📜#شعر_غدیر_تا_مباهله شماره 83
در سلونی علم او بود آشِکار
درب شهر علم پیغمبر علی
یار مسکینان ضعیفان باشد او
در شجاعت فاتح خیبر علی
والی ملک ولایت مرتضی
بر خلایق سید و سرور علی
انبیا را رهنما و مقتدا
اولیا را مرشد و رهبر علی
خادم عزّت سرای او مَلَک
جان جانان خاجه ی قنبر علی
همسرو همتای زهرای بطول
شاه مردان بهترین همسر علی
تشنگان را جرعه بخشد از کَرم
در قیامت ساقی کوثر علی
اِنمّای دیگر قرآن بخوان
تا بدانی طاهر و اطهر علی
می ستاید هل أتى ایثار او
بی کسان را همدم و یاور علی
دست حقّ و چشم حقّ و روی حق
پس به حق شد حاکم محشر علی
بر یتیمان اشک او گردد روان
صاحب تیغ دو دم حیدر علی
در فصاحت در بلاغت بی نظیر
هر کلامش بهتر از گوهر علی
بهترین نامی که شاکر خواند و گفت
اسم اعظم زینت دفتر علی
🌱 @khedmatgozaran_group
📜#شعر_غدیر_تا_مباهله
هوای دشت مثل خاطر نجران مکدر بود
تحیر در سر تردید های دیر باور بود
یقین اما نشسته روی زانو رو به فردایی
که چندین سال از ان چیزی که می گفتند بهتر بود
بنا شد تا گره را وا کند نفرین به دندانش
کسی راضی نمیشد ناگزیر این راه آخر بود
از ان سو این بزرگ اهل نجران بود می آمد
نگاهش از همان جا محو نوری بهت اور بود
چه میدید اینشکوه بکر این اعجاز دیگر چیست
جهان مست از تکان های لب الله اکبر بود
دو چشم روشن از حق دید از خورشید روشن تر
دو کودک نه دولبخندی که باید گفت محشر بود
کمی نزدیکتر شد دید مریم هست و مریم نیست
زنی بالاتر از آسیه و حوا و هاجر بود
نمی دانم چرا برگشت وقتی مرتضی را دید
نمیدانم چرا هی رفت و برگشتش مکرر شد
سرشچرخیدو حیدر رانشان میداد و هی میگفت
که ای نجرانیان دیدم خودم حق با پیمبر بود
🌱@kanoontakab