eitaa logo
موج نور
172 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
17 فایل
امواج نور را به شما هدیه می‌دهیم. @Mohammadsalari : آیدی آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼امام صادق علیه‌السلام: 🍃مال خود را امانتى بدان كه بايد بازگردانى🍃 🍂اِجعَل مالَكَ عارِيَةً تَرُدُّها🍂 📚 الكافی، ج ۲، ص ۴۵۵ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖تفسیر قرآن کریم با داستان📖 ✳️ پایین تر از حیوان! 🍃أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا🍃 (فرقان : ۴۴) 🍂ﺁﻳﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻰﻛﻨﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻧﺎﻥ [ﺳﺨﻦ ﺣﻖ ﺭﺍ] ﻣﻰﺷﻨﻮﻧﺪ، ﻳﺎ [ﺩﺭ ﺣﻘﺎﻳﻖ] ﻣﻰﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ ؟ ﺁﻧﺎﻥ ﺟﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺗﺮﻧﺪ !🍂 ✅ حکایتی غریب از فقیه خراسانی 🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
📌حاج شیخ حسین انصاریان: سفری به مشهد مقدّس مشرف شدم، یک شب پس از زیارت در شبستان نهاوندی در مسجد گوهرشاد جمعیّتی را دیدم که با جان و دل به سخنان مردی که نور خدا از چهره‌اش آشکار بود توجه دارند، از خادم شبستان پرسیدم: گوینده و واعظ کیست؟ پاسخ داد: حاج شیخ غلامرضا یزدی معروف به فقیه خراسانی. در آن مجلس پرفیض شرکت کردم، با لهجۀ شیرین یزدی در حالی که گاهی اشک از دیدگان مبارکش بر چهرۀ نورانیش جاری می‌شد مشغول موعظه بود در حال موعظه این حکایت را نقل کرد: ✍ با مردی در یزد آشنا بودم که از هر جهت مورد اعتمادم بود، یک شب مرا به منزلش جهت صرف شام دعوت کرد، به من گفت: علّت این دعوت این است که در امر کسب طرفی در کرمان دارم برای رسیدگی به حساب به یزد آمده و در خانۀ من مهمان است و شدیداً علاقه دارد شما را زیارت کند، به او گفتم: پس از نماز و منبر خواهم آمد، چون برنامه مسجد تمام شد، سوار الاغ شدم و به طرف خانۀ آن مرد حرکت کردم، باران می‌آمد کوچه‌ها پر از گل و لای بود، وارد کوچه معهود شدم، پای الاغ به سوراخی که آب باران در آن می‌رفت، فرو رفت و من به زمین افتادم و عمامه و عبایم گل شد، صاحبخانه آمد مرا کمک کرد و به خانه برد. فرستادم از خانه‌ام عمامه و عبا آوردند و مهمانی را طی کردم و نزدیک نیمه شب به خانه‌ام بازگشتم، یک سال از این ماجرا گذشت دوباره دوستم مرا دعوت کرد و این بار به عروسی پسرش، چون مردی مذهبی و فوق العاده باتقوا بود پذیرفتم. پس از نماز مغرب و عشا و وعظ و موعظه با همان الاغ به سوی خانۀ آن مرد حرکت کردم، وقتی به سر کوچه رسیدم الاغ از ادامه راه ایستاد، هرچه کردم داخل کوچه نرفت ناگاه به این حقیقت پی بردم که سال گذشته الاغ من در این کوچه به خاطر درافتادن در سوراخ آب به زمین افتاد و اکنون با دیدن کوچه به یاد خطر سال گذشته افتاده و به همین علّت از رفتن به داخل کوچه خودداری می‌کند. چون این حکایت را گفت با چشم گریان خطاب به مردم کرد و فرمود: حیوانی با توجه به برخورد به یک خطر، پس از یک سال امتناع از حرکت داشت، شما با دیدن این همه ضرر گناه و زیان معصیت بازهم دست به گناه می‌برید و دامن به معصیت آلوده می‌نمایید؟!! 📚 عرفان اسلامی ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
367-shoara-fa-ansarian.mp3
2.61M
سوره مبارکه منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان www.quran-365.ir @quran_365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا