eitaa logo
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
948 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
825 ویدیو
62 فایل
-یااللّٰھ تا وقتی نشسته باشیم همه‌ی راه‌ها بن‌بست است. - برای‌صحبت‌با‌ما : https://daigo.ir/secret/72937746
مشاهده در ایتا
دانلود
صحبت ڪردن با ماهُ تجربه کنید
هدایت شده از ˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
'بسـم‌ِالـلٖھ‌الـرِّضـــــــــا🌸'
قبلا پروفایل کانال بودش
Mohammadhadi Motevalli - Mantaghe Parvaz Mamnoo (128).mp3
3.22M
🎧| این موسیقی فیلم منطقه پرواز ممنوع که هم فیلم انگیزشیه هم اهنگش😁 @ayande_sazan_mostafayi
داشتم فڪر میکردم به نعمت سلامتی همون نعمتی ڪه واقعا نمیبینیمش وقتی بهمون میگن چه‌خبر!؟ ما هم میگیم هیچی سلامتی در حـالی که همون سلامتی خودش ڪلی خبرِ واقعا دستِ کم میگیریم نعمت سلامتی را . تو گروه خودسازے که با دبیر‌مون داشتیم چالش یڪ هفته‌مون شده بود اینکه کارهامون را با چشم بستہ انجام بدیم غذا خوردن،تلوزیون دیدن، راه رفتن و.... امتحان ڪنید اصلا همین نعمت بینایی براے شڪرگذاری کافیه چه برسه بقیه نعمت ها..... یا مثلا دڪمه‌هاے لباس‌تون رو بدون استفاده از انگشت شست ببندید اینا فقط بخش ڪوچکیست اگر تفڪر کنید در خودتون ؛دنیاے اطراف‌تون چقدر نعمت هایی دارید که حتی در طول روز فکر نمیکنید بهش چه برسه شڪرگذاری! همانطور که شڪرکنندگان قلیل‌اند! ‌از امروز تلاش ڪنیم جزء دستہ قلیل شاڪر‌ها باشیم!!!
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
داشتم فڪر میکردم به نعمت سلامتی همون نعمتی ڪه واقعا نمیبینیمش وقتی بهمون میگن چه‌خبر!؟ ما هم میگیم ه
دقیقا👌🏻 امروز داشتم به این فکر میکردم اونایی که دندون ندارن یا دندون مصنوعی دارن؛ نه طعم غذایی رو متوجه میشن ن لذت میبرن از غذاخودن اگرم باشه خیلی کمِ . . ولی ماها ب لطف خدا از این نعمت برخورداریم و من بشخصه قدرشُ ندوستم . . و این خیلی خیلی بَده🚶🏻‍♀
تنها مسیر1_جلسه سیم پارت 3.mp3
3.8M
🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 پارت 3 استاد ˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
~🕊📿|•• |•نام‌و‌نام‌خانوادگی:عبدالحسین‌برونسی🧔🏻 |•تاریخ تولد:۱۳۲۱/٠۶/٠۳👶🏻 |•تاریخ شهادت:۱۳۶۳/۱۲/۲۳🥀 |•محله‌تولد:گلبویِ‌بالا‌کدکن-تربت‌حیدریه🌚 |•محل شهادت:شرق‌دجله-عراق🕊 |•محل دفن:مشهد-بهشتِ‌رضا🕌 |•درجه:سرتیپ📿 |•فرماندهی:تیپ‌هجدهم‌جوادالائمه⚔ |•رسته‌نظامی:سپاه پاسداران انقلاب اسلامی🇮🇷 |•جنگ:جنگ ایران و عراق💣
🌱 از اینکه آنجا چه کاره است و چه مسولیتی دارد هیچ وقت چیزی نمی گفت. ولی از مسائل معنوی جبهه زیاد حرف می زد برام . یک بار می گفت: داشتیم مهمات بار می زدیم که بفرستیم منطقه. وسط کار یک دفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه با چادر مشکی پا به پای ما کار می کرد و مهمات می گذاشت توی جعبه ها . تعجب کردم. تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم بچه های دیگر اصلا حواسشان به او نیس. انگار نمی دیدنش . رفتم جلو . سینه ای صاف کردم . خیلی با احتیاط گفتم: خانم , جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشید . رویش طرف من نبود . به تمام قد ایستاد فرمود : مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید ؟ یاد امام حسین از خود بی خودم کرد گریه ام گرفت. خانم فرمود : هرکس یاور ما باشد ما هم یاری اش میکنیم .