eitaa logo
🌏 موج خبر 🌎
2.5هزار دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
12هزار ویدیو
221 فایل
ارتباط با ما : @Mojekhabar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💯 تغییر حامی باکو برای ایجاد کانون بحران جدید (بخش اول) بحران زلزله ترکیه باعث تغییرات سیاسی - اجتماعی گسترده ای در منطقه ما شده است که یکی از‌ مهمترین آنها  حذف نقش ترکیه در بازی های ژئوپلیتیکی منطقه است. ترکیه با حداقل خسارات  50 میلیاردی زلزله،در بهترین شرایط 5 سال طول خواهد کشید تا بتواند به جایگاه سابق خود بازگردد و بتواند نقش های سیاسی و ژئوپلیتیکی سابق را برعهده بگیرد البته اگر تصور کنیم که باقی دنیا منتظر ترکیه بماند،! زیراکه درواقعیت این زمان خیلی بیشتر از 5 سال طول خواهد کشید زیرا سایر هژمون های منطقه هم مسیر پیشرفت یا تحول کنونی را با سرعت بیشتری طی می‌کنند. از طرف دیگر چنین زمانی برای حفظ و بقای بعضی از شرکای ترکیه بسیار حیاتی است و آنها حتی نمی‌توانند یک سال هم بدون جایگزینی برای ترکیه دوام بیاورند. یکی از این شرکای  جمهوری جعلی باکو و خاندان علیف است. در تحلیل های گذشته عرض کردم زلزله ترکیه به معنای پایان نقش باکو در فرایند تهدید ایران است که در ادامه خواب رسیدن انرژی منطقه به اتحادیه اروپا نیز برباد رفته است زیرا دیگر ترکیه نمی‌تواند در حمایت از باکو وظیفه خود را عملی کند و باکو نیز توانایی حفظ بقای خود آنهم در حالت تقابل با ایران را به تنهایی ندارد هرچند با وجود اتحاد با ترکیه هم چنین پتانسیلی برای او ممکن نبود گرچه وجود اردوغان دلخوشی بزرگ الهام قمارباز باکو بود که به خیال خام خود،سودای رهبری آذری های منطقه را در سر می‌پروراند. به هرحال با حذف عنصر ترکیه از بازی ژئوپلیتیکی باکو، اسرائیل به عنوان مدیر تحولات و بازی ساز اصلی باکو، نیازمند اقدامی جهت حفظ دارایی خود است. این کار به دو پیش نیاز احتیاج دارد: ١‌‌‌) گذر باکو از دوره بحران کنونی ٢) تثبیت متحد جدید باکو در آینده پیش نیاز اول به این معنا است که باکو  باید خود را از تنبیه ایران حفظ کند(زیرا تا هفته گذشته خود را به عنوان عامل اصلی شروع یک درگیری جدی با ایران مطرح کرده بود) و نیاز دارد برای ایفای  نقش جدید آتی خود، زمان کافی را بدست بیاورد. برای اینکار احتمالا در آینده سعی خواهند کرد که میزان تنش ها با ایران به شدت کاهش یابد تا الهام علیف در خطر سقوط قرار نگیرد.اما اینجا یک مشکل وجود دارد، دولت علیف تمام دارایی اجتماعی خود را بر سر بازی با نژاد ترک و فارس،روی میز قمار گذاشته و اگر امروز از داخل باکو سیگنال های کاهش تخاصم بیرون آید،در آینده منجر به سرنگونی وی خواهد شد.خصوصا اگر ایران به این پیشنهادات دست رد بزند. پیش نیاز دوم به این معنی است که کانون بحران کنونی باکو رسیدن به هدف بازگشایی کریدور های ضد ایرانی براساس اختلاف نژادی ساخته شده است که با کنار رفتن ترکیه دیگر این کانون بحران برای متحدان جدید جذابیت لازم را ندارد و هیچ کشوری متمایل نیست در این کانون بحران نژادی ، ریسک درگیری تمدنی با ایران را به جان بخرد. به همین دلیل لازم است که اسرائیل یک کانون بحران جدید متناظر با استعداد های حامی آینده باکو را طراحی کند . پس فراموش‌ نکنیم باکو نیاز به خرید زمان دارد و اینبار ایران نباید به او این اجازه را بدهد. اما چه کشوری جایگزین نقش ترکیه به عنوان حامی باکو خواهد شد؟ به نظر می‌رسد بهترین کاندیدا یا شاید تنها ترین کاندیدا برای این کار عربستان سعودی به همراه وحوش وهابی باشد. پایگاه کنونی وهابی های مستقر در باکو نیز به تحکیم این رابطه کمک می‌کند بجز آن ثروت های عربستان برای الهام علیف مانند رویای غول چراغ جادو می‌ماند. بعد از آنکه عربستان جایگزین ترکیه شد، سعی می‌کند که در طی یک دوره 5 تا 7 ساله، وهابیت را به جامعه و مردم آذربایجان تزریق کند. درواقع برنامه اسرائیل این است که باکو نقش دشمنی خود را در آینده با هر سیستم دیگری که ممکن است انجام دهد و برایش مهم نیست حامی باکو چه کسی باشد. عربستان هم به شدت مایل است که برای آینده، یک ابزار چانه زنی مقابل ایران داشته باشد. به نظر می آید اسرائیل و عربستان به این توافق رسیده اند که یک جنبش انصار الله وهابی را در شمال ایران ایجاد کنند،همانگونه که انصار الله یمن باعث کنترل عربستان شده است، شکل گیری یک باکوی وهابی می‌تواند همین نقش را برای ایران بازی کند. که در آینده  عربستان صاحب یک ابزار چانه زنی در مقابل ایران، خواهد شد. البته دلایل بیشتری هم دارد که مهمترین آن عرض شد. قطعا عربستان برای کنترل منطقه فقط به ابزار مقابل ایران فکر نمی‌کند بلکه از گذشته دشمنی پنهانی با جنبش اخوانی ها دارد و بزرگترین حامی این جنبش در خلیج فارس، ترکیه است. (ادامه مطلب در پست بعدی... ) eitaa.com/mojekhabar1400
💯 حضور در مصر، گام آخر برای اعلام رسمی آغاز عصر امپراتوری ایران و محور مقاومت _ میلادرضایی در درگیری های اخیر فلسطینی ها با اسرائیل، مصر تهدید کرد که به طور یکجانبه تلاش های میانجیگری که سابقا بین گردان های مبارز فلسطینی در غزه و کرانه باختری با اسرائیل انجام می‌شد را متوقف می کند. یعنی تمامی تماس دیپلماتیک کانال ارتباطی بین آنها را به صفر می رساند، این یک شوک بزرگ و ترسناک برای اسرائیل است، زیرا مصر تنها پیوند دیپلماتیک آنها با مقاومت اسلامی، حماس و فتح است و از وجود ردپایی کمرنگ از حضور ایران در مصر خبر میدهد. در گذشته هربار اسرائیل حمله خود را انجام می‌داد سریعا به مصر زنگ زده و این کشور را وادار می‌کرد تا سریعا با مبارزان فلسطینی تماس بگیرد و با تحت فشار قرار دادن آنها، سعی کنند سریعا به یک آتش بس برسند. (این تهدید اینبار تا حد بسیار زیادی اجرایی شد، به همین دلیل است که می بینید حماس و دیگر تیپ های غزه اکنون بیش از 6 حمله در سراسر اسرائیل انجام دادند ولی صحبتی از آتش بس رسمی مانند سابق نشده است.) تهدید مصر به تعطیلی یکجانبه تلاش‌های میانجی‌گری برخلاف پروتکل‌های الزام آور اسلو و کمپ دیوید است و چنین تهدیدی از سمت مصر در 40 سال گذشته هرگز مطرح نشده بود. در پروتکل های اسلو و قراداد کمپ دیوید، آمریکا مصر را ملزم کرده بود که در مواقع بحران هرچه سریع تر بین طرفین آتش‌بس جاری کند و اصولا یکی از دلایل اصلی کمک های مالی و نظامی آمریکا