eitaa logo
حضرت آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه
726 دنبال‌کننده
200 عکس
773 ویدیو
5 فایل
🌼آقا مجتبی تهرانی رحمه‌الله علیه:من هر چه دارم از استادم امام خمینی ره دارم. 🔻مجموعه مباحث آقا مجتبی تهرانی (ره) در اخلاق و معارف اسلامی . 📔 گزیده بیانات 🔹️عکس نوشته کلیپ تصویری 📽 کلیپ صوتی 🔊 🏷 https://mojtabatehrani.com
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 📍 یک نمونه ای از زنان دارای استقامت و پایداری ❗️ 📌یک نمونه هم از زنان اهل پایداری را مثال می‏زنم. این پیرزن با شوهرِ پیرش، در خانه نشسته‏اند و صبحانه می‏خورند که کسی در می‏زند. مرد در را باز کرد و برگشت. همسرش دید نامه‏ای در دست شوهر است. 📌 پرسید: که بود؟ مرد پاسخ داد: نامه‏ای از جانب امام‏حسین‏(ع) آمده است. پرسید: چه نوشته است؟ نوشته است: «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ. مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِی إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ‏بن‏ِمَظَاهِرِ الأسَدِی، أمَّا بَعدُ فَقَد نَزَلتُ بِکربَلَا، وَ أنتَ تَعلَمُ قَرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ فَإن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً سَرِیعاً»1️⃣؛ چقدر امام‏حسین(ع) از حبیب تجلیل می‏کند؛ از حسین به مردی فقیه، حبیب‏بن‏مظاهر؛ می‏فرماید: ما وارد کربلا شده‏ایم. همسرش گفت: حالا می‏خواهی چه کنی؟ می‏گویند: حبیب آنجا تقیّه کرد؛. لذا حبیب به همسرش گفت: من نمی‏توانم به یاری امام‏حسین‏(ع) بروم. چون اگر بروم، عبیدالله خانۀ مرا خراب می‏کند، اموالم را غارت می‏کند و تو را به اسارت می‏گیرد. برای همین من نمی‏روم. حالا پاسخ‏های همسر حبیب را با حرف‏های ابودجانه مقایسه کنید. همسرش گفت: یعنی نمی‏روی پسر پیغمبر(ص) را یاری کنی؟ روز قیامت چگونه می‏خواهی جواب پیغمبر(ص) را بدهی؟ آیا فکر قیامتت را کرده‏ای؟ تو برو! 📌بگذار عبیدالله خانۀ مرا خراب کند و اموالمان را غارت کند و مرا به اسارت ببرد. همسر حبیب وقتی از حبیب ناامید شد و دید این حرف‏ها کارساز نیست، مقنعۀ خود را از سر برداشت و روی سر حبیب انداخت و گفت: اگر این‏طور است، پس مثل زنان در خانه بنشین! بعد هم یک جمله خطاب به امام‏حسین‏(ع) گفت؛ عرض کرد: یا اباعبدالله(ع)! ای کاش من مَرد بودم به کربلا می‏آمدم و یاری‏ات می‏کردم! حبیب وقتی از همسرش اطمینان پیدا کرد، گفت: چنان کربلایی بروم که تا قیام قیامت زبانزد شود! 1️⃣مکاتیب الأئمه؟عهم؟، ج 3، ص 145 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه چهارم رحمت الله علیه @mojtabatehrani
﷽ 📍 نمونه تاریخی از عدم استقامت و پایداری در جنگ جمل ❗️ 📌طلحه و زبیر دو نفر از اصحاب شناخته شدۀ پیغمبراکرم(ص) در تاریخ اسلام هستند. در تاریخ آمده که این ها در جنگ جمل، مقابل علی (ع) ایستادند. من از شما یک سؤال می کنم؛ آیا این ها روایت پیغمبراکرم(ص) را نشنیده بودند که حضرت فرمودند: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ»1️⃣؟ قطعاً شنیده بودند. حالا چه شد که در مقابل امام علی(ع) قرار گرفتند؟ این ها از حق کناره گیری کردند. البتّه ریشۀ این مسئله را در جلسات آینده بیشتر توضیح خواهم داد. وقتی که حضرت امیرالؤمنین (ع) با زبیر صحبت کردند، کناره گیری کرد و با حضرت نجنگید؛ لذا رفت و خودش را از صحنه خارج کرد، امّا به سپاه امام علی(ع) هم مُلحق نشد. وقتی زبیر از معرکه خارج شد، کسی رفت و او را کشت و شمشیر و سرش را پیش حضرت امیرالمؤمنین (ع) آورد. حضرت شمشیر زبیر را در دست گرفت و گفت: «سَیفٌ طَالَمَا جُلِّىَ بِهِ الکَربَ عَن وَجهِ رَسُولَ اللهِ(ص)»؛ می دانید این شمشیر چه شمشیری است؟ چه بسیار غصّه هایی که این شمشیر از چهرۀ پیغمبراکرم(ص) بر طرف کرد؛ امّا سرنوشت صاحبش این شد!چرا عاقبت زبیر به اینجا رسید؟ چون در مسیر حق پایداری نکرد. زبیر حق را تشخیص داد، راهش را هم شناخت، حرکت هم کرد، امّا پایداری نکرد؛ در میانۀ راه، عواملی موجب انحراف او شد. امام حسین (ع) این درس را به ابنای بشر آموخت که وقتی حق را تشخیص دادید، راهش را شناختید و در آن حرکت کردید، باید تا آخر ایستادگی کنید . 1️⃣بحارالأنوار، ج 10، ص 105 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه سوم @mojtabatehrani_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 📍 نمونه تاریخی از عدم استقامت و پایداری در جنگ جمل ❗️ 〰〰〰〰〰 📚 🏷 جلسه سوم 🎞 حاج_آقا_مجتبی_تهرانی رحمت الله علیه @mojtabatehrani
﷽ 📍 نگرانی حضرت موسی(ع) برای بچّۀ کوچکش ❗️ 📌در کتب تاریخ می نویسند: حضرت موسی(ع) هم که از انبیای مرسل(ع) است، موقع وفاتش که شد، عزرائیل(ع) نزد او آمد. حضرت به او گفت: برای چه آمده ای؟ برای ملاقات آمدی یا برای قبض روح؟ گفت: برای قبض روح شما آمده ام. گفت: بسیار خوب؛ اجازه بده از خانواده ام خداحافظی کنم. عزرائیل(ع) گفت: من اجازه ندارم. 📌 حضرت گفت: اجازه بده سجده کنم. ملک الموت گفت: باشد، این مقدار را وقت دارید. حضرت سجده کرد و در سجده گفت: خدایا! به او امر کن که به من اجازه دهد تا با خانواده ام خداحافظی کنم. 📌خدا هم دعای او را مستجاب کرد و به عزرائیل(ع) امر فرمود که به حضرت موسی(ع) مهلت دهد. بعد حضرت موسی(ع) رفت و اوّل با مادرش خداحافظی کرد. به مادرش گفت: می خواهم به سفر بروم. مادر پرسید: کجا؟ گفت: سفر آخرت! 📌مادرش گریه کرد و با او خداحافظی کرد و با هم وداع کردند. آن حضرت نزد همسر و بچّه هایش آمد و با آن ها هم خداحافظی کرد. من در تاریخ این گونه دیدم که حضرت بچّۀ کوچکی داشت که شروع کرد به گریه کردن و حضرت موسی(ع) هم خودش به گریه افتاد. 📌از ناحیۀ خداوند خطاب رسید: یا موسی! تو می خواهی اکنون به ملاقات ما بیایی، چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد: من برای این ها، وضعشان و این بچّه که مورد علاقۀ من است گریه می کنم. 📌به او خطاب شد: یا موسی! عصایت را به دریا بزن. حضرت عصایش را به دریا زد و دریا شکافته شد. این کار سابقه هم داشت و حضرت موسی(ع) این کارها را می کرد. بعد حضرت عصایش را به سنگی زد و دید که کِرمی در دل سنگ است و دارد برگ سبزی را می خورد. 📌خدا گفت: موسی!ربوبیّت مرا می خواهی ببینی؟ نگاه کن؛ ته دریا، در دل سنگ، کرم کوچکی هست، من دارم روزی اش را می دهم و حواسم به او هست؛ آن وقت بچّه تو را یادم برود؟ اینجا حضرت موسی(ع) به عزرائیل(ع) گفت: جانم را بگیر و مسئله تمام شد. 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه ششم حاج_آقا_مجتبی_تهرانی رحمت الله علیه @mojtabatehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 📍 نگرانی حضرت موسی(ع) نسبت به بعد از مرگ خود برای بچّۀ کوچکش ❗️ 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 حاج_آقا_مجتبی_تهرانی رحمت الله علیه @mojtabatehrani
