🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁جدال عشق و نَفس🍁
پارت 56
بعد از ظهر مهراب زودتر از سرکار برگشت.
به نظر خیلی خوشحال میومد.
یه پرستار پشت سرش اومد تو اتاق و مهراب یه راست رفت حموم.
پرستار یه نایلون گذاشت رو میز و از توش یه شومیز فسفری و شال مشکی درآورد.
متعجب به لباسا خیره شدم و از پرستار پرسیدم کی اینارو گرفته اما جواب نداد.
لباسامو عوض کرد و از اتاق رفت بیرون با یه جعبه برگشت.
توی جعبه پر از لوازم آرایش بود و بدون اینکه نظری از من بخواد آرایشم کرد.
از تو آینه به صورتم زُل زدم و تازه فهمیدم چقدر تغییر کردم همینجور که داشتم قربون صدقه ی خودم میرفتم مهراب اومد و خجالت زده سرمو انداختم پایین.
بدون توجه به من رفت نمازشو خوند و نشست سر موبایلش.
یدفعه برقا قطع شد.
متعجب گفتم
--چیشد یهو؟
درباز شد و اتاق با نور شمع روی کیک روشن شد.
یکم دقت کردم فهمیدم کیک تولده.
برقا روشن شد و مهراب یه بادکنک ترکوند.
--تولدت مبارک!
دوتا پرستارا که یکیشون کیک داشت و یکیشون کادو دستش بود به عربی تولدم رو تبریک گفتن و رفتن بیرون.
با بهت به کیک زل زدم
مهراب خندید
--خدایی فکرشو میکردی؟
خندیدم
--ممنون ولی شما از کجا میدونستی؟
--حالااا.
آمینو بغل کرد و کیکو گذاشت رو میز روبه روی من.
لبخند زد
--۲۰سالگیت مبارک مائده خانم.
دست آمینو بالا برد و بچگونه گفت
--تفدلت مبالک مامانی.
خندیدم وخواستم شمعارو فوت کنم که مهراب سریع گفت
--صبر کن.
--چیزی شده؟
خجالت زده گفت
--راستش چند وقتیه میخوام یه چیزی بهت بگم ولی روم نمیشد. گذاشتم امشب بگم.....
عمیق مکث کرد و ادامه داد
--من عاشقت شدم مائده.
میدونم شاید بی ادبی باشه ولی
سرشو انداخت پایین ادامه داد
--ولی بیشتر از این نمیدونستم تحمل کنم.
ازت میخوام چشماتو ببندی و هرچقدر میخوای فکر کنی بعد شمعتو فوت کنی.
خدایا این چی داره میگه؟
دست و پامو گم کرده بودم و نمیدونستم باید چی بگم.
خواستم حرفی بزنم که مهراب دستشو آورد بالا
--فکر کن بعد جواب بده حتی اگه منفیه.
چشمامو بستم و همون موقع میثم جلو چشمام نقش بست.
بغضم شکست و فهمیدم جز میثم نمیتونم به هیچکس دیگه فکر کنم.
همین که چشمامو باز کردم در اتاق با شدت باز شد و پرستار یه چیزی به عربی گفت و رفت
مهراب سریع بلند شد و لباسای آمینو ریخت تو یه ساک و تفنگشو از تو کمد برداشت.
--چیشده؟
--داعش به عراق حمله کرده.
با بهت گفتم
--چی؟
--همین که شنیدی باید از اینجا بریم.
ناچار منو گذاشت رو دوشش و ساک آمینو داد دست من و آمینو بغل کرد از اتاق رفتیم بیرون.
سوار یه اتوبوس شدیم و چون از قبل میدونستن ما ایرانیم بردنمون سفارت......
رفتیم اونجا و قرار شد فردا صبح زود بفرستنمون ایران.
رفتیم تو یه اتاق سه در چهار و از ترس دست و پاهام میلرزید
مهراب برگشت سمتم
--خوبی؟
با بغض گفتم
--من میترسم.
--نگران نباش.
--اگه یه موقع اتفاقی بیفته بچم چی میشه؟
جون هرکس دوست داری از بچم مراقبت کن.
نزار طعم بی کسیو....
با فریاد مهراب رسماً لال شدم.
--خفه شو!
اگه من مرده باشم تو تنها بمونی!
دلخور سرمو گذاشتم رو زانوم و بغضم شکست.
پشیمون گفت
--چرا یه حرفی میزنی که آدم عصبانی شه؟ آمینو شیر دادم تا خوابش برد.
واسه شام میلی به غذا نداشتم و مهرابم غذا نخورد.
نمیتونستم رو زمین بخوابم و واسه همین مهراب رفت واسم بالش و پتو آورد.
دراز کشیدم رو پتو و نگاهم برگشت سمت مهراب که وایساده بود لب پنجره و داشت گریه میکرد.
نمیدونستم ناراحتیش از چیه و همینطور خجالت میکشیدم دلیلشو بپرسم.
یدفعه برگشت سمت من
--چیزی شده؟
تلخند زد
--چطور؟
--آخه.....
خواستم بگم گریه میکردی ولی روم نشد.
--هیچی.
خندید
--تعجب کردی من گریه کردم؟
نشست رو زمین و سرشو به دیوار تکیه داد
--شاید باورت نشه اما تو اولین کسی هستی که بدون خجالت میتونم جلوش گریه کنم.
خدایا این باز دیوونه شد.
سرشو آورد نزدیک من
--یادت نره چی بهت گفتم!
--منظورت چیه؟
معترض گفت
--چرا یه جوری رفتار میکنی که انگار از هیچی خبر نداری؟
جوابشو ندادم و چشمامو بستم.
--من آدمی نیستم که به راحتی از چیزی که میخوام دست بکشم اینو تو گوشت فرو کن.
از وقاحت مهراب عصبانی شدم و بلند شدم با جیغ گفتم
--ببخشیدا ولی دوماه نیست رفیقت شهید شده اونوقت تو داری این حرفارو میزنی؟
خجالت نمیکشی؟
بعدشم فکر میکنی من خرم نمیفهمم زن داری؟
خندید
--زن کجا بود بابا چرا چرت میگی؟
--باشه بزار من چرت بگم ولی وقتی آدم ازدواج میکنه شرایطش با دوران مجردیش زمین تا آسمون فرق داره.
این حرفاییم که شما داری میزنی حتی شوخیشم قشنگ نیست چه برسه بخواد واقعی باشه!
تلخند زد
--چی قشنگ نیست؟این که من دوست دارم؟
جوابشو ندادم و سرمو گذاشتم رو بالش.......
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊
سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟
نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد
#شبتون_مهدوی
#پایان_فعالیت
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنیدد
#یک_فنجان_ارامش
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
•
#قرار_عاشقی
#سلام_اربابم_حسین
دردےداشتم...
طبیبممیگفت:دردتجسمانینیست.
ایاخودمیدانیچهشدهاست..؟
گفتم:
بلهدیگرارامشجانمجوابمنمیدهد!【💔】
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|••
#السلام_ایها_الغریب
#سلام_مهدی_جانم
در این تاریکیِ دنیا
به نوری نیاز دارم،
نوری از جنسِ تو !!!
ای نورِ زندگی
طلوع کن و زندگیم را
با نورت روشنایی بخش...
اللهم عجل لولیک الفرج
#سلامنورقلبم♥
#اللهم_عجل_لولبک_فرج
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#انچه_مجردان_باید_بدانند
🔰به افراد #مجرد توصیه میشود
ـ از برقراركردن روابط ناموفق و غیرعملی اجتناب كنید و مراقب گزینههای نامناسبی كه به شما پیشنهاد میشود یا شما به دیگران پیشنهاد میكنید، باشید. در این میان (گزینهها) افرادی میتوانند اهل بدرفتاری باشند یا جزو كسانی باشند كه نمیتوانند یا نمیخواهند دنبال تعهد واقعی باشند. انتخاب با شماست.
ـ از آمادگی احساسی و هیجانی خود مطمئن شوید. اگر از قبل روابطی داشتهاید كه هنوز با آن مشغله ذهنی دارید پس برای یك رابطه ماندگار هنوز آماده نیستید. همچنین بدانید در هر مقطعی از زندگی یك نفر هست كه به شما علاقهمند شود و به شما نیاز بیشتری داشته باشد تا شما به او. نباید فقط صرف نیاز طرف مقابل «درگیر» رابطه با وی شوید.
ـ روی ارزشهای اصلی خود تمركز كنید. به صفات، خصوصیات و رفتارهایی كه طرف مقابلتان حتما باید داشته باشد فكر كنید. شاید صداقت، وفاداری، قابل اعتماد بودن، دلسوزی و شوخطبعی برای شما ارزشمند باشد.
ـ مراقب «سندرم یك روح در دو بدن» باشید. این یك حقیقت ریاضی است كه هر چه شرایط شما برای پیداكردن یك جفت «كامل» سفت و سختتر باشد، افراد كمتری با شرایط شما تطبیق خواهند یافت، بنابراین باید زمان بیشتری را صرف پیداكردن شخص مناسب كنید؛ پس مراقب باشید دچار این «سندرم» نشوید.
ـ ببینید آیا واقعا به یك رابطه جدید نیاز دارید و رابطه جدیدی را میخواهید و از خود بپرسید اگر الان رابطه دلخواه خود را داشتم، اوضاع چه فرقی میكرد؟ سپس به واكنشتان در برابر این سوال فكر كنید.
ـ هنگام مجردی هرگز این باور دردآور را كه «راهحلی ندارید» دنبال نكنید. وقتی به این باور غلط پناه میبرید نهتنها اوضاع بهتر نخواهد شد، بلكه رنج زیادی را به خود تحمیل میكنید، بخش عاقلوجود شما میگوید شما بدون وجود دیگری نیز زنده خواهید ماند و به زندگی ادامه خواهید داد و اگر باورهای غلط خود را درباره تجرد كنار بگذارید؛ حتی خوشحالتر، قویتر و كامرواتر نیز خواهید شد!
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 چند راه باز شدن گره و گرفتاری ها...
🎙استاد عالی
➖🦋➖🦋➖🦋➖🦋➖
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 گناه رو با گناه مقایسه نکن!
🎙استاد #علوی
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#فانتزی_های_ازدواج...‼️🚶
ویژه طور از امروز ما اصلا حرف ما نیست...!
دارای یک منبع کاملا شیوا و روان هست..
که فکر نمیکنیم کسی متوجه اش نشه...🖐️
سرکار خانوم #مریم_ابراهیمی از مشاوران
فعال عرصه خانواده؛ این داستان رو در فایلهای متوالی برای ما شرح داده اند...!
با دقت به فایلها توجه کنید...🙌
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پارت_۱
#فانتزی_های_ازدواج🙄
منظور از فانتزی چیه!؟ 🤔
کاراکتر سازی ها در فانتزی چگونه است!؟
#ادامه_دارد ...
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´