشگر فیک مجازی نه به اعدام ریگی رو تِرند جهانی میکردند !
تمام استدلالشون این بود که میگفتند ببین چه بچه درس خونیه، بچه مودب و تمیزیه ! 😂
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@mojaradan
#دل_نویس
تمام هفته دلتنگت هستم،جمعه ها
غالباً بیشتــر...
جمعه ها چشمم به در کمی بیشتر خیره میشود
کمی بیشتر گوش هایم تیز میشود....
و دست هایم کمی بیشتر می لرزد...
اما پدرم در مقابل همه ی این کمی بیشترها،
و جمعه ها خیـلی بیشتر دلم میگیرد...
بغض امانم نمیدهد وقتی
فکر میکنم میشد این جمعه دیگر بیایی و پایان دهی به اضطراب زمین و آسمان ها از نبودنت،،،
میشد بیایی و بهانه شوی برای لبخند یتیمانت!! 😭😭
اما من و گناهانم نگذاشت از غربت درآیی و جهانی را از یتیمی و بیچارگی نجات بخشی ....
دلم از خودم میگیرد و غفلت های بی حدم....
بدترین هم که باشم، باز شما را دوست دارم
آنقدر که حس میکنم
جمعه های بدون شما نفس کشیدن چنان آب خوردن در محرم سخت میشود....😭
خلاصه آقا امان از جمعه هایی که نیستی......!
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزِیْنَب
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@mojaradan
4_5893040028870774110.mp3
1.44M
🎵پشتمون گرمه!
🔸اینجور پدر و مادرها، فرزندانشان
را بیایمان میکنند!
#تربیت_فرزند_استاد_پناهیان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@mojaradan
✅ انتخاب صحیح
❌زندگي #همراه می خواهد نه عاشق و شيفته!!
👈 با كسی ازدواج كنيد كه مسير يكسانی با شما دارد و توانايی اين همراهی را در وجودش می بينيد،
بايد با فردی پيمان عقد بست كه معنی اين پيمان را بداند و مسئوليت آنرا بپذيرد، وگرنه ادعای عاشقی و دلباختگی را هر نوجوان پانزده ساله ای دارد!
تا آشنایی كامل با فرد نداشته باشيد و در سختیها و تنش ها واكنش او را نبينيد نمی توانيد ارزيابی روشنی داشته باشيد
به هنگام قرارهای عاشقانه و عشق بازی همه خوبند،
👈يار همراه در سختی آزموده می شود.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✼═══┅💖💖┅═══✼
💞 @mojaradan
#ارسالی_کاربران
سلام کاش در مورد دخترانی که نجیب ، عفیف، پاکدامن ، محجبه که تو زندگیشون با یک نامحرم حتی آشنا خلوت و دوستی نداشته اند ولی بدلیل جور نشدن موردی که میخواستن خوب و مومن باشه ، ازدواجشون به تاخیر افتاده و سنشون رفته بالا هم حرف میزدید... جدیدا مد شده آقاپسرا و خونوادشون دیگه عفیف و نجیب و بااصالت بودن دختر براشون مهم نیست فقط دنبال دخترایی با سن پایین میگردن . 😔
اینجور دخترا گناهی نداشتن فقط میخواستن پاک و عفیف زندگی کنن و یکی حداقل مثل خودشون نصیبشون بشه ولی نشد 😔
ممنون میشم نظرمو تو گروه بزارین
#آدمین_نوشت
واقعا یک لحظه تفکر دختران جای خواهر و دختر خودتون بزارید واقعا دوست دارید که دختر و خواهر خودتون هم بع خاطر رفتن سنش بالا مجرد بمونه و دنبال دختر کم سن تر از خواهر و دختر شما برن.پس لطفا پیرو دین و قرآن و ائمه باشیم .و رفتار کنیم
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#ارسالی_از_کاربران
سلام علیکم،،،خداقوت به همه ی اعضای کانال...
بحث های کانالتون رو دنبال کردم.
به نظر میرسد،ماها یک چیزهایی رو تو زندگی نقششونو برعکس کردیم،یعنی چیزایی که حداقل قدیمیای ما قبول داشتن وگاهی به تمسخر گرفتیم رو کمرنگ میبینیم،وچیزهای کم ارزش هستن رو پررنگ...
ازدواج...
یعنی قسمتی الهی و پیوندی مقدس رو فقط به ظاهر میبینیم،ولی گاهی غافل میشویم از اینکه خالقی داریم که از ریز ترین افعال جهان آگاه است،آقاپسر یا دختر خانوم...بیایید به خداوند اعتماد کنیم مگر ما او را قبول نداریم پس اعتقاد به وجودش داشته باشیم، به اینکه حواسش به همه هست،به من مجرد هست،شاید دور یا زود شود اما هوایم را دارد، به نمازم توجه میکنم ،ایمانمان را قوی کنیم،همه چیز حل میشود،اینها را اول به خودم میگویم،یه پبشنهاد دارم با یه شخصی دوست بشین ایشون خیلی کمکتون میکنه،آخه خودش خیلی تنهاست،نه خواهر داره نه برادر،تنهارو خوب درک میکنه،وگاهی به تو میگن سربازش....
فرمانده امام زمان(عج)...
باهاش حرف بزن،گوش میکنه،آخه خودشم خیلی تنهاس😢
دعا کنیم مثل امام علی گاهی از تنهایی سرش رو در چاه نبره وباچاه درد ودل کنه....
آقاجون هوامون رو داشته باش
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#نویسنده_داستان
#بهشت_عمران
با سلام و ادب و احترام خدمت خوانندگان و اعضای محترم
از خداوند عزیز و مهربان شادی، عافیت و زندگی سر تا سر عشق را برای همه ی شما عزیزان خواستارم
ضمن تشکر از همراهی صبورانه شما
بسیار علاقه مندم که نظرات، پیشنهادات، و انتقادات دوستان گرامی خواننده درباره ی داستان بهشت عمران که به تازگی شروع به نوشتنش کردم را دریافت کنم...
به اطلاع دوستان برسانید میتوانند نظرات و پیشنهادات خود را به آیدی زیر ارسال کنید 👇👇
@mojaradan_bott
منتظر ارمغان های ذهنی عزیزان هستم
@mojaradan
May 11
#ارسالی_از_کاربران
سلام
هی می خوانیم ازدواج آسان می شنویم ازدواج آسان توصیه می کنند به ازدواج آسان
ولی فقط ازدواج آسان به کم هزینه برگزار کردن مراسم و خرید و تهیه جهزیه نیست
به نگاه اعتماد آمیز و توکل بر خداوند هم هست . وقتی دختر مذهبی که گلایه از پسرای مذهبی می کنه که توی انتخاب سخت گیرند چرا بعضیا خودشون هم مهریه زیاد می زنند تا همون اول کار یه سنگ گنده بندازند جلوی پای داماد
متاسفانه نظرشون هم این که این جوری قربمون بیشتر میشه و پشتوانه دختره
😔😔😔قرب و پشتوانه پولی 😔😔😔😔
داریم می ریم توی معامله . همون اول زندگی . توکلی نیست ایمانی نیست
کلا هدف از مهریه که ایجاد محبته زیر سوال می ره میشه عامل گرو و ضمانت😞😞😞
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#ارسالی_از_کاربران
#درد ودل
باسلام خدمت همه دوستان مجرد وهمدرد خودم
کاش به خانواده آقا پسرها بگید کمتر درگیر ظواهر دنیایی ومالی بشن
از اعتقادات دخترخانم ها بپرسن
فقط میگم خدا همه انگشتان دست رو یکجور خلق نکرده شاید تفکرات دختر با خانواده اش تفاوت داشته باشد.
من که خسته شدم اگر سنت پیامبر والهی نبود قید ازدواج رو میزدم
اللهم إجعل عواقب امورنا خیرا🙏😔
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#ارسالی_از_کاربران
سلام
مطالب کانال روخوندم،متوجه شدم غالبه از مهریه سنگین و ازدواج سخت صحبت میشه...!
مادخترانی روهم داریم که ملاکشون اعتقادات اخلاق و ایمانه نه مهریه وجهیزیه آنچنانی و...
به غیرازمهریه سنگین و...پسران ماهم امروزه توجه چندانی به عقاید،حیا،حجاب،اخلاق نمیکنن!!!
دنبال زیبایی ظاهری یک دختر...
پولداری پدرش...
محل زندگیش...
دقیقا دنبال چیزی که خدا بهش داده
و خودش تقصیری نداشته که انتخاب کنه کجا زندگی کنه خانوادش کی باشن...
شماباید به چیزایی دقت کنید که خودش ساخته!
اخلاق خوب،ایمان...!!!
بنظرم دختری که تو شرایط اندکی که داشته و خودسازی کرده،خیلی خیلی بهتر بازندگی ومشکلات کنارمیاد
وگرنه هرکسی هم که شرایط خوب وعالیی داشته باشه حتما توبعضی چیزا موفق میشه!
خواهشمندیم از آقایون محترم
که همه ملاکشون چیزی نباشه که خدا داده و فردنقشی نداشته...
(چقدربده بااین شیوه غلط همه به چیزی دقت کنن که فقط خدا بهشون لطف کرده وهیچ تلاشی نکنن برای بهترشدن وخودسازی
لطف خدا شامل حال همه میشه وبه هرکسی یه نوع نعمت داده به یکی زیبایی به یکی ثروت به یکی خانواده عالی ازهرنظر،این دلیل نمیشه ماها فقط به دنبال چیزی باشیم که خدا داده و فرد تلاشی نکرده...)
التماس_دعا
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#ارسالی_از_کاربران
سلام
خداقوت
میخواستم مطلبی رو بگم که خودم خیلی باهاش مشکل دارم
لطفا به آقا پسرها چه مذهبی چه غیر مذهبی که قصد ازدواج دارن و میرن از خانواده ی دختر ،دخترشون رو خواستگاری می کنن بگین که حتما حتما حتما دخترخانم رو در جریان بذارن
چون خانواده ها به بهانه ی سن کم و حالا بهانه ی ادامه ی تحصیل دختر خواستگارهای خوب رو رد می کنن
و دختر متوجه نمیشه
درحالی که دختر میخواد ازدواج کنه و تحصیل و سن کم براش مشکلی نیست(البته اگه از نظر شما ۱۷ سال کم باشه) هرچند مقدار سن ،مقدار شعور و درک رو تعیین نمیکنه...
@mojaradan
17.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #فایل_تصویری
👤 استاد #رائفی_پور
📝 2 کار مهم و فوری در جهت امر ازدواج...
#جوانها_را_دریابید
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
4_5773978420119602945.mp3
6.1M
─┅═ঊঈ💞💍ঊঈ═┅─
🌹
🎀 عشق چيست؟!
🎤 دكتر رضا ناظری
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#ارسالی_از_کاربران
با سلام
میخواستم به خواهری که گفته سن 17 سال دارم بگم که
نه اینطور نیست ازدواج با سن 17 سال به بالا مشکلی نداره
خواهر خودم 17 ساش هست از من کوچک تره ازدواج کرده
من 20 ساله فعلا ازدواج نکردم
نگرانی ها توی این اوضاع زیاد شده
با گرون شده قیمت طلا وسکه حقیقتش من به پسرها حق میدم نرن خواستگاری
واقعا هرچقدر بخواهیم اسون بگریم باز گرون تموم میشه به پای پسرها وخونوادشون
به نظرم مسئولین باید یه فکری بکنن
اصلا برای ازداج جوان ها را تشویق نمیکنن
تسهیلاتی هم قائل نیستن براشون
وام هم فقط پول اجاره خونه میشه توی این اوضاع
کشورهای خارجی برای جوان هایی که ازدواج کنن وامی میده که بتونن کل زندگی رو جور کنن بعد هم به ازای هرفرزندی که دنیا میاد یه مبلغی میدن به خانواده
ولی متاسفانه توی ایران خبری نیست😞
دغدغه رهبر را کسی بهش توجه نمیکنه😔
درسته اقا یه مدته دارن میگن ازدواج کنید بچه بیارید جمعیت داره سمت پیری میره
ولی واقعا مسئولین چقدر برای تحقق این امر کار کردن😔
کاش این حرف ها به مجلسی ها ورئیس جمهور برسه
توی مجلس که همه چی تصویب میشه یهبار این رو تصویب کنن برای تشویق ازدواج جوانان
اوضاع بازار طلا وسکه رو درست کنن😔
واقعا دیگه نمیدونم چی بگم😔
مجرد موندن ما دختر پسرها بخشیش تقصیر مسئولین هست😞
کاش این حرف ها به گوششون برسه
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
❌❌ #فریب ❌❌
🔥دختر شهرستانی وقتی عکس پسر شیک پوش را کنار خودروی شاسی بلند دید تصور نمیکرد او یک شیاد سارق باشد.
🔥حدود دو هفته قبل دختر جوانی با مراجعه به کلانتری ضمن شکایت از خواستگارش گفت: من در یکی از شهرهای شمال کشور زندگی میکنم. چندی پیش در فضای مجازی با پسری آشنا شدم که در کنار یک ویلای لوکس به همراه ماشین شاسی بلند و گرانقیمتش عکسی انداخته بود و آن عکس را روی پروفایلش قرار داده بود.
🔥ضمن صحبت با این پسر وی مدعی شد وضع مالی خوبی دارد و بهدنبال ازدواج با یک خانم نجیب است و بعد از چند روز نیز از من خواستگاری کرد. قرار شد یک روز برای آشنایی بیشتر با او، به تهران بیایم. اما وقتی به ملاقات او رفتم وی تمامی طلاهایی که همراهم بود را به زور از من سرقت کرد و متواری شد.
✅سرهنگ محمدرضا موسوی رئیس کلانتری در تشریح این خبر گفت: با تشکیل پرونده مربوط به این سرقت، تصاویر سارق مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد او یکی از اهالی منطقه ......تهران است که با مراجعه مأموران به خانه پدری اش، آنها مدعی شدند پسرشان به قهوه خانهای در همین محدوده رفته است. بلافاصله تیمی از مأموران عملیات کلانتری با هماهنگی مقام قضایی وارد عمل شدند و با توجه به حساسیت موضوع، متهم را دستگیر کردند. وی در بازجوییها گفت: با طراحی نقشهای و عکس انداختن در کنار ویلاهای لوکس و ماشینهای گرانقیمت خودم را فردی ثروتمند جا زده و بعد از جلب اعتماد دختران جوان از آنها خواستگاری میکردم و با کشاندن آنها به محلی خلوت، طلا و جواهرات گرانقیمتشان را به زور میدزدیدم.
🔥با توجه به حساسیت موضوع و احتمال سریالی بودن جرایم وی، متهم به همراه پروندهاش در اختیار کارآگاهان پایگاه پنجم آگاهی پایتخت قرار گرفت و تحقیقات برای مشخص شدن سرقتهای احتمالی دیگر متهم ادامه دارد.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🔴 @mojaradam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #تواضع در مقابل شوهر
✅ #احترام به زن
🎙 #استاد_پناهیان
⭕️ حتما گوش دهید!