﷽ 📍 دوستداران واقعی، امام حسین(علیه السلام ) را برای دنیا و حتّی بهشت نمی خواهند ❗️ 📌سعيد بن عبدالله حنفي است. شب عاشورا امام حسين(ع)خطبه خواند. شنيده ايد. خطبه که تمام شد، برگشت گفت اينان با من کار دارند و با شما کاري ندارند. بيعت را از آنان برداشت. هر که مي خواهد برود بلند شود و برود. حتّي دارد سياهي شب را چون مرکبي راهوار بگيريد. 📌در بعضي از نقل ها دارد حتّي هر کدام دست يکي از اهل بيت مرا بگيرد و برويد شما. شب و تاريک. راحت برويد. اينان با من کار دارند. خود را به خاطر من به خطر نياندازيد. آنهايي که رفتني بودند که رفتند. يک مشتي که منزل زباله رفتند. 📌يک عده هم آن شب رفتند. در اينان سعيد بن عبدالله حنفي، بلند مي شود. رو به امام حسين (ع)مي کند و مي گويد من که از تو دست بر نمي دارم. به خدا قسم اگر مرا بکشند و دو مرتبه زنده کنند، بعد بسوزانند باز زنده کنند، بسوزانند بعد خاکستر را هم بر باد دهند، آنجا استخوان ها مي ماند. مي گويد استخوان هم ته آن نماند. 📌بسوزانند، خاکستر را هم بر باد دهند، اين کار را هفتاد بار انجام دهند، من دست از تو بر نمي دارم. اين بهشت مي خواست؟ سؤال مي کنم از شما. دنبال بهشت نبود. ببين سطح معرفتي او به کجا رسيده است. 📌نعوذ بالله فکر نکنيد که مي خواهم تصرف در آيه نکنم. (أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ) نهايي که واقعاً امام حسين(ع) را دوست دارند، براي دنيايشان نمي خواهند. امام حسين (ع) نشست. 📌زهير بلند شد. رو کرد گفت به اينکه به خدا قسم اگر من را هزار بار بکشند و زنده شوم، باز بکشند و زنده شوم، مي دانم که مي توانم با اين کار تو را حفظ کنم، او دنبال بهشت نيست. اين را دوست دارم. اين را مي خواهم. اين مي گويد: گر مخيّر بکنندم به قيامت که چه خواهي؟ 📌حسين(علیه السلام ) ما را و همه نعمت فردوس شما را، دوست ما را، همه نعمت فردوس شما را، همه براي شما، دنبال کار خود برويد. اينان چه ديدند؟! اين ها، نه اينکه ترجيح علاقه بر علاقه بود، اصلاً علاقه اي به دنيا نداشتند، فقط علاقه آنان به دنيا يک چيز بود. به مولايشان بود، همين. التماس دعا. 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه هفتم رحمت الله علیه @mojtabatehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 📍 دوستداران واقعی، امام حسین(ع)را برای دنیا و حتّی بهشت نمی خواهند ❗️ 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه هفتم 🎞 رحمت الله علیه @mojtabatehrani
﷽ 📍 مکالمه امام‌حسین(ع) با علی اکبر(ع)❗️ 📌امام حسین (ع) در بین راه به سمت کوفه می آمد و هنگام سحر بود. من در جایی دیدم که حضرت داشتند از قصر بنی مقاتل می آمدند که سوار بر مرکب بودند. 📌 عَقَبه بن سمعان، یکی از اصحاب همراه امام حسین(ع) نقل می کند که یک وقت دیدم امام حسین(ع) پیشانی خود را جلوی زین مرکب گذاشت، مثل اینکه بخواهند بخوابند؛ ایشان مختصری صبر کردند و سرشان را بلند کردند و این جمله را فرمودند: (انّا لِله و انا الیه راجعون) 1️⃣ و این را تکرار کردند. 📌 بعد هم بلافاصله گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِین، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِین» چه تناسبی بین این دو جمله است؟ این خودش مسئله ای است. معمولاً کلمۀ استرجاع، یعنی (انّا لِله و انا الیه راجعون)در مصیبت گفته می شود. 📌مثلاً وقتی که خبر ناگواری به انسان می د هند، آدم می گوید: (انّا لِله و انا الیه راجعون)؛ وقتی هم که خبر خوش به آدم می دهند، می گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِین». عقبه می گوید: یک وقت دیدم حضرت علی اکبر(ع) جلو رفت. عرض کرد: «یا ابَا! مِمَّ استَرجَعتَ وَ حَمِدتَ؟» هر دو مورد را از امام سؤال کرد. پدر جان! بگو چه شد که هم کلمه استرجاع گفتی و هم حمد کردی؟ امام حسین(ع) رو کرد به پسرش و فرمود: من سرم را اینجا گذاشتم و «خَفَقْتُ خَفْقَةً» چرتی زدم. یک وقت دیدم یک منادی دارد ندا می کند: «الْقَومُ یَسِیرُونَ وَ المَنایَا تَسِیرُ إلَیهِمْ»؛ این کاروان می رود و مرگ این ها را بدرقه می کند. 📌فهمیدم که کار تمام شده است. لذا گفتم: (انّا لِله و انا الیه راجعون). چرا حضرت کلمۀ استرجاع را گفت؟ چون فهمید که دارند از این عالم کوچ می کنند. لذا فرمود: همه از خدائیم و بازگشتمان به سوی خدا است. 📌حال چرا امام حسین (علیه السلام ) خدا را حمد کرد؟ «الحمدلله» برای اینکه به لقای دوست می رسم و او را می بینم. او مطلوب و محبوب من است و من می خواهم به او برسم. لذا الحمدلله. امام حسین(ع) هم کلمۀ استرجاع را فرموده و هم خدا را حمد کرد. هر دوی آن ها کنار هم بود. 📌حالا حضرت علی اکبر(علیه السلام ) به پدر می گوید: «أوَلَسْنَا عَلَی الْحَقِّ؟» مگر این راهی که ما می رویم، راه حق نیست؟ او از مسیر پرسید که مگر به سوی حق و برای اقامۀ حق نیست؟ «قٰال: نَعَم» حضرت فرمود: بله. 📌 حضرت علی اکبر(ع) گفت: «إذاً لانُبَالِی بِالْمَوْتِ»؛ پس باکی از مرگ نداریم. هم به دیدار حق می رویم که محبوب ما است و هم برای اقامۀ حق می رویم که مطلوب الهی است. می خواهیم دین الهی را به پا داریم و اسلام را زنده کنیم. چقدر این مکالمه زیبا است. 1️⃣سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ 156 〰〰〰〰〰 📚 📕 🏷 جلسه هشتم رحمت الله علیه @mojtabatehrani ➖➖➖
﷽ 📍 حضرت اباالفضل العبّاس(ع) بر اوج قلّۀ «بِرّ و نیکی» با دادن جان و آب❗️ 📌می خواهم روایت معروف دیگری بخوانم تا با این بحث تطبیق شود. روایت از زین العابدین(ع) است؛ حضرت فرمودند: برای عمویم عبّاس، در بهشت مقامی است که تمام شهدا به آن غبطه می خورند. حالا چرایش را خواهم گفت. اکثر مقاتل این مطالب را نوشته اند و شما حالا خوب می فهمید که مسئله چیست. من قبل از توضیح روایت، باید نکاتی را در باب نعمت های متّصله و منفصله عرض کنم. اشرف این نعمت ها چیست؟ اوّل برویم سراغ نِعَم منفصله؛ در میان نعمت های منفصله، آن چیزی که حیات همه به آن بستگی دارد چیست؟ (و جعلنا من الماء کل شیءٍ حی) 1️⃣؛ هر موجود زنده ای از «آب» زندگی دارد. در میان نعمت های منفصله، چیزی ارزنده تر از آب وجود ندارد. می گویند موجودات زنده، زندگی شان به آب است. در میان نعمت های متّصله، به اعضا و جوارح نگاه کن. اجزای رئیسۀ انسان، سر، چشم و دست است...بیا بالاتر؛ از همه مهم تر «جان» است؛ چون انسان همۀ این نعمت ها را برای جان خودش می خواهد. من بنا گذاشتم از وقتي آمدم اينجا، می‌دانستم حاج احمد آقا اينجا نشسته و مي‌دانم همگي حاجت داريم. گفتم مي‌خواهم امشب ذکر مصيبت براي يک نفر کنم نه براي شما. من یک مطلب دیگر را هم دربارۀ شرایط زمانی و مکانی بگویم. آن هایی که در علم هیأت واردند، می گویند: از نظر زمانی، روز عاشورا در سال 61 هجری، درست آن موقعی که زمان شدّت گرما است. از نظر مکانی هم می دانید که کربلا، یک منطقه حارّه و گرمسیر است. التماس دعا. وارد ذکر مصيبت مي شويم. 1️⃣سورۀ مبارکۀ انبیا، آیۀ 30 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه نهم @mojtabatehrani_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 📍 حضرت اباالفضل العبّاس(ع) بر اوج قلّۀ «بِرّ و نیکی» با دادن جان و آب❗️ 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه حاج_آقا_مجتبی_تهرانی رحمت الله علیه @mojtabatehrani
﷽ 📍 پیوند انبیا(ع) و گریۀ حضرت زکریّا(ع)برای امام حسین (ع)❗️ 📌روایت دیگری بخوانم. این روایت دربارۀ سورۀ حضرت مریم(س) است. روایت این است که شخصی دربارۀ این رموزی که در ابتدای سوره آمده است(کهیعص) سؤال می کند. حضرت می فرمایند: این حروف از غیب هایی است که خداوند به حضرت زکریّا(ع) تعلیم فرمود. 📌«زَکَرِیَّا سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یُعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلَ فَعَلَّمَهُ إِیَّاهَا»؛ قضیّه از این قرار است که حضرت زکریّا(ع) از خدا درخواست کرد که اسمای پنج تن(ع) را به او یاد دهد. خداوند به جبرئیل(ع) گفت: برو و به او نام هایشان را بگو! جبرئیل(ع) هم اسما را به او یاد داد. 📌 البتّه انبيا(ع) از آدم تا خاتم همه مي‌دانستند. گاهي تعبيراتي مي‌کنند. يک چيزهايي بوده که مي‌گفتند که ماوراء اين‌ها بوده. «فَکَانَ زَکَرِیَّا إِذَا ذَکَرَ محمّداً وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ سُرِّیَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى کَرْبُهُ»؛ 📌زکریّا هرگاه نام پیغمبراکرم(ص)، حضرت علی(ع)، فاطمۀ زهرا(س) و امام حسن(ع) را می شنید، سُرِّیَ؛ یعنی غم و غصّه از دلش بیرون می رفت و ناراحتی اش برطرف می شد. « وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ اسْمَ الْحُسَيْنِ (ع)»؛ 📌به اسم امام حسین(ع) که می رسید، «خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْبُهْرَةُ»؛ به نفس نفس می افتاد و دیگر نفَسش بیرون نمی آمد، «فَقَالَ: ذَاتَ یَوْمٍ إِلَهِی مَا بَالِی إِذْ ذَکَرْتُ أَرْبَعَةً مِنْهُمْ تَسَلَّیْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِی»؛ روزی پرسید که خدایا! چرا هر وقت از این پنج تن، نام چهار نفر اوّل را می آورم، همّ و غمّ من، از بین می رود، «وَ إِذَا ذَکَرْتُ الْحُسَیْنَ تَدْمَعُ عَیْنِی»؛ امّا تا می گویم: «حسین»! اشک از چشمانم پایین می آید. سرّ این قضیه چیست؟ «فَأَنْبَأَهُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ»1️⃣؛ 📌خدا جریان امام حسین (ع) را به زکریا(ع) خبر داد. اینکه من عرض کردم این مسئله در شیعه هست و آن را هیچ کاری نمی شود کرد، ریشه دارد و منحصر به یک زمان خاص نیست. تا این پیوند هست، راه نجات هست. 1️⃣بحارالأنوار، ج14، ص 178 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه دهم رحمت الله علیه @mojtabatehrani
﷽ 📍می خواهند شما را به لاابالی گری بکشانند !! 🔰 پیوند حقیقی جوانان با امام حسین (ع)حافظ آن‌هاست❗️ 📌این روایت معروف را شنیده اید که «إِنَّ الحُسَینَ مِصبَاحُ هُدیً وَ سَفِینَةُ نَجَاةٍ»1️⃣؛ این روایت را هم عامّه از پیغمبراکرم(ص) نقل کرده اند و هم خاصّه. قابل انکار هم نیست؛ یعنی هر کس با او پیوند بخورد، همان پیوند، حافظ او است. امّا پیوند باید حقیقی باشد نه صوری. 📌 این مسئله نسبت به ما بی بُروبرگرد، به تعبیر امروزی ژنتیکی است و نمی شود آن را کاری کرد. اسمش را هرچه می خواهی بگذاری، بگذار! هر کاری کنی، باز این پابرجا است. شاید بتوانند ما را نعوذ بالله به لاابالی گری بکشانند، امّا این پیوند را نمی توانند پاره کنند. 📌 به جوانان توصیه کنم که مواظب باشید.می خواهند شما را به لاابالی گری بکشانند. این ها دشمنان اسلامند که شما را به لاابالی گری می کشانند. می خواهند روحیۀ تعبّد را از شما بگیرند. اگر این روحیه از دست برود، مسئلۀ اسلام و دینت رفته است. 📌مواظب باشید و این را حفظ کنید! به خصوص این گوهر گران‌بها را حفظ کنید! نکند یک وقت آن طرف، دل هایتان را از حسین جدا کنند. خطر آنجا است. بدانید نجات دهندۀ شما هم همین پیوند با امام حسین(ع) است. 1️⃣بحارالأنوار، ج 91، ص 174 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه دهم @mojtabatehrani
﷽ 🔰مگر یزید می گفت: خدا دروغ است؟ ! 📍 قیام امام‌حسین(ع) برای عمل به احکام الهی بود ❗️ 📌همان خطبه ای که حضرت خواندند و این تعبیر معروف که دارد: «أَ لَاتَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَایُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَایُنْتَهَى عَنْهُ»، 📌نگاه کنید، می فهمید که امام حسین (ع) به طور کلّی، جنبه های عملی را پیش می کشد و بحث مسائل اعتقادی مطرح نیست. از این عبارت، «أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ»؛ معلوم می شود که واجبات، عمل نمی‌شود، «وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُنْتَهَى عَنْهُ»1️⃣؛ 📌محرّمات نیز انجام می پذیرد، یا زمانی که حضرت از مدینه می خواهد حرکت کند، برای برادرش محمّدبن حنفیّه وصیّت نامه می نویسد و آن را به او می دهد. حضرت در آن وصیّت این طور می نویسد: «أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرَ»2️⃣؛ 📌 می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. واضح است که امر معروف و نهی منکر، مربوط به اعتقادات نیست و برای فروع دین است. گذشته از این، کسی در آن موقع، جنبه های اعتقادی را هدف گیری نکرده بود. 📌مگر یزید می گفت: خدا دروغ است؟ قیامت دروغ است؟ اصلاً و ابداً از این حرف ها نمی زد. حتّی برای ظاهرسازی می رفت و امام جماعت می ایستاد. با اعتقادات، مخالفت نمی کرد. در سطح جامعه، به عنوان منکر خدا، قیامت، مبدأ و معاد شناخته نمی شد. آنچه در آن زمان مطرح بود، جنبه های عملی بود. 📌 هدف و انگیزۀ امام حسین(ع) از قیام هم، بحث عملی بود؛ یعنی حضرت می خواست در مقابل ضربه زدن به روحیۀ تعبّد و تنسّک جامعه اسلامی نسبت به احکام الهی بایستد. هدف قیام به طور کلّی، این بود. نسبت به جميع احکام بود. 1️⃣بحارالأنوار، ج 75، ص 116 2️⃣ بحارالأنوار، ج44، ص 229 〰〰〰〰〰 📚 منزل پنجم 📕 🏷 جلسه یازدهم رحمت الله علیه @mojtabatehrani