تیر میخورم ای پیامو میبینم😂

دلم می خواد برگردم به اون دورانی که کارامون نه در شان خودمون بود نه در شان این نظام اسلامی؛مثال واضح اگه بخوام‌بگم اون زمانی که تو خیابونای شلوغ کنار جدول می‌شستیم و گذر عمر میدیدم

دقیقا این زمانا🚶‍♀

به قول محسن نصری .. کم آوردم نیرسه زوروم..😅

تا حالا به یه نقطه ای رسیدین ک حس کنین مغزتون پذیرش مطلب نداره؟😐💔 حس میکنم گنجایشش پر شده در برابر فهمیدن مقاومت میکنه:/

میدونی .. من وقتی بهت فکر میکنم سلولام پر از خوشی میشن وقتایی که تو رو یادم میاد یه لبخند گنده می‌شینه رو لبام اهنگ قشنگ می‌شنوم یاد تو میفتم بعضی وقتا زل میزنم به عکسات و تو دلم قربون صدقه اون همه قشنگی میرم اگه قرار باشه بین خودم و تو یکی رو انتخاب کنم ؛ تو رو انتخاب می‌کنم من لازم باشه جونمم برات میدم اگه کسی بهم بگه حتی یه کوچولو درد داری من سوزش رو از اعماق قلبم حس میکنم اصلا هر کی درباره تو از من بپرسه چیزی جز خوبی ندارم ک بهش بگم چون سراسر وجودت مهربونی و خوبیه اما میدونی قبول کردم که دیگه تو زندگیم ندارمت قبول کردم ک دیگ قرار نیست برگردی تو زندگیم قبول کردم که تو خانوادم نیستی که انتظار داشته باشم همیشه پیشم بمونی قبول کردم جایی تو زندگیت ندارم قبول کردم ک تو الان فقط یه خاطره قشنگی فقط میتونم بگم ممنون از خاطره های قشنگ و حس خوب و ارزشمندی که تو وجودم گذاشتی:) الهی دنیا برات بسازه عزیزترین خاطره ی من ♥️:) #مجهول_نوشت😅

هنوز نمیدونم چجوری باید به ادمای نزدیکم بفهمونم وقتی حالم بده بجای نصیحت باهام همدردی کنن :))

حس و حالم الان مثل شبایی که امتحان ریاضی داشتم و هیچی بلد نبودم و با بیچارگی به مسئله ها نگاه میکردم و دلم میخواس با تمام وجود عر بزنم

شبای امتحان تو نقطه ی دیگه نمیکشم بخونم و بخون وقت نداری عجیب گیر میکنم🥲😂

بچها مگ مرور کردن این نیس مطلبی ک قبلا خوندی رو ی بار بخونی همه چی یادت بیاد من چرا موقع مرور انگار بار اوله دارم اینا رو میبینم😐

چون قهوه همه ی فسفر های مغزتو سوزونده😊