📔 #داستان_شب
#ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﯾﮏ ﻣﺰﺭﻋﻪ #ﺑﺰﺭﮒ ﮔﻨﺪﻡ ﺩﺍﺷﺖ .
ﺯﻣﯿﻦ #ﺣﺎﺻﻠﺨﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﺁﻥ ﺯﺑﺎﻧﺰﺩ ﺧﺎﺹ ﻭ ﻋﺎﻡ ﺑﻮﺩ،ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺑﻮﺩ ...
ﺷﺒﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎ #ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﻨﺪﻣﺰﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ #ﺑﺨﺶ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﻟﮕﺪﻣﺎﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ #ﮐﻤﯽ ﺿﺮﺭ ﺯﺩ .
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ#ﮐﯿﻨﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻝ ﮔﺮﻓﺖ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ #ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ #ﭘﻮﺷﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﻏﻦ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ #ﺩﻡ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭﺩﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﻄﺮﻑ ﻭﺁﻥ ﻃﺮﻑ #ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ ﻭﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﺑﺨﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶﺩﺭ ﺍﯾﻦ #ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻭ ﮔﺮﯾﺰ ﮔﻨﺪﻣﺰﺍﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ
ﻭﻗﺘﯽ #ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻫﺴﺘﯿﻢﺑﺎﯾﺪ #ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺩﺍﻣﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ #ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ
ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ﻭ ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_عاشقی
#السلام_علیـک_یا_ابا_عبدااله
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست ؟
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنـون فقـط افسانه اند
عشق در دست حسین بن علی ست...
#صلیاللهعلیڪ_یااباعبدالله💚
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#مهارتهای_انتخاب_همسر
🔴 گفت و گوی خواستگاری
4⃣ تنظیم زمان گفت و گو، به اندازۀ فهم معیارها و روحیّههای یکدیگر
خجالت کشیدن ممنوع!!
❗️بعضی از #دخترها خجالت میکشند که به پدر و مادرشان بگویند: «من باید یک #جلسۀ دیگر با این پسر حرف بزنم».
❌ خجالت ندارد. میخواهید یک زندگی را #شروع کنید. شوخی که نیست. باید به اندازهای حرف بزنید که بتوانید #روحیّهها و معیارهای یکدیگر را برای زندگی بفهمید.
🔹 اگر به هر #دلیلی، نیازمند گفت و گوی بیشتری هستید امّا خانوادهها #مخالفت میکنند، از آنها بخواهید اجازۀ گفت و گوی #تلفنی به شما بدهند.
🔹 اگر این هم نشد، #سؤالهایتان را بنویسید و به فرد دیگری مثل خواهرتان بدهید تا او از طرف مقابل بپرسد و #پاسخش را به شما بدهد.
🔹 اگر این هم نشد، سعی کنید کمبودی را که در گفت و گو داشتهاید، با #تحقیقِ دقیقتر جبران کنید.
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۴
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
#استاد_محسن_عباس_ولدی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
قانون های مهم گفتگو با همسرتان را بشناسید.
قسمت اول
قانون شماره 1- با همسر خود هماهنگ شويد
زن و شوهر براي اين که بتوانند با يکديگر ارتباط #سازنده برقرار کنند، بايد در مسير صحبت يکديگر قرار گيرند، زيرا در بسياري از مواقع زن و شوهر با آن که درباره موضوع واحدي صحبت مي کنند اما #روش صحبت آنها به قدري متفاوت است که نمي توانند با هم هماهنگ شوند.
ممکن است زن يا شوهر قصد #تسکين ناراحتي همسر خود را داشته باشد، اما بر شدت ناراحتي او بيفزايد. متاسفانه بسياري از زوج ها در مخابره افکار و #احساسات خود به يکديگر با دشواري روبه رو هستند. بعضي افراد خواسته هاي شان را چنان طرح مي کنند که به درک طرف مقابل منجر نمي شود؛ عقايد خود را مبهم طرح مي کنند، از طرح موضوع اصلي طفره مي روند، بحث را به حاشيه مي کشانند و با اين حال خيال مي کنند که #همسرشان موضوع را دقيقاً و آن طور که هست درک مي کند يکي بيش از حد وارد جزييات مي شود و ديگري به قدري در کلمات صرفه جويي مي کند که کلامش تفهيم نمي شود و هر دو بر اين باورند که به تفاهم ميان خود کمک مي کنند.
گاه به نظر مي رسد که زن و #شوهر اصلاً به دو زبان متفاوت حرف مي زنند. در اين شرايط هرگز عجيب نيست که زن و شوهر هر دو ناراحت شوند، زيرا هر کدام بي خبر از تفسير خويش، ديگري را به #ديرفهمي و #سرسختي متهم مي کند.
توجه داشته باشيد که همسر شما با گفتگوي خود، گاهي فقط به حمايت شما و گاهي نيز به راهنمايي هاي عملي شما نياز دارد. پس بايد نسبت به اشاره ها و #احساسات همسرتان حساس باشيد تا راه هاي مناسب ارتباط با همسرتان را پيدا کنيد.
ادامه دارد....
@mojaradan
#داستان_شب
کرامات امام حسین (ع): نظر حضرت
سيد جليل مرحوم #حاج سيد نورالدين نهاوندى از #تجار معروف و متدين اراك بوده است گرچه #سواد نداشته لكن بسيار با ايمان و عقيده و صادق بوده است و #مردم اراك به او عقيده داشته اند و كراماتى به او منسوب است منجمله عالم جليل و محقق #نبيل حضرت حجة الاسلام آقاى آقاعلى ميريحيى دام ظله العالى از آن سيد بزرگوار دو قضيه نقل كرده اند كه يكى از آنها اين است كه سيد نور الدين گفت قبل از اينكه #متاهل شوم به اتفاق مادرم همراه قافله به عزم زيارت آقا اباعبداللّه الحسين ع به طرف #كربلا حركت كرديم
البته در راه خيلى به مادرم #خدمت مى كردم مدتى در كربلا بوديم و به زيارت #حضرت اميرالمؤ منين على ع و ساير عتبات مقدسه را زيارت كرديم و براى آخرين مرتبه به عنوان #وداع به كربلا رفتيم تا اينكه از طرف رئيس قافله ابلاغ شد كه #فردا عازم حركت باشيم آن شب هم #شب جمعه بود. به مادرم خبر دادم كه برويم براى زيارت وداع لكن مادرم #قبول نكرد وگفت الان خسته هستيم چند ساعتى استراحت مى كنيم هنگام #سحر به زيارت مشرف مى شويم من هم رضايت مادر را ترجيح داده خوابيدم سحر از خواب بيدار شدم متاسفانه ديدم كار خراب شده و با عجله هرچه تمام تر به عزم #غسل كردن روانه حمام شدم درب حمام بسته بود به حمام ديگرى رفتم آن هم باز نبود.
خلاصه هركجا رفتم در برويم باز نشد با #ناراحتى فوق العاده اى روانه صحن مطهر شدم ديدم همراهان همه به زيارت وداع مشغولند به اندازه اى #غم و اندوه مرا فرا گرفت كه نمى توانم توصيف نمايم از روى تاءسف و ناراحتى چندان به# پشت دست خود زدم كه دستم مجروح شد با حالت بيچارگى و اضطرار #پشت پنجره آمدم ناگهان چشمم افتاد به جمال دل آراى #حضرت سيد الشهداء ع در حالى كه از بالاى ضريح آهسته به طرف من مى آمد #نگاه محبت آميزى به من فرمود، و دست محبت به #صورتم كشيد.
آنانكه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا شود كه گوشه چشمى به ما كنند؟
فرمود سيد نورالدين #خيلى ناراحتى برو غسل كن تا برسى در حمام باز مى شود #ناگهان به حال خود آمدم ديدم خبرى از آقا نيست با كمال عجله به طرف حمام روانه شدم# ديدم تازه حمامى مى خواهد درب حمام را باز كند با كمال شوق غسل كرده و به زيارت #وداع موفق شدم .(1)
دلبرا گر بنوازى بنگاهى ما را
خوش تر است ار بدهى منصب شاهى ما را
به من بى سرو پا گوشه چشمى بنما
كه محالست جز اين گوشه پناهى ما را
بردل تيره ام اى چشمه خورشيد بتاب
نبود بدتر از اين روز سياهى ما را
از ازل در دل ما تخم محبت كشتند
نبود بهتر از اين مهر گاهى ما را
گرچه از پيشگه خاطر ناظر دوريم
هم مگر ياد كند لطف توگاهى ما را
باغم عشق كه كوهيست گران بردل ما
عجب است ارنخرد دوست بكاهى ما را
1- زندگانى عشق ، 226.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan