🔸 عوامل وسعت رزق 🔸
🔶 درباره چیزهایی که موجب وسعت رزق می شود ، موارد مختلفی را در روایات به ما آموخته اند از جمله :
صدقه
استغفار
شستن دست قبل از غذا
خوش خلقی
خوش رفتاری با همسایه و با ضعیفان
احسان زیاد به والدین
خوبی نیت
جارو کردن خانه و جلوی درب
شانه کردن مو
خط زیبا
انگشتر عقیق
فیروزه و یاقوت
توکل به خدا
مداومت در وضو و طهارت
عفت کلام
میهمانی دادن
حضور در مسجد قبل از اذان
گرفتن ناخن هر جمعه
@mojtahedie71
💫💫💫 فقط به عشق شاه نجف 💫💫💫
در كتاب « تنديس اخلاص » مرقوم گرديده است : « یکی از ارادتمندان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کرد که؛ سالي به نجف اشرف رفته بودم. روز سوم اقامت در نجف براي داخل شدن به حرم مطهر حضرت علي ( عليه السلام ) خواستم كفشهايم را به كفشداري بدهم، قبول نكرد. عصر آن روز رفتم، بازهم نپذيرفت. صبح و عصر روز بعد هم چنين شد. به يكي از دوستان گفتم، او هم تاييد كرد و اظهار داشت كه اين مطلب براي او هم پيش آمده است. پس از ساعتها گريه و زاري و دعا و طلب مغفرت، روز بعد موفق شدم وارد حرم مطهر شوم. پس از مراجعت به تهران نزد شيخ رجبعلی خیاط رفتم و علت را جويا شدم. شيخ گفت: مقصر خودت هستي. چه كار داشتي كه هر روز به مغازه آن بقال بروي و بنشيني و با او حرف بزني؟! اگر تو به عشق حضرت علي ( عليه السلام ) رفته اي، بايد با او باشي نه با بقال سركوچه. »
🌟حواسمان باشد که چگونه قرآن می خوانیم🌟
شهید دستغیب در یک از سخنرانی هایشان حکایتی را بدین مضمون نقل می کردند: « سالها قبل در عالم رؤیا نامه اعمال شخصی را به دستش می دهند. در اوج ناباوری می بیند که از قرآن خواندن هایش خبری نیست. ناراحت می شود و می گوید: این همه ما در طول عمرمان قرآن خواندیم... اما نمی دانم چرا در نامه اعمالم ثبت نشده است. به وی می گویند: دلیل عدم ثبت قرائت قرآنت این است که تو در موقع تلاوت قرآن، ادب را رعایت نمی کردی و در حالت هایی قرآن می خواندی که به نوعی اهانت به قرآن تلقی می شد. به عنوان مثال قرآن را بدون وضو می خواندی، رو به قبله نبودی، پاهایت را در هنگام تلاوت دراز می کشیدی، وقتی به رختخواب می رفتی در حال دراز کش یادت می آمد که قرآن نخوانده ای و در همان حال بدون این که بنشینی شروع به قرائت قرآن می کردی... »
@mojtahedie71
🔥🔥ثواب کارهای نیک مان را از بین نبریم🔥🔥
در کتاب « عاقبت آزار والدین » به نقل از حکیم ملاعلی کازرونی آمده است : « شبی در عالم رؤیا، بستان وسیعی که چشم آخرش را نمی دید مشاهده کردم. در وسط آن بستان قصر باشکوه و بزرگی دیدم. در حیرت بودم که قصر از آنِ کیست؟ یکی از درباریان گفت: متعلق به حبیب نجار شیرازی است. من او را شناختم و به حال او غبطه می خوردم. ناگهان صاعقه اي از آسمان بر آن افتاد و یک مرتبه تمام قصر و بستان آتش گرفت و از بین رفت. از خواب پریدم و صبح به نزد حبیب نجار شیرازی رفتم و از او سؤال کردم؛ دیشب چه کار زشتی از تو سر زد؟ اول پاسخم را نداد. بعد با اصرارِ من گفت: از شما چه پنهان، ديشب با مادرم بگو مگو کردم و بعد او را زدم. »
19.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹احکام تصویری : نجاسات و نجس شدن چیز های پاک