🌼امام کاظم علیه السلام:
هرگاه به کودکان وعده دادید، بدان وفا کنید؛ چرا که آنان بر این باورند که شما روزی شان را میدهید.
📚کافی جلد ۶ صفحه ۵۰
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
@masirkhoshbakhti
🦋تفسیر قرآن کریم با داستان🦋
✳️ تجسم اعمال : پاداش و کیفر، اعمال ماست
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا...»
«ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ، ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻚ انجام ﺩﺍﺩﻩ ﺣﺎﺿﺮ می بیند و ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻱ ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻭ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺘﺶ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻮﺩ...»
(آل عمران : ۳۰)
✅ گفتگو با قبر!
✍علامه طباطبایی : صمد عمو قبل از آنکه ما به نجف برویم، حیات داشته است. تقريبأ تا سال ۱۳۳۰ در قید حیات بوده است. یکی از شاگردان مرحوم آخوند مولا حسین قلی همدانی(از عارفان بزرگ) با وی معاشرت داشته . وی مردی مجذوب( عاشق خدا) و فوق العاده بوده است. اهل علم گاهی از وی سؤالاتی می کرده اند.
نقل نموده اند: وقتی از آخر بازار ساعت نجف می آمد، از وی می پرسند : صمد عمو کجا بودی!؟ می گوید : از وادی السلام می آیم . می پرسند چه خبر بود!؟ می گوید : رفتم سر یکی از قبرهایی که در وادی السلام برای اموات حفر می کنند و جنازه ای در آن نبود. به قبر گفتم اینکه علما می گویند قبر مار و عقرب دارد، مثل اینکه درست نیست؛ من چیزی در تو نمی بینم. قبر به من جواب داد : من مار و عقرب ندارم؛ مردم خود مار و عقرب می آورند.
آن سخن های چو مار و کژدمت
مار و کژدم گردد و گیرد دمت
@solook1100
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ بهشت و جهنم یا دو صحرای خالی!
👤علامه شهید مطهری(ره)
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ فضیلت لیلة الرغائب
👤 استاد حدائقی
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
@masirkhoshbakhti
🌼 امام صادق عليهالسلام:
گناه، بنده را از روزی محروم می کند.
📚کافی، ج۳، ص۳۷۲
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
@masirkhoshbakhti
🦋تفسیر قرآن کریم با داستان🦋
✳️ دنیای زودگذر
وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّٰ سٰاعَةً مِنَ النَّهٰارِ یَتَعٰارَفُونَ بَیْنَهُمْ...(یونس : ۴۵)
بخاطر بیاور روزی را که آنها را جمع (و محشور) میسازد، و آن چنان احساس میکنند که گویی جز ساعتی از روز (در دنیا) توقف نکردند، به آن مقدار که یکدیگر را (ببینند و) بشناسند...
🔹تفسیر: این احساس کم بودن مقدار اقامت در دنیا یا به خاطر آن است که اصولا در برابر زندگی جاویدان قیامت به مقدار ساعتی بیش نیست. و یا به خاطر آن است که این دنیای ناپایدار چنان با سرعت بر آنها گذشته که گویی یک ساعت بیش نبوده است(تفسیر نمونه).
✅ قصه مسافر غرق شده!
🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
1️⃣در زمانهای دور، کشتی بزرگی دچار طوفان گردید و غرق شد. در این میان یکی از مسافران نجات یافت و موج دریا او را به ساحلی ناآشنا انداخت. مرد بدون هدف راه افتاد تا به یک منطقه مسکونی رسید؛ وقتی نزدیک شد مردم به سمتش شتافته لباسی گرانقیمت بر تنش پوشاندند و او را سوار بر اسب و با احترام به شهر بردند.
2️⃣مسافر از این که نجات پیدا کرده خوشحال بود؛ امّا خیلی دلش میخواست بفهمد که اهالی شهر چرا آنقدر به او احترام میگذارند. با خود گفت: نکند مرا با کس دیگری عوضی گرفتهاند⁉️ مردم شهر او را یکراست به قصر باشکوهی بردند و به عنوان شاه بر تخت نشاندند.
3️⃣مرد مسافر که عاقل بود، سعی کرد به این راز پی ببرد. عاقبت به پیرمردی برخورد که آدم خوبی به نظر میرسید. محبت زیادی کرد تا اعتماد پیرمرد را به خود جلب کرد. در ضمن گفتوگوها فهمید که مردم آن شهر رسم عجیبی دارند. پیرمرد به او گفت: معمولاً شاهان وقتی چند سال بر سر قدرت میمانند، ظالم میشوند. ما به همین دلیل هر سال یک شاه برای خودمان انتخاب میکنیم. هر سال شاه سال پیش خودمان را به دریا میاندازیم و کنار دروازه شهر منتظر میمانیم تا کسی از راه برسد. اولین کسی که وارد شهر بشود، او را بر تخت شاهی مینشانیم؛ تختی که یک سال بیشتر عمر نخواهد داشت.
4️⃣مسافر فهمید که چه سرنوشتی پیش روی اوست. دو ماه بود که بر تخت پادشاهی نشسته بود. حساب کرد و دید دَه ماه بعد او را به دریا میاندازند. او برای نجات خود فکری کرد: از فردا بدون این که اطرافیان چیزی بفهمند در جزیرهای که در همان نزدیکی بود کارهای ساختمانی یک قصر را آغاز کرد. در مدت باقیمانده، شاه یکساله، هم قصرش را در جزیره ساخت و هم مواد غذایی و وسایل مورد نیاز زندگیاش را به جزیره انتقال داد.
5️⃣دَه ماه بعد، وقتی شاه خوابیده بود، مردم ریختند و بدون حرف و گفتوگو، شاهی را که یک سال پادشاهیاش به سر آمده بود به دریا انداختند. او در تاریکی شب، شنا کرد تا به یکی از قایق هایی که دستور داده بود آنجا منتظرش باشد، رسید. سوار قایق شد و به طرف جزیره راه افتاد. به جزیره که رسید، صبح شده بود. خدا را شکر کرد و به طرف قصری که ساخته بود رفت؛ امّا ناگهان با همان پیرمردی که دوست شده بود روبهرو شد. به پیرمرد سلام کرد و پرسید: تو اینجا چه میکنی؟ پیرمرد جواب داد: من تمام کارهای تو را زیر نظر داشتم. بگو ببینم چه شد که به فکر ساختن این قصر افتادی؟
6️⃣مسافر گفت: من مطمئن بودم که واقعه به دریا افتادن من اتفاق خواهد افتاد، به همین دلیل گفتم که پیش از وقوع و به وجود آمدن این واقعه باید فکری به حال خودم بکنم. پیرمرد گفت: تو مرد باهوشی هستی. اگر اجازه بدهی من هم در کنار تو همین جا بمانم!
✅آری! حکایت ما هم در دنیا همین است؛ در دنیا پادشاهیم؛ ولی بالاخره روزی مرگ در همان قصر پادشاهی به سراغ ما خواهد آمد؛ اگر از قبل برای بعد از مرگ اندوختهای فراهم کرده باشیم، در آسایش خواهیم بود. پس بیش از پیش از فرصت عمر برای ساختن فردای خود تلاش کنیم.✌️
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
@ahkam_yar
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ لیلة الرغائب چه بخواهیم ؟
👤 استاد شجاعی
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر چه دوریم به یاد تو سخن می گوییم
السلام علیک یا اباعبدالله
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@masirkhoshbakhti