به مصر بخاطر خوش رقصی مصر در این قضیه است و عملکرد مصر بر روی میزان کمک های مالی دریافتی از آمریکا و متحدانش بسیار‌ تاثیر گذار بود(عربستان و کشورهای خلیج فارس هم به عنوان گاو شیرده های آمریکا این وظیفه را انجام می‌دادند) یکی از دلایلی که ایران در گفت و گو و توافقات خود با عربستان سعی می‌کرد به سمت آن حرکت کند، تامین بازار مصرف نیازهای اساسی مصر است. ایران به خوبی به این نقص ساختاری مصر آگاه است و از آنجایی که منابع لازم برای حمایت مستقیم مالی از مصر را ندارد، سعی کرده در گفت و گو و توافقات خود با کشورهای عربی منطقه و حتی چین و روسیه، مصر را از وابستگی مالی و نظامی به آمریکا خلاص کند. دليل اين امر هم خیلی واضح است. ایران می‌داند تا زمانیکه مصر به مانند عربستان و سایر کشورهای عربی به سمت ایران و محور مقاومت چرخش نکرده باشد، محاصره کامل اسرائیل امکان پذیر نیست. اما از طرف دیگر اگر مصر به سمت ایران چرخش کند ابزار های بسیار زیادی را جهت تسلط بر اسرائیل در اختیار ایران قرار می‌دهد‌. تسلط و مهار اسرائیل به معنای تسلط کامل‌ ایران بر منطقه شام است و سپس بعد از اخراج آمریکا و تسلط بر منطقه شام سابق، ایران می‌تواند به سراغ قفقاز رود و بعد از تسلط بر قفقاز به صورت رسمی آغاز امپراتوری جدید خود را اعلام کند و صد البته کشورهای همسایه ایران نیز با ورود به این نظم جدید، ساختارهای براساس منطقه امن و ثروتمند خواهند ساخت. زیرا آنها در کنار نظم تعریفی ایران میزبان عبور کریدور های بسیار مهم دنیا از خاک خود خواهند بود یا به نحوی از عبور این ابرکریدور ها از ایران منتفع خواهند شد. در این میان مصر، یک چالش بسیار مهم برای ایران است. رفتار های اخیر حاکمان مصر به خوبی نشان دهنده تمایل آنها برای خلاصی از تسلط آمریکا و غرب است. گسترش ارتباط ایران با مصر به غیر از بحث اسرائیل، فواید تمدنی زیادی به همراه دارد و برای هژمون ایران با اهمیت است. تسلط بر کانال سوئز یکی از بزرگترین امتیازهای دریافتی ایران خواهد بود. درواقع ایران با این کار همانطور که تسلط زمینی خود را بر راه های تجارت بین غول های تولیدی شرق آسیا با بازار های اصلی آنها در اروپا و آفریقا قبلا بدست آورده است، در بخش دریایی هم تسلط خود را کامل می‌کند. زیرا در گذشته ایران با حمایت از انصار الله یمن توانسته است، بخش زیادی از آبراه اصلی تجارت دریایی را به کنترل خود در بیاورد (ولی برای کنترل کامل آن نیاز به اخراج کامل آمریکا از منطقه است). اما با کنترل کانال سوئز بعد از 2000 سال، ایران بار دیگر کنترل کامل آبراه های اصلی تجارتی را بدست خواهد گرفت حتی اگر آمریکا هنوز در پایگاه های خود در منطقه حضور داشته باشد. نکته مهم دیگر این است که چرخش مصر باعث می‌شود که ایران بتواند بر شمال آفریقا کاملا مسلط شود. بازار بزرگ انرژی شمال آفریقا به دلیل جنگ طلبی های دو دهه گذشته غربی ها، بدون هیچ نظم ساختاری واقعی در حال تامین انرژی غرب است و ایران می‌تواند با حضور در مصر و سپس گسترش نفوذ خود در شمال آفریقا به واقع بر 80 درصد انرژی ارزان فسیلی دنیا سیاست گذاری کند. https://eitaa.com/mojekhabar1400