امشب اومدم دست به قلم شم و بنویسم از حسی که الان دارم اما ! وقتی به خودم اومدم دیدم دورم پره از کاغذای مچاله که هیچی داخلشون ننوشتم تازه الان فهمیدم که هیچی نمیتونم بنویسم و فقط میتونم فکر کنم !
فکر رو هیچوقت نمیشه رو کاغذ آورد و همین یکی از دردناکترین اتفاقاس واسه من یکی !
دلم یه تحول میخواد یه تحولی که سرمو به سنگ بزنه و منو بشونه سرجام خیلی وقته که این من سرجاش نیست .
آقای غریب قریبم
دقیقا همون آدم ۳ سال پیش داره باهاتون صحبت میکنه لطفا منو بیدار کنین خیلی وقته خوابم ! خیلی وقته...
#دلگویهدیگر