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✼═══┅💖💖┅═══✼
💞 @mojaradan
#ارسالی_از_کاربران
سلام علیکم خدمت تمامی اعضای کانال وآدمین ویژه این کانال...مدتی می بینم یک بحثی که درموردازدواج جوانان یک شخص شروع کردهنوزتاهنوزازاین حرف برداشتهای کردن خیلی واقعاخوب بودشدکه مابتوتیم ازاین طریق حرفهامون که واقعاموزل جامعه مابین خانواده هاشده بزنیم( بنده دخترم طلبه ام هستم )وقتی می بینم یکسری پسرا نسبتامذهبی نماببخشیداینوبه پسرامی گم ناراحت کسی نشه...به پسراحتما حتمابگیدکه اینقدربااحساسات مادخترابازی نکنید😔اول پیشنهادازدواج...بعدکه مدتی ازش گذشت می زنن زیرحرفشون...چراآخه مگ مادل نداریم چرااینجوری بامامی کنن...وقتی قصدتون واقعانیست جلونیایدکه اینطوری ماروعاشق خودتون کنیدبعدنصف راه ول کنید...لطفاقبل ازهرحرکتی فک کنید...من دوست دارم باپسره مذهبی ازدواج کنم که شبیه خودم باشه...اماهرکس پیشنهادازدواج میده یه جورای دیگ میترسم پیشنهادش قبول کنم...لطفاپای حرفتوبمونید...درضمن یک پیشنهادم داشتم که قبل خدمت آدمین بزرگوارکه ان شاءالله حاجت روابشن عرض کردم...یک گروه تشکیل بدیدبه عنوان وساطت ازدواج طلاب ایناکه بتونیم شرکت کنن...باتمام شرایط وقانون خاص که دختروپسرابتونن اونجا موردمناست خودشون پیداکنن؟؟! یاعلی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
مجردان انقلابی
#داستان_شب ⚜قسمت چهل و هشتم ⚜ بهشت عمران 🌾 با ضربه پای پروین به پهلوم از خواب پاشدم _پاشید تنبلا
#داستان_شب
⚜قسمت چهل و نهم ⚜
بهشت عمران 🌾
وارد ساندویچی شدم و به اطراف نگاه کردم. پشت پیش خوان جوون لاغری با همون مشخصات ایستاده بود. دستپاچه رفتم جلو و گفتم :سلام
پسره که سرش توی گوشی بود نگاهی بهم کرد و گفت :سلام امر تون؟
با دستای لرزون کیف و گذاشتم روی پیشخوان و گفتم:یه همیشگی
نگاهش ثابت موند روی چشام و بالاخره بعد چند دقیقه راضی شد و کیف و ازم گرفت و گفت :بشین تا آماده کنم
و اطراف و نگاهی کرد و نگاهش از توی مغازه ثابت شد روی سالار
سری تکون داد و رفت پشت آشپزخونه
از استرس دل پیچه گرفته بودم. باپاهای لرزون نشستم پشت یه میز و سرمو گذاشتم روش. ده دقیقه ایی گذشت که صدام زد :همون همیشگی آماده است
برگشتم طرفش و با یه ساندویچ روبه رو شدم.
سریع از دستش ساندویچ و گرفتم و از مغازه زدم بیرون
سالار عینک دودی شو زده بود و صورتش طرف من بود. دلم میخاست خودمو سریع برسونم به ماشین و از اونجا دور شم
بدون توجه به بوق ماشینا دویدم سمت ماشین که پام گیر کرد به گوشه جدول و نقش زمین شدم اونم درست روبه روی یه ماشین که با سرعت به سمتم میومد
صدای بوق ماشین توی گوشم پيچيده شد و چشامو بستم.
چرخش لاستیک های ماشین و صدای قیژ کردنشون نفسم و بند آورد
همه چیو تموم شده میدونستم که صدای دویدن کسی توی گوشم پیچید. بی حال چشامو باز کردم و سالار و دیدم که با اون راننده دست به یقه شده. برای چند لحظه همه ی صدا ها خفه شده بودند توی سرم و همه چی شبیه یه حرکت لاک پشتی جلوی چشم رژه میرفت. هیاهوی مردم و نمیشنیدم. چند تا زن زیر بغلمو گرفته بودن و منو میکشیدن گوشه ی خیابون. ساندویچ توی دستم له شده بود و همراه من گوجه ها و کاهو ها روی زمین کشیده میشدن.
