eitaa logo
موکب محبین امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف
95 دنبال‌کننده
3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
11 فایل
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ عجل‌الله تعالی فرجه‌‌‌  پروردگارا! شهادت در راه خودت و در رکاب ولیّت، امام مهدی(عج) را روزیمان فرما. ✅ آدرس ما در پیام رسان تلگرام t.me/mokebmohbeenimamzaman
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم غیرت هشام بن حکم در به توصیه استادمان روایتی از کتاب الاحتجاج کافی شریف را خواندم در روایت سوم از غیرت هشام بن حکم تعجب کردم و از غیرت دینی خود تاسف خوردم؛ داستان از این قرار است که در بصره شخصی به جایگاه امامت خرده گرفته و برای خود دکان و دستگاهی راه انداخته است. هشام شنیده است و گُر گرفته ؛ مثل سربازان آتش به اختیار دل به دل راه زده و خودش را به مسجد این شیخ در بصره رسانده ؛فکرش را بکن تا بصره رفته تا برای آن شخص و اطرافیانش تبیین کند؛ این جوان مجاهد وارد بر مجلس شیخ می شود ؛بلند و رسا می گوید:ای عالم سوالی دارم. شیخ :بفرمایید. هشام:آیا چشم دارید؟ شیخ:این چه سوالی است وقتی می بینی دارم؟ هشام:سوال من این چنین است. شیخ : بپرس فرزندم گر چه سوالت احمقانه است؟ هشام:داری؟ شیخ: بله هشام:با آن چه می کنی؟ شیخ:با آن رنگ ها و اشخاص و ... را می بینم. هشام:آیا بینی داری؟ شیخ : بله دارم. هشام: با آن چه می کنی؟ شیخ:بو می کشم. هشام:دهان داری؟ شیخ:بله. هشام:با آن چه می کنی؟ شیخ: طعم غذا را می چشم. هشام:گوش داری؟ شیخ:بله. هشام: با آن چه می کنی؟ شیخ:با آن می شنوم. هشام:آیا قلب داری؟ شیخ: بله. هشام:با آن چه می کنی؟ شیخ:با آن آنچه بر اعضا و جوارح وارد می شود را تشخیص می دهم. هشام:آیا با بودن این جوارح از قلب بی نیازی؟ شیخ:نه. هشام:چه طور با اینکه آن جوارح همه سالم هستند؟ شیخ:پسرم هرگاه جوارح شک کنند در آنچه دیده ام یا خورده ام یا بوییده ام یا شنیده ام آن را بر قلب عرضه می کنندو هرچه قلب گفت بدان یقین پیدا می کنند. هشام:پس خدا قلب را برای برطرف کردن شک از جوارح اقامه کرده است؟ شیخ:بله. هشام:ای ابا مروان چه طور خدا برای حل اختلاف و برطرف کردن شک اعضا و جوارح تو امامی را فرستاده است تا در هنگامه شک به جوارح تو کمک کنند اما خلق خودش و مردمش رادر حیرت و گمراهی رها کرده تا اینکه در اختلاف ها و شک ها و در گیری ها سرگردان باشند؟و برای آنها امامی قرار نداده است تا شک و اختلاف و حیرت آنها را بر طرف کند؟ شیخ دیگر چیزی نگفت و ساکت شد.بعد گفت:آیا تو هشام بن حکم هستی؟ هشام:نه. شیخ:آیا پای مجلس او نشسته ای؟ هشام:نه. شیخ:پس اینها را از کجا گفته ای؟ هشام: از اهل کوفه. شیخ: تو خود هشامی.هشام را بر جای خود نشاند و حرفی نزد تاینکه هشام بلند شد و رفت. تا هشام این قصه را برای امام صادق علیه السلام گفت امام خندیدند و گفتند از کجا این را یاد گرفته ای؟ هشام گفت چیزی بود که از شما گرفته بودم.امام صادق علیه السلام فرمودند: بخدا این در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. هشام بن حکم در راه تبیین مجاهده کرد و لبخند رضایت بخش امامش را برای خود خرید. رزقناالله و ایاکم. @mokebmohbeenimamzaman