از ترس قلبم به سرعت میزد و تنها چیزی که حس کردم پاشیدن آب روی صورتم بود
یک آن همه ی صدا ها به گوشم برگشتند و چشمای سالار و دیدم که روی سرم نشسته بود و دائم میگفت 'خوبی؟ آوا خوبی؟
چیزی نداشتم بگم. نمیدونستم خوبم یا نه! تنها چیزی که فهمیدم این بود که همون خانم ها منو گذاشتن توی ماشین و ماشین حرکت کرد
بی رمق سرمو روی شیشه گذاشته بودم و گنگ به اطراف نگاه میکردم
بالاخره ماشین نگه داشت و پیاده شد. جرئت کردم و با نگاهم دنبالش کردم. رفت توی یک آبمیوه فروشی و بعد چند دقیقه با دو تا آبمیوه برگشت.
در و بازکرد و نگاهم کرد
_پیاده میشی بیرون بخوریم یا بیارم تو؟
چیزی نگفتم که نوچی کرد و نشست
_بخور جون بگیری
و آب هویج و گرفت سمتم
با دست لرزون لیوان و گرفتم و تا بوی هویج به دماغم خورد حالم بد شد
تا قیافه دمغم و دید گفت :دوس نداری؟
جوابش و ندادم که گفت :اَه مگه لال شدی؟ خوب یه حرفی بزن
اونقدر دل نازک شده بودم که بدون توجه به حضورش زدم زیر گریه
با مشتش کوبید روی فرمون و گفت :همین یکی و کم داشتم
گذاشت خوب گریه کنم. بعد دوباره پیاده شد. تا نزدیکای آبمیوه فروشی رفت ولی دوباره برگشت. زد به شیشه م و گفت :ببین چیزه اگه حالت خوب شده بگو چی بگیرم واست؟
نا خودآگاه خنده ام گرفت. قیافه ش عجیب بامزه شده بود. وقتی خنده منو دید اونم خندید. تا به خودمون اومدیم دیدیم داریم بلند بلند میخندیدم
هرکس رد میشد بهمون با تعجب نگاه میکرد
سعی کردم خودمو نگه دارم. ولی با صدایی که ته رگه های خنده توش بود گفتم :شیر موز
اونم خنده شو جمع کرد و گفت :شیر موز
و دوید طرف آبمیوه فروشی
سرمو تکیه دادم به صندلی و چشامو بستم
عجب آشفته احوالی دارم و نمیدونم دارم چیکار میکنم!
#ادامه_دارد....
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
⚜قسمت پنجاه ⚜
بهشت عمران 🌾
هیچ چیزی از اتفاقی که واسم افتاده بود نگفت.
ماشین و حرکت داد و به سمت گاراژ رفت
اونقدر تشنه بودم که آبمیوه رو تا تهش یه نفس خوردم و آخر کار دستم داد و به سرفه افتادم
از روی داشبورد یه دستمال کاغذی داد دستم و گفت :آروم تر
خجالت کشیده دور دهنم و پاک کردم و توی صندلی فرو رفتم
بالاخره به حرف اومد :فردا بمون و استراحت کن، پس فردا دوباره ميام دنبالت
و دیگه تا آخر مقصد چیزی نگفت. چقدر آدم عجیبی بود.ازش میترسیدم.
بالاخره رسیدیم. در و که خواستم باز کنم گفت :به پروین بگو اینقدر تلفن شو اشغال نکنه، باهاش کار دارم
سری تکون دادم و در و بستم.
با سرعت رفت. همین؟
سری تکون دادم و خیره شدم به ریخت و قیافه م. لباسام پاره و خاکی شده بود
آهی از بیچارگی کشیدم و زنگ بلبلی رو زدم
اما خوب که نگاه کردم دیدم لای در بازه
در و باز کردم و رفتم تو و صدای جیغ و داد شنیدم
سرعت قدمامو بیشتر کردم و دیدم قادر گوشه شال دختری رو داره میکشه و دختر بیچاره روی زمین کشیده میشد
صدای عربده های قادر با جیغ دختر قاطی شده بود
همه ی بچه ها بیرون ریخته بودند و فقط نگاه میکردند
قادر به حد مرگ دختر و میزد و هیچ کس کاری نمیکرد
بتول با رنگ پریده روی پله ها در حال تماشا بود. دویدم سمتش و گفتم :چیشده؟ چرا داره میزنتش؟
بتول سری تکون داد و رفت تو.
قادر دائم داد میزد :بی پدر مادر، حالا توی توله واسه من آدم شدی؟ منو دور میزنی؟ کثافت اشغال
و به پهلو هاش لگد میزد
دختر خودش و جمع کرده بود و با دستاش سرش و پوشونده بود و میگفت :غلط کردم آقا قادر، شکر خوردم، نزن جون مادرت غلط کردم
اما قادر وحشی شده بود و بیشتر کتک میزد
دوباره داد زد :کلی پول بزک دوزک هاتو میدم که بری با یه خره دیگه لاس بزنی بی پدر؟
و دوباره به پهلو هاش زد
دختره بیچاره از دل ناله میکرد و ضجه میزد
صحنه ی درد ناکی بود. همه از ترس کپ کرده بودند و کسی جرئت واسطه گری نداشت
تا اینکه پروین نفس نفس زنان اومد
تا دیدمش دویدم سمتش و گفتم :تو رو خدا یه کاری کن داره میکشدش
پروین کنارم زد و دویدم سمت قادر
_هوششششش، چه کار میکنی وحشی؟ کشتیش ولش کن
قادر که چشاش و خون گرفتع بود تا پروین و دید دختر و رها کرد و حمله برد سمت پروین.
پروین تا قادر و دید داد زد :فقط دستت روی من بلند شه، روزگارت و سیاه میکنم
قادر چند سانتی متری پروین وایستاد و داد زد :هرچی میکشم از دست تو یه، تو به این هرزه ها رو دادی که اینطور ازم کولی میگیرن
+صداتو بیار پایین درست بنال بینم چع مرگته!
قادر دستی به عرق صورتش کشید و گفت :از خود بی پدرش بپرس، به جای اینکه بره کاری که گفتم و بکنه توی پارک با یه بی پدر تر از خودش لاس میزده
پروین نگاهی کرد به اون دختر و بعد دوباره روبه قادر گفت :چه فرقی برای تو داره؟ جای اون کثافتی که میخاستی بفرستیش هم میخواسته همون غلطی رو بکنه که توی پارک کرده اونم واسه پر کردن جیب نجس تو
قادر گوشه شال پروین و مچاله کرد و گفت :آخ که هرچی میکشم از دست تویه
پروین شالش و از دستش کشید و گفت :دست کثیف تو بهم نزن
بد رو به من گفت :برو بیارش تو، دوباره بعضیا خر شدن بقیه رو ناکار کردن
قادر با انگشت اشاره ش روبه پروین گفت :فک نکن چون خاطرت و میخام هرجور دلت بخاد میتونی بام حرف بزنی فراموش نکن چی بودی
پروین اومد جلوی صورتش و گفت :هیچ وقت یادم نمیره چی بودم، اینو هم یادم نمیره چه کثافتی کردیم!
بد داد زد :سینما تعطیله، برید سر کارتون، هریییییی
و اومد کمکم و زیر بغل دختر و گرفت و بردیمش توی اتاق
اینجا دیگه کجاست؟ این دختر بیچاره چیکار کرده مگه؟